bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۳۹۲۷
تاریخ انتشار: ۳۵ : ۱۵ - ۱۹ مهر ۱۳۹۸
نمایش «راز بری» در گفت‌وگو با بامداد جنوب مطرح کرد:
الهام بهروزی: «راز بری» نمایشی است به نویسندگی و کارگردانی مهدی تنگستانی، فیلمساز و کارگردان هم‌استانی است که از 12 تا 16 مهرماه جاری در مجتمع فرهنگی هنری خلیج فارس هر شب ساعت 20 به روی صحنه رفت و با استقبال چشمگیر مخاطبان روبه‌رو شد. این نمایش درباره یک ناکجاآباد است به‌نام «ریگان»؛ جایی که مردمانش از فرط گرسنگی و بدبختی ریگ می‌بلعند که استعاره‌ای است فوق‌العاده و می‌تواند یک عنصر خیال‌انگیز و جذاب باشد برای خلق یک قصه جذاب و شاعرانه، شاعرانگی متن در لحظاتی میخکوب کننده است.

الهام بهروزی

«راز بری» نمایشی است به نویسندگی و کارگردانی مهدی تنگستانی، فیلمساز و کارگردان هم‌استانی است که از 12 تا 16 مهرماه جاری در مجتمع فرهنگی هنری خلیج فارس هر شب ساعت 20 به روی صحنه رفت و با استقبال چشمگیر مخاطبان روبه‌رو شد. این نمایش درباره یک ناکجاآباد است به‌نام «ریگان»؛ جایی که مردمانش از فرط گرسنگی و بدبختی ریگ می‌بلعند که استعاره‌ای است فوق‌العاده و میتواند یک عنصر خیال‌انگیز و جذاب باشد برای خلق یک قصه جذاب و شاعرانه، شاعرانگی متن در لحظاتی میخکوب کننده است.

نویسنده زیست‌بومی را که قصه در آن روایت شده، خیلی خوب میشناسد و با بهره گرفتن از زبان لذت می‌آفریند. موفقیت زبان قصه آنجا قوت می‌گیرد که استعاره‌ها در خدمت پرداخت شخصیت‌ها قرار می‌گیرد، کنایه‌ها و استعاره‌ها حتی در جان زبان تصویری اثر نیز رسوخ کرده است. طراحی صحنه هوشمندانه و وجود رئالیسم محض مثل یک درخت تنومند که اتفاقا فاجعه نمایش زیر همان درخت اتفاق افتاده، به هر چیزی که ما باید درباره راز بدانیم، کمک کرده است البته که این از مشخصه‌های تئاتر مدرن است و به‌شدت به معرفی جغرافیای قصه کمک کرده، زبان در این نمایش فراتر از ارتباط کلامی است؛ تصویر می‌آفریند و گاهی به‌مثابه میزانسن چیدمان میکند هر آن چیزی که باید در زیر متن قصه درک شود و شخصیت‌ها هر کدام منطق خود را دارند برای عمل دراماتیک خود.

مروارید شخصیتی است که رازی درون خود دارد؛ رازی که تا پایان نمایش سر بسته می‌ماند؛ اما کد‌ها و پیش‌آیندهایی در متن و اجرا وجود دارد برای پی بردن به راز اصلی نمایش که پی بردن آن بر عهده تماشاچی است. در لحظاتی چند فرضیه درباره این راز به تماشاگر منتقل میشود؛ شاید این فرضیه از همه محتمل‌تر باشد: «تجاوز». شاید حس مادرانه مروارید که می‌جنگد فرزندی را که با عشق زیر تک درخت دره هفت خالو به‌دست آورده، با مروت و جوانمردی خورشید نگه دارد و ضد قهرمانان قصه از جمله الماس و صفورا که گاهی به قهرمان می‌مانند، هر کدام دلایل خاص خود را دارند برای پیشبرد روخداد اصلی آنها میکوشند که این اتفاق نیفتد حتی می‌کوشند که راز را با اجرای مراسم زار از دل او بیرون بکشند. بازی زبانی «راز بری» به‌جای زار بریدن بسیار زیبا و در نوع خود بکر است؛ اما فاجعه اصلی آنجایی است که اهالی ریگان خاک خود را به حراج گذاشته‌اند برای اندکی گندم و حاضر هستند سنگ نتراشیده به تن خود بکشند تا زنده بمانند و حاضرند انسانی را قربانی کنند برای نجات خودشان؛ اما اوج قصه و مساله اصلی آن قربانی کردن و قربانی گرفتن سرزمین خیالی ریگان است. در جایی که اهالی ریگان حاضر هستند همه چیز را فدای بقای خود بکنند و آن‌ها بر این باور ایمان دارند که بقای جمعی بر بقای فردی ارجعیت دارد و این حسادت خواهرانه شخصیت صفورا را تشدید می‌کند.

لماس گاهی تردید هملت را به ما یادآوری می‌کند؛ تردیدی که او را مقابل تقدیر سست و بی‌اراده قرار داده است. خورشید که منجی قربانی قصه یعنی مروارید است خود نیز رگه‌هایی از تردید را نشان می‌دهد و از این منظر به شخصیت خود و شخصیت‌های مقابل عمق بیشتری می‌دهد. ملول مغز متفکر و روشنفکر قصه ریگان است که خود را به دیوانگی زده و یا شرایط او را به دیوانگی کشانده است و این دیوانگی برای ما یادآور سرنوشت تبعیدی‌های قبلی ساکن در جزیره است.

مروارید عشق را با تبعیدی‌ها در بهترین نوع خود تجربه کرده است. او از این‌ رو نمی‌تواند نبود آن‌ها را تحمل کند و به خورشید به دید یک وسیله می‌نگرد؛ وسیله‌ای برای رسیدن به تبعیدی دیگر یا همان تبعیدی که دیگر نیست. خاک نماد ناموس یا مادر یا اصالت آنهاست که اکنون زخم خرده و از این زخم دریا پر از خون شده و خاک آن‌ها را باارزش کرده و آنان را به ناچار به یک تجارت ناموس‌فروشی کشانده... زنان در ریگان هراسانند و فراری و شاید قربانی یک فاجعه ...

بازیگران نمایش بازی یکدستی ارائه می‌دهند و این مهم به جان نمایش رسوخ کرده، استفاده بجا از اشعار و ترانه‌های فولکلور به کار غنای خوبی بخشیده هر چند در قسمت‌هایی از کار ریتم نمایش دچار اخلال میشود و روایت بعضی از فصل‌ها را کم‌رمق می‌کند؛ اما زبان خیره‌کننده نمایش بار ریتم تصویری کار را به دوش می‌کشد.

نمایش «راز بری» قصه‌ای بکر دارد که گروه تا حدودی موفق شده‌اند حق مطلب را در قبال این قصه ادا کنند و این یک رخداد نیکو است در زمانه‌ای که تئاتر‌های امروز فاقد قصه‌های بکر و معنادار شده است. گروه اجرائی در این کار ثابت کرده که می‌توان از دل فضای بومی قصه‌های بکر و ساختارهای مدرن استخراج کرد. نمایش «راز بری» در عین لامکانی و لازمانی‌اش یک قصه رئالیستی دارای وهم است؛ قصه‌ای که کهن الگوهای آن آداپته شده برای بومی است که ما می‌شناسیم و انتخاب درست اسم نمایش به غنای این راز کمک کرده است و اسم این نمایش تا پایان نمایش راز مرواردید قصه ریگان را با خود حمل می‌کند.

امید است که دیگر هنرمندان هم به‌جای استفاده از متون خارجی که بارها اجرا شده است و هیچ همزیستی با فرهنگ و آیین ما ندارد، به‌دنبال کشف آیین‌ها و قصه‌های بومی از این دست بروند و بهره از ساختارهای روایی مدرن آثار عمیق و قابل تاملی خلق کنند. در این اثر نمایشی صادق کشت‌ورز، مهران حیدری‌زاده، زهرا کمال‌زاده، صادق نیک‌پرست، شیما موسوی، علیرضا فهیم‌پور و مینا احمدحسینی به ایفای نقش پرداختند. دیگر عوامل نمایش «راز بری» عبارتند از: مهدی تنگستانی (طراح صحنه، طراح صدا و موسیقی)، آمنه فروردین (طراح لباس)، شهربانو نیسنی (گریم)، حمید طاهری (دستیار کارگردان)، نوازندگان گروه موسیقی: حسین رئیسی (گیتار کلاسیک و الکتریک و نی جفتی)، یاسمن آوخ، استاد قنبر راستگو و مهدی تنگستانی (گروه موسیقی آیینی قشم انتشارات ماهور)، علیرضا فهیم‌پور، فرزاد دشتی‌زاده، محمدامین دشتی، امین الهیاری و علیرضا بهمن‌یاری (گروه اجرای دکور)، مهدی تنگستانی (گرافیک)، محمد رستافرد (ویدئو گرافیک). به بهانه اجرای نمایش «راز بری» گفت‌وگویی را با مهدی تنگستانی کارگردان جوان گناوه‌ای پیرامون این نمایش و وضعیت تئاتر استان صورت دادیم که خواندن آن خالی از لطف نیست.

آقای تنگستانی نخست کمی در خصوص قصه نمایش برای مخاطبان بگویید؟

«راز بری» قصه استعاری از اهالی یک سرزمین خیالی به نام «ریگان» است که از فرط گرسنگی و فقر ریگ به دهان می‌گیرند و به خاطر وقوع یک فاجعه برای شخصیت اصلی نمایش یعنی «مروارید» ناخواسته وارد یک تجارت سودآور شده‌اند؛ تجارتی که از سر جبر شرایط و کمی تراژیک...

چه چیزی باعث شد که نمایشنامه «رازبری» را امسال برای آفرینش کار جدیدت انتخاب کنید؟

چند وقت پیش سفری به هرمزگان داشتم. تقریبا برای اولین بار بود که به‌صورت جدی به هرمزگان سفر کرده بودم و آن‌جا را سرزمینی پر از رمز و راز دیدم و تحت تاثیر موسیقی مراسم‌ آیینی و اتمسفر هرمزگان این قصه راز بری در ذهن من شکل گرفت و تصمیم گرفتم که به این قصه جان بدهم.

از دید شما یک نمایشنامه خوب باید چه ویژگی داشته باشد تا بتواند برای اجرا انتخاب شود؟ نمایشنامه‌های بومی چقدر توانسته نظر شما را به خود جذب کند؟

ببینید نمایشنامه از نظر من همه چیز یک تئاتر خوب است. وقتی شما ایده، قصه و زبان جذابی داشته باشید همه چیز برای اجرای یک تئاتر خوب مهیا می‌شود؛ اما اگر در متن مشکلاتی وجود داشته باشد قصه فاقد کشمکش و جذابیت باشد و با توجه به جهان قصه شخصیت‌ها باورپذیر نباشند؛ به‌طور قطع در اجرا هم به مشکل بر می‌خوریم. ما امروز در استان فقر نمایشنامه‌نویس یا فقر نمایشنامه خوب نداریم اتفاقا خیلی هم در این قضیه غنی هستیم. تنها فقر نمایشنامه‌نویسی فعلی استان فقر نگاه نو و تازه است. قصه‌های بومی ما به‌شدت قابلیت این را دارند که از آن روایت‌های مدرن استخراج کنیم. ما دائما در ساختارهای روایی کلاسیک سیر می‌کنیم و یا حتی کارهایی هم که ظاهر مدرنی دارند یا ضد قصه هستند یا از نبود قصه و پلات قوی رنج می‌برند و این معضل تا حدودی باعث ریزش مخاطب در تئاتر می‌شود، هرچند مدتی است که آثار خوبی در حوزه نمایشنامه‌نویسی از طرف نویسندگان جوان نگاشته می‌شود و این جای امیدواری است.

تئاتر ارکان مختلفی دارد که موسیقی یکی از آنهاست، شما در کارهای‌تان به ویژه این اثر چقدر به موسیقی اهمیت دادید؟

موسیقی زبان مشترک همه انسان‌هاست و قطعا عنصر تعیین‌کننده‌ای در نمایش است. موسیقی گاهی اوقات در کلام نمایش هم وجود دارد. من تمام تلاشم بر این بود که گاه موسیقی را در جان کلام نمایش جای دهم؛ اما در مورد موسیقی این نمایش ما همکاری خوبی با دوستان موزیسین هرمزگانی داشتیم. استاد قنبر راستگو و سرکار خانم یاسمن آوخ و آقای حسین رئیسی از اساتید گناوه در موسیقی این نمایش با ما همکاری داشتند. من تمام تلاشم بر این بود که یک موسیقی با کلام در نمایش با یک تنظیم ساده و بجا حس اصلی اشعار و آواهای بومی و جغرافیای خیالی قصه را بیان کنند؛ مثلا شما در جایی آواهایی از هرمزگان می‌شنوید و هم‌زمان جایی دیگر آواهای شروه شمال استان بوشهر، این لامکانی و لازمانی نمایش به موسیقی کمک کرد تا پیوندهای زیبایی را خلق کند.

آیا تئاتر توانسته مخاطبان خودش را پیدا کند؟

بله، قطعا همین‌طور است. اگر یک نگاهی به اجراهای تئاتر شهر بوشهر و یا همین اجراهای اخیر در گناوه بیندازید، می‌بینید که به‌استثنای یکی دو اثری که با هر ترفندی نتوانستند مخاطب را به سالن بکشند، بقیه اجراها هر شب سالن‌ها را پر از تماشاگر کردند. خوشبختانه مخاطب امروز ما هوشمند شده و دائم بین کار خوب و بد برای خود حق انتخاب قائل می‌شود و این جای بسی خوشحالی است و باید به داشتن این چنین مخاطبانی افتخار کرد.

از دید شما چالش‌هایی که تئاتر استان با آن روبه‌رو هست، کدام است و راهکار شما در این زمینه چیست؟

تئاتر استان در حال حاضر حالش خوب است. اجراهای عموم در سطح استان زیاد شده و مردم با تئاتر آشتی کرده‌اند؛ اما جا دارد که تئاتر در سبد فرهنگی مردم جایگاه ویژه‌تری باز کند. به نظر من چالش فعلی تئاتر استان تولید تئاتر است؛ چراکه شرایط تولید سخت شده است. هزینه‌های سرسام‌آور تولید کمر هنرمندان عرصه تئاتر را خم کرده و کم‌کم زمان آن رسیده است که تئاتر هم با مشارکت بخش خصوصی به فکر تهیه‌کننده و مدیر تولید باشد و جذب سرمایه‌گذار تا بتواند همین روند خوب خود را دنبال کند و در تولید یک اثر نمایشی صرفا به کارگردان به‌عنوان مسوول گروه فشار مالی وارد نشود؛ زیرا تولید پروسه تخصصی است و هزینه و زمان زیادی صرف آن می‌شود.

آقای تنگشتانی به نظر شما سیاست‌های اجرائی انجمن هنرهای نمایشی استان چقدر توانسته در مرتفع کردن مشکلات تئاتر استان موثر ظاهر شود؟

انجمن نمایش چندسالی است که سیاست اجرای عموم را در پیش گرفت که به‌نظر من سیاست درستی بود، حتی همین امسال هم سفت و سخت پای این سیاست برای ورودی جشنواره فجر استانی ایستاد که به نظر من جای تقدیر دارد و باید به جهانشیر یاراحمدی یک خسته نباشید محکم بگوییم و از وی تقدیر ویژه داشته باشیم که در چند سال اخیر واقعا با طراحی سیاست‌های درست و کارشناسی‌شده تئاتر استان را در مسیرخوبی هدایت کرده است. در دوره یاراحمدی شاهد شکوفایی تئاتر و آشتی عموم مردم با تئاتر بودیم و کارهای زیربنایی خوبی صورت گرفته چه از نظر سخت‌افزاری چه نرم‌افزاری و امیدوارم این روند ادامه داشته باشد.

جشنواره‌های تئاتر چقدر در ارتقای کیفی آثار نمایشی استان تاثیر دارد؟

جشنواره به‌دلیل به‌وجود آوردن فضای رقابتی می‌تواند باعث ارتقای سطح کیفی کارها باشد. هرچند در جشنواره آن‌چیزی که برای من مهم‌تر است، بیشتر تبادل دیدگاه‌ها و افکار و دیدن آثار نمایشی دیگر دوستان است و این مهم در جشنواره مهم‌ترین اصل است؛ زیرا جشنواره ویترین کاملی است از آنچه که در تئاتر استان در یک‌سال اخیر وجود داشته است و این یک جشن بزرگ است برای هر تئاتری و هر تئاتردوستی؛ چراکه حضور اثرش که در چنین ویترینی اتفاقی مهم است.

شما بیشتر به اجرای عموم توجه دارید یا جشنواره؟

من همیشه اجرای عموم برایم در اولویت بوده؛ اما متاسفانه سال‌های پیش به دلیل نبود زیرساخت‌های لازم این بستر فراهم نبود؛ ولی خوشبختانه چندسالی است که این زیرساخت‌ها فراهم شده است. منظورم سالن مناسب اجراست من در کار قبلی‌ام «افسانه‌های نیمه افلیج» چندین شب برنامه‌های ویژه‌ای برای اجرای عموم داشتم و حتی در کار اخیرم یعنی «راز بری» الحمدالله با استقبال خوبی از سوی تماشاچیان رو‌به‌رو شدیم و از حضور پررنگ تماشاچیان راضی هستیم.

شما بیش از اینکه به‌عنوان کارگردان تئاتر شناخته شوید، کارگردان موفقی در حوزه فیلم کوتاه هستید، خود شما بیشتر دوست دارید در کدام حوزه به تولید اثر بپردازید، چرا؟

تخصص اصلی من قطعا سینماست؛ اما در واقع سینما و تئاتر برادرند. آدم نمی‌تواند بین برادرهایش اولویت‌بندی کند. هرکدام زبان خود و زیبایی منحصربه‌فردی دارند و هر دو برای من لذت‌بخش است؛ چه زمانی که در سالن تاریک جهان مستطیل ‌شکل پرده سینما روبه‌رویم قرار دارد و چه زمانی که نور، صحنه تاریک تئاتر را روشن می‌کند. برای من هر دو یک حس رازگونه را تداعی می‌کند، حس ورود به جهانی دیگر و کشف ناشناخته‌ها. اینکه چه زمانی فیلم می‌سازم و کی تئاتر کار می‌کنم، بستگی به این دارد که چه حرفی برای گفتن دارم. بعضی حرف‌ها را با تئاتر بهتر می‌شود گفت و بعضی‌ها را با سینما. مهم نیست که حرفتان را چگونه بزنید چه با سینما چه با تئاتر! مهم این است که حرف عمیقی داشته باشید و تاثیری بگذارید. اینکه آدم حرفی نداشته باشد، خیلی دردناک است.

سخن پایانی؟

در اینجا می‌خواهم تشکر کنم از تمام عوامل اجرائی نمایش راز بری از بازیگران نمایش صادق کشت‌ورز، مهران حیدری‌زاده، زهرا کمال‌زاده، صادق نیک‌پرست، علیرضا فهیم‌پور، شیما موسوی و مینا احمدحسینی طراح گریم نمایش ما سرکار خانم شهربانو نیسنی، خانم فروردین (طراح لباس) و همچنین گروه موسیقی استاد قنبر راستگو، یاسمن آوخ و حسین رئیسی و گروه اجرای دکور محمدامین دشتی، علی بهمنیاری، امین الهیاری و حبیب قاسمی و منشی صحنه کار که به‌تازگی به جمع ما اضافه شده محمدرضا لک‌زایی و یک تشکر ویژه از مخاطبان نمایش راز بری که هر شب ما را مورد لطف قرار دادند و تشکر پایانی‌ام از محمد مظفری مدیر و سرپرست گروه ایلیا است و سپاس ویژه از خانم پورخدر که قسمتی از سرمایه‌گذاری تولید این اثر را برعهده داشتند.


نام:
ایمیل:
* نظر: