داود علیزاده
سیام سپتامبر
هر سال مصادف با هشت مهر «روز جهانی ناشنوایان» نامگذاری شده است. هدف از این نامگذاری،
ارتقای فرهنگ ارتباط با ناشنوایان، دانستههایی از زبان اشاره و آگاهی سیاستمداران
و همچنین عموم مردم از مشکلاتی است که این قشر با آن روبهرو هستند.
امیر عباس
ابراهیمی در مقاله «گذری بر تاریخچه آموزش ناشنوایان» آورده است: «ناشنوایی بخشی از
احوال آدمی است که در سراسر دنیا وجود دارد. از قبایل بدوی گرفته تا جوامع بسیار
خصوصی. ناشنوایی در تمام نژادها، در هر جـنس، فـقیرترین طبقات اجتماعی و حتی خانوادههای
پادشاهی دیده میشود. در اهمیت ناشنوایی همین بس که در تمام دنیا برای آسیب بینایی
یک واژه وجود دارد: کور، نابینا، Blind و...ولی برای آسیب شنوایی همیشه
دو واژه وجود دارد: کر و گنگ، کـر و لال، صـم بکم، صاغیر لیلسیز و...، چراکه ناشنوایی
همواره آسیب دیگری (که همان مشکلات ارتباطی است) را به همراه دارد.
برخی جوامع بر اساس باورهای نادرست آنها را مسخره
کرده یا مورد آزار قرار میدادند و حتی آنها را مـیکشتند. بهمرور در طول تاریخ
تمدن گرایشها به سمت نـاشنوایان تـغییر کرد و جوامع از آنها حمایت کردند. پایان
اعصار تاریک برای ناشنوایان را میتوان با نوشتههای جروم کاردان پزشک و ریاضیدان
ایتالیایی سـده شـانزدهم مـشخص کرد. او اهمیت خواندن و نوشتن را در آموزش ناشنوایان
مورد تاکید قرارداد و بـاور داشت بسیاری از مفاهیم انتزاعی را میتوان با اشاره
به ناشنوایان توضیح داد. در حقیقت او نخستین کسی بود که تشخیص داد واژههای نـوشتاری
مـیتوانند بـدون توسل به گفتار بیانگر اندیشهها باشند و همانگونه که واژگان
گفتاری تـنها بر اساس قرارداد بیانگر اندیشهاند واژگان نوشتاری نیز میتوانند بر
اساس قرارداد بیانگر اندیشهها باشند. کاردان به این مـوضوع از دیـدگاه نـظری نگاه
کرد و هرگز اندیشهی خود را در بوته آزمایش قرار نداد و به استفاده از زبـان اشـاره
نـیندیشید. (ابراهیمی:72)
اگرچه مدارک اندکی
از ناشنوایی در دست استکه به درجاتی آموزشدیدهاند، عموماً افـتخار نـخستین آمـوزگار
ناشنوایان به پدر و پونس دلئون میرسد. راهبی بندیکتینی سده شانزدهم میلادی که
در دیری در وایادولید آمـوزش چـندین کودک ناشنوای اشرافزادگان اسپانیایی را بر عهده
گرفت و در نتیجه موفقیتش در آموزش خواندن، نـوشتن، صحبت کردن، نـیایش و یاددادن
اصول مسیحیت محبوبیت گستردهای به دست آورد. در آن زمان ناشنوایی در میان نجیب
زادگان اسپانیایی ازجمله خـانواده پادشاهی معمول بود و وجود ژن نهفته ایجادکننده
ناشنوایی در یک خانواده (که به دلایل مـالی یـا سـیاسی متعهد به ازدواج خویشاوندی
بودند) موجب ناشنوایی کودکان زیادی میشد.
اصول فلسفی و علمی
آموزش نـاشنوایان بـعدها در سده هفدهم میلادی از راهکارهای افرادی همچون پابلو
بونتدر اسپانیا، جورج دالگـارنو در بـریتانیای بـزرگ و یوهان آمان در هلند (که
موجبات گشایش آتی نخستین آموزشگاهها برای ناشنوایان را فراهم کردند.) توسعه یـافت
و تـا سـده هجدهم میلادی در نقاط مختلف اروپا مدارس ناشنوایان بهوسیله آبه دای-
لاپای در فرانسه، ساموئل هـاینیخ در آلمـان، هنری بکر در انگلستان، و توماس برایدوود
در اسکاتلند گشایش یافتند. مدارک ثبتشده درباره نخستین آموزگاران ناشنوایان سرشار
از اطـلاعاتی اسـت که نشان میدهد بسیاری از روشهایی که امروز استفاده میشوند
ریشه در کـار ایـن پیشگامان دارد. (ابراهیمی:52)
در ایران نیز
توجه به امور ناشنوایان به جبار عسگرزاده معروف به جبار باغچهبان بازمیگردد. وی با
الهـام از دیـدگاه فروبل که نخستین کودکستان را با نام باغچه در آلمان پایه گذاشت
در سال 1303 پس از بازدید از کودکستان ارمنیان تبریز و با تشویق مدیرکل فرهنگ آذربایجان
نخستین کودکستان ایـرانی تـحت پوشش وزارت معارف را در 23 اردیبهشت 1303 خـورشیدی در
ایـن شهر باز کرد و نام آن را باغچه اطفال گذاشت و پیشنهاد کرد که عنوان مربیان کودکستان
باغچهبان گذاشته شود و برای خود نیز نام خانوادگی باغچهبان را برگزید. او در یاد
نگارهای خود به سال 1302 در ایـن مـورد به گفتوگوی خود با رئیس فرهنگ آذربایجان
اشاره میکند: «تا پایان سال 1302 در دبستان بلوری خدمت کردم. اواخر سال دوم خدمت من
در آنجا که آقای فیوضات در رأس فرهنگ آذربایجان بود و از سوابق کـارهای مـن نیز اطـلاع
داشت روزی مرا پیش خود خواند و پرسید: آیا درست است که در ممالک مترقی برای تربیت
خردسالان سه، چهارساله بنگاههایی وجود دارد؟ من شنیده بودم که در پایتخت روسیه چنین
بنگاههایی وجـود دارد ولی بـه چشم خود ندیده بودم. همین مطلب را به آقای فیوضات گفتم.
ایشان گفتند که ارمنیها در تبریز چنین موسسهای دارنـد و اضافه کردند که میخواهند
بنگاه مشابه تأسیس کنند؛ ولی به هر معلمی کـه رجـوع کردهاند حاضر نشده اداره آن
را بر عهده بگیرد. به ایشان اطمینان دادم که اگر آن را تـأسیس کنند ایشان نادم و
من شرمنده نخواهیم شد.
آن بازدید برای
من بسیار آموزنده بـود. یک هفته طول نکشید که با اقدام آقای فیوضات کودکستانی تأسیس
شد. من نام باغچه اطفال را برای آن پیشنهاد کردم که مقبول افتاد. در ضمن پیشنهاد
کردم که عنوان مربیان کودکان، باغچهبان گذاشته شود. البته تازگی کار مانع از آن
شد که استعمال این کلمه تعمیم یابد. من این نام را که برای شغل خود انتخاب کرده
بودم نام خانوادگی خویش قرار دادم و در سمت باغچهبانی در آن بـنگاه بیسابقه شروع
به خدمت کردم. اکنون فکر میکنم نامناسب نخواهد بود که عنوان این شغل را باغچهبانی
بخوانیم همانطور که مربیان درجات مختلف عنوان آموزگاری و دبیری و اسـتادی دارنـد.
من جداً فکر میکنم که باغچهبانی اگر از آموزگاری مهمتر نباشد، از آن کمتر نیست.
باغچهبان چندی
بعد کلاسی برای آموزش ناشنوایان بنیان نهاد. در این کلاس سه نفر نامنویسی کـردند.
پس از 6 ماه آزمون پایان کلاس در حضور فرهنگیان و کارکنان کنسولگریهای خارجی با
بازدهی عالی برگزار شد. باغچهبان در زندگینامه خود چنین نوشته است:
روزی بـه فـکر
تاسیس کلاس برای کر و لالها افتادم ... با اعـلانی بـه مضمون زیر کار جدید خود را
آغاز کردم. «در باغچهی اطفال کلاسی برای خواندن و نوشتن و حرف زدن به بچههای کر
و لال افتتاح شـد. هـر طـفل کر و لال میتواند بهطور مجانی از ساعت 4 تا 9 بعدازظهر
برای اسمنویسی به دفتر باغچهی اطفال مراجعه کند.»
پس از شش ماه،
یک امتحان در باغچه اطفال برای آن سه کودک کر و لال برپا شـد. تـمام فـرهنگیان
و دانشمندان تبریز و خارجیها و اعضای سفارتخانهها در آن جشن شرکت داشتند و بچهها
برای مردم درس خواندند و روی تختهسیاه دیکته نوشتند.
در سال 1307 باغچهبان
بـه فـراخوان رئیس اداره فرهنگ فارس به شیراز رفت و کودکستان شیراز را در آنجا
پایه گذاشت و فعالیتهای فرهنگی و ادبی را دنبال کرد؛ اما نقطه عطف دیگر زندگی
باغچهبان را در سال 1312 میتوان دید. باغچهبان در سال 1312 خورشیدی از شیراز به
تهران آمد و با تـشویق دوسـت خـویش دکتر بهرهمند به اقدام جدیدی دست زد. باغچهبان
در زنـدگینامه خود چنین نوشته است:
«در سال 1312 کـه
از شـیراز به تهران آمدم حتی خرجی یک ماهام را نداشتم. اما ازآنجاکه بـه اسـتعداد
و درستکاری خود اعتماد داشتم از دست زدن بـه کارهای تازه باک نـداشتم و امـیدوار بودم
که بتوانم مشکل زنـدگی را هـر چه زودتر حل کنم. در ابتدا در فکر بودم که یک کودکستان
شبانهروزی تأسیس کـنم؛ ولی بـرخلاف انتظار موفق نشدم. لذا به فـکر تـأسیس دبـستانی
برای تعلیم کـرو لالها افتادم و گمان میکردم در ابـتدا لااقـل پنج شش شاگرد اسمنویسی
خواهند کرد و پس از مدتی که مردم نتیجه عمل مرا بـبینند بـه تعداد شاگردان افزوده خواهد
شد. اعـلان افـتتاح دبستان کـرو لالهـا را مـنتشر کردم ولی بااینکه هیچگونه قید
و شرط سنگینی در آن اعلان وجود نداشت جز یک دختر به نام سوفیا لبنان کسی اسمنویسی
نکرد. پدر همین دختر آقای دکتر لبـنان چـهار صـندلی و یـک مـیز کار کرده بـه دبـستان
هدیه کرد و ما با همین یک شاگرد کلاس خود را دایر کردیم. باری تا آخر سال سـه چـهار
نـفر هم به عدهی شاگردانم اضافه شد. پس از هـشت مـاه در خـانه آقـای دکـتر لبـنان
جشن امتحانی برای این شاگردان فراهم شد و از آقای علیاصغر حکمت وزیر فرهنگ وقت و
مدیران کل و عدهای از رجال دعوتی به عمل آمد. آقای وزیر از مشاهدهی درس امتحان
بچههای لال بسیار متعجب شدند و مرهون تعریف و تمجیدهای فراوان خود کردند و مقرر
کردند از همان تاریخ ماهانه چهل تومان به دبستان اعانه داده شود.»
در سال دهم کار
دبستان شـمار شـاگردان آن بیش از 30 نفر بود. در این وضع کار باغچهبان بسیار سنگین
و توانفرسا بود. سرانجام او به فکر افتاد که جمعیتی برای پشتیبانی از کودکان ناشنوا
تأسیس کند تا ضمن ایجاد پنـاهگاهی بـرای کودکان ناشنوای فقیر بودجهای برای تربیتمعلمان
موردنیاز فراهم نماید. بدینوسیله اساسنامه جمعیت حمایت کودکان ناشنوا در سال
1323 خورشیدی به ثبت رسید.
در ادامه تلاشهای باغچهبان در سال 1328، وی
توانست اساسنامه دبستان ناشنوایان را به تصویب برساند که در آن بـرنامه آمـوزش پنج
سال ابتدایی دیده میشود. براساس همین اساسنامه، وی آموزشگاه ویژه ناشنوایان در منطقه
یوسفآباد تهران را ساخت.
باغچهبان درباره
روش کار خـود در ایـن آمـوزشگاه نوشته است: آموزشگاه من هیچگاه به روی کودکان فقیر
بسته نبوده است و نـخواهد بـود. آمـوزشگاه باغچهبان هیچوقت جای پول اندوزی نبوده
و نخواهد بود... فرق دین و مذهب و ملیت و نـژاد و وضـع مـالی کودکان هرگز مانعی
برای ورود آنها به مدرسه من نبوده و نخواهد بود و یگانه شرط تـحصیل در مدرسهی من
کر بودن و بر اثر آن لال ماندن یک کودک است نه چیز دیگر...»
منابع
- ابراهیمی، امیر عباس، « گذری دوباره
بر زندگی و آثار جبار باغچهبان 1و2»، مجله تعلیم و تربیت استثنائی، آذر 1386 - شماره
70-72
- ابراهیمی، امیر عباس، «گذری بر تاریخچه آموزش ناشنوایان» مجله تعلیم و تربیت استثنائی، تیر 1388 - شماره 91
-
کاکوجوییان،
علیاصغر، «نگاهی به روش ترکیبی در سوادآموزی» (به بهانه سالگرد درگذشت جبار باغچهبان)
مجله رشد معلم، مهر 1372 - شماره 94