سعید احمدزاده
سال ۱۹۴۵ و شکست نهایی فاشیسم و تاسیس سازمان
ملل متحد شروع نظم بینالمللی قانونمحور بود که در آن قدرتهای جدیدی ظهور کردند.
پیدایش قدرتهای نوظهور، یکـی از مشخصـههای مهم نظام بینالملل در روزگار جدید است.
ظهور قدرتهایی مانند چین و هند و بازگشت روسیه به صحنه بینالملل شرایط ژئوپولتیکی
سیاست جهانی را تغییر داده است یکی از مختصات دوران انتقالی نظام بینالملل برقراری
نسبت تازه میان دو حوزه منطقهای و جهانی است و گرایش به منطقهگرایی و افزایش نهادها
و سازمانهای منطقهای، از ویژگیهای بارز دوره انتقالی حاکم بر روابط بینالملل است.
قطبهای قدرت جدیدی در جهان ظهور کرده است و
هر یک خواهان بخشی از قدرت را در نظام بینالملل هستند و امریکا خواسته یا ناخواسته
مجبور است بخشی از نظام بینالملل را به این کشورها واگذار کند. در این میان دولت دونالد
ترامپ تمایل زیادی به خروج از تعهدات بینالمللی
چه در مورد نهادها و چه در حوزههای نفوذ دارد.
خروج نیروهای امریکایی از شمال سوریه و خیانت
به کردهایی که متحد غرب بودند، نشانهای روشن از رویکرد ترامپ بود. اگرچه چند روز پس
از حمله نیروهای ترکیه به کردهای سوریه لیندسی گراهام، سناتور ایالت کارولینای جنوبی
که از اولین کسانی بود که تصمیم دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا برای خروج نیروهای
نظامی این کشور از سوریه را بهشدت مورد انتقاد قرار داد، اعلام کرد ترامپ آماده استفاده
از نیروی هوایی امریکا در منطقه غیرنظامی در اشغال نیروهای بینالمللی بوده است و بهکارگیری
نیروی هوایی میتواند جلوی گسترش نیروهای داعش در منطقه را بگیرد.
اما خروج امریکا در زمان حساس و مهمی برای خاورمیانه
صورت گرفت؛ بسیاری از تحلیلگران تحولات هفته گذشته سوریه را به پایان رهبری منطقهای
ایالات متحده و حتی پایان سلطه جهانی امریکا تعبیر کردند. حتی یکی از مفسران در وبسایت
هیل خروج نیروهای امریکایی را به عقبنشینی بریتانیاییها از شرق سوئز در ۱۹۸۶ که نقطه
عطفی در تاریخ بود، مقایسه کرده است.
البته پیشتر، باراک اوباما، رئیسجمهور پیشین
امریکا در سال ۲۰۱۱ در تمرکز سیاستهای خود چرخشی از جنوب آسیا و خاورمیانه به آسیای
شرقی داشت اما اوباما به تعهدات بینالمللی خود پایبند بود و نیروهای خود را در خاورمیانه
حفظ کرد.
اما دولت ترامپ با خروج از پیمانهایی چون توافق
آب و هوایی پاریس، توافق هستهای برجام، پیمان تجارت آزاد دو سوی اقیانوس آرام (تیپیپی)،
شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد و یونسکو و پیمان منع موشکهای هستهای میانبرد بهنوعی
اعلام کرده که تمایل دارد از نظم کنونی جهانی خارج شود. تحولات سوریه نیز نشانهای
از انزوای بیشتر امریکا است.
بسیاری از تحلیلگران اتفاقهای اخیر را فرصتی
برای گسترش نفوذ روسیه در خاورمیانه دانستهاند روسیه از زمان مداخله در سوریه در سال
۲۰۱۵ سیاست پیچیدهای را در پیش گرفته است در حالی که امریکا درگیر تنشها با ایران
بود پوتین محتاطانه روابط صمیمانه با بازیگران اصلی منطقهای از جمله رژیم صهیونیستی،
ایران، ترکیه، عربستان سعودی، امارات و مصر بر پایه منافع مشترک در مقابله با تروریسم،
فروش اسلحه و تولیدات نفت و گاز را پیش برده است. اکنون نفوذ روسیه در خاورمیانه افزایش
یافته و این تا حدودی از اشتباههای استراتژیک ایالات متحده و از تواناییهای دیپلماتیک
پوتین ناشی شده است.
بسیاری از تحلیلگران غربی معتقدند که قدرت امریکاییها
در حال افول است و مدعی هستند قدرت از مغرب زمین در حال رفتن به سمت مشرق زمین است.
چین قدرتی در سطح بینالمللی محسوب میشود و امریکا و غرب نمیتوانند این قدرت را مهار
کنند یا آن را در نظر نگیرند. بسیاری از معادلات در سطح بینالمللی بدون حضور فیزیکی
و غیرفیزیکی چینیها قابل حل شدن نیستند.
دولت شی جین پینگ، رئیسجمهور چین دارای موشکهای زمین
به هوا، موشکهای پرتابشونده از روی زیردریایی و بمبافکنهای پیشرفته است و این سلاحها
آماده مقابله با هر دشمن احتمالی از جمله امریکا هستند. نیروهای نظامی پکن در خشکی،
دریا و هوا و فضا توانایی رقابت با هر نیروی نظامیای در جهان را دارند. از سال
۲۰۰۰ اقتصاد این کشور از کشورهایی چون ایتالیا، فرانسه، بریتانیا، آلمان و ژاپن پیشرفت
بیشتری داشته و به دومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شده است. اکنون چین در تولید، قدرت
برتر جهان بهشمار میرود.
از دیدگاه بسیاری از صاحبنظران، نظم نوین جهانی در حال
شکلگیری از سوی قدرتهای نوظهور است و قدرتهای نوظهور بیشک خواهان نوع جدیدی از
حکمرانی جهانی هستند. مدعیان اصلی در صحنه جهانی، ایالات متحده، چین، روسیه و اروپا
و متحدان آنها همگی در شرایط نسبتا مشابهی هستند اما توانایی هر یک از این قدرتها
برای شکل دادن و رهبری نظم جهانی در قرن ۲۱ احتمالا در حال تغییر است.
گرچه امریکا هنوز قدرتمندترین کشور جهان بهشمار میرود
اما اقدامات دونالد ترامپ باعث شده است تا گمانهزنیهای بسیاری در مورد پایان یافتن
سلطه جهانی ایالات متحده امریکا مطرح شود. اگر بتوان گفت که چنین چیزی اتفاق افتاده
است، این تغییر بزرگ از زمان ترامپ آغاز نشده بلکه مربوط به ریاست جمهوری جورج هربرت
بوش در سالهای ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۳ میلادی است. بوش با اعلام پیروزی در جنگ سرد و وعده صلح
داخلی از طریق کاهش هزینههای نظامی، به این استدلال کمک کرد که هژمونی جهانی امریکا
و ابرقدرت بودن انحصاری این کشور رو به پایان است.