bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۴۱۰۷
تاریخ انتشار: ۳۷ : ۲۰ - ۰۶ دی ۱۳۹۸
بهاره نوروزی‌سده در گفت‌وگو با بامداد جنوب:
اسماعیل مسیح گل: بهاره نوروزی‌سده در شهر سده لنجان استان اصفهان دیده به جهان گشود. او از نوجوانی به شعر گرایش پیدا کرد. خودش در این‌باره می‌گوید: «پیش از اینکه من شاعر باشم، مادرم شاعر است. زندگی یک مادر همیشه شعر است؛ یک شعر پر از احساس و پر از زندگی». نوروزی‌سده اولین مجموعه شعری خود را در سال 91 با نام «این زن بی‌عبور سایه‌ها مردنی است» به همت انتشارات بوتیمار مشهد راهی بازار کتاب کرد. وی مجموعه شعر بعدی خود را چهار سال بعد یعنی در سال 95 با نام «چشم‌هایم در ماهیتابه سوخت» به پیشنهاد نشر ماهتاب غرب کرمانشاه منتشر کرد.

اسماعیل مسیح‌گل:

«و من چقدر ساده‌ام/ که نمی‌دانستم/ اسب‌های رام/ از دشت‌ها فرار نمی‌کنند/ بلند شو/ حالا وقت فکر کردن/ به سرخ‌شدن سینه‌ی گنجشک‌ها نیست/ تفنگی که شلیک می‌کند/ اصلا نمی‌داند/ حق با کیست!» (بهاره نوروزی‌سده)

بهاره نوروزی‌سده در شهر سده لنجان استان اصفهان دیده به جهان گشود. او از نوجوانی به شعر گرایش پیدا کرد. خودش در این‌باره می‌گوید: «پیش از اینکه من شاعر باشم، مادرم شاعر است. زندگی یک مادر همیشه شعر است؛ یک شعر پر از احساس و پر از زندگی». نوروزی‌سده اولین مجموعه شعری خود را در سال 91 با نام «این زن بی‌عبور سایه‌ها مردنی است» به همت انتشارات بوتیمار مشهد راهی بازار کتاب کرد. وی مجموعه شعر بعدی خود را چهار سال بعد یعنی در سال 95 با نام «چشم‌هایم در ماهیتابه سوخت» به پیشنهاد نشر ماهتاب غرب کرمانشاه منتشر کرد.

او در همان سال سومین دفتر شعرش را با عنوان «هوای خانه را عطر می‌زند» به همت نشر «هشت» منتشر کرد که مجموعه‌شعر منتخب جایزه شعر شاملو شد. «رویای خیس زاینده‌رود» (نشر هرمز) و «زنی آن سو موهایش را میبافد» مجموعه‌های دیگری بود که به تازگی راهی بازار نشر کرده است. نوروزی‌سده افزون بر این آثار، برخی از سروده‌هایش را در چندین مجموعه شعری مشترک منتشر کرده که عبارتند از: «و زنی که»، «کوتاه چون نفس»، «عشق آواز غمگین نقاره‌ها»، «سه نقطه سرخط»، «زیر چتر آفتاب‌گردان‌ها»، «عاشقانه‌های معاصر»، «در جریان چشم‌های تو بودم» و «اولین نسخه داروگ». همچنین بسیاری از اشعار او در روزنامه‌ها و نشریاتی چون «آوای پراوا»، «داروگ»، «گرامی »، «ستاره صبح »، «عطر شالیزار» و... منتشر شده است. با بهاره نوروزی‌سده گفت‌وگویی را پیرامون شعر و دنیای شعری‌اش صورت داده‌ایم که در ادامه می‌آید.

خانم نوروزی‌سده نخست در خصوص چگونگی ورودتان به دنیای شعر بگویید؟

شعر بخش بزرگی از زندگی من است، در حقیقت من به شعر سنجاق شدم. از نوجوانی می‌نوشتم اما آن زمان داستان، خاطره و دلنوشته می‌نوشتم. نخستین شعری را که نوشتم پانزده سالم بود، در حقیقت موضوع انشای‌مان بود؛ «بهار» و من شروع کردم به نوشتن که دقیقا این شعر را نوشتم: «بهار/ دختری که نمی‌دانست/ اگر کفش‌های مادرش را دم در جفت می‌کرد/ پدرش هرگز نمی‌رفت» و این شعر همیشه در ذهنم ماند و به حدی به این شعر کوتاه وابستگی روحی داشتم که پشت جلد کتاب اولم به چاپ رسید.

سروده‌های شما بیشتر در چه قالب‌هایی است؟

اوایل اصلا قالب‌های شعری را نمی‌شناختم و بیشتر داستان می‌نوشتم؛ داستان‌های بلند و رمان. یک مدت هم روی آوردم به سرودن غزل که محدودیت وزنی که این قالب برای من ایجاد میکرد موجب شد به سمت سرودن شعر سپید روی بیاورم. این سبک شعری بسیار برایم شگفت‌انگیز و جذاب است به حدی که دیگر به قالب دیگری غیر از سپید فکر نمی‎‌کنم.

در شعر سپید چه چیزی را جست‌وجو می‌کنید؟

ببینید وقتی می‌گویند چرا شعر می‌گویی؟ مثل این است که برایم می‌گویند چرا زندگی می‌کنی؟! شعر قسمتی از زندگی من است و من شعر می‌گویم تا زندگی کنم تا آرامش داشته باشم. من به جادوی کلمات باور دارم و شعر معجزه است و کسی که به این باورمی‌رسد دیگر بریدن از شعر براش امکان‌پذیر نیست.

توصیه شما به جوانانی که علاقه‌مند به طبع‌آزمایی در حوزه شعر هستند، چیست؟

اولین توصیه‌ام این است که نخست به اتفاق‌های دور و بر خود توجه کند؛ چون محیط اطرافشش خود یک شعر است، میشود به دیوار اتاق در شعر جان داد و از همه اشیا پیرامونی تصویرهای زنده شعری ساخت. سپس از واژه‌ها و چگونگی کاربرد آنها نباید بترسد. باید خیلی بنویسد و مطالعه کند ولی سروده دیگران بر کارش اثر سوء نگذارد. یک شاعر موفق کسی است که احساسات قوی داشته باشد و این حس را با مطالعه و سرودن مکرر تقویت کند.

عشق را در سروده‌های شما چگونه نمود یافته است؟

عشق از نظر من یک هیجان زودگذر و فوران هورمون‌هاست. من خیلی شعر عاشقانه ننوشتم، عاشقانه‌هایم انگشت شمار هستند اما شعرهای عاشقانه را دوست دارم، ولی رمان‌های عاشقانه را مختص بچه‌های پانزده ساله می‌دانم. خودم در آن سن و سال خیلی از رمان‌های فهیمه رحیمی را خواندم و الان سنم از عاشقی‌کردن گذشته است.

وضعیت شعر امروز را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

شاعر خوب زیاد داریم، شعر خوب هم زیاد داریم اما وضع خوبی برای شعرا نمی‌توانم تعریف کنم؛ به‌خصوص برای سپید‌سراها و زنان شاعر! در منطقه ای که من زندگی می‌کنم متاسفانه شعر سپید غریبه و تنهاست. باید برای ماندن تو این محیط ادبی جنگید و تلاش کرد.

نظرتان در خصوص انجمن‌های ادبی چیست؟

من اعتقادی به انجمن‌های شعر ندارم بنابراین در جلسات شعری انجمن‌ها شرکت نمی‌کنم. به نظر من انجمن‌ها بازده خوبی ندارند و شاعران خوبی از آنها بیرون نمی‌آید. وقتی فضای حاکم بر انجمن‌ها را در منطقه خودم می‌بینم ترجیح می‌دهم بیشتر در خلوت خودم باشم و به لطف دنیای مجازی شعرهایم را ‌به اشتراگ بگذارم.

معضل شعر امروز چیست؟

متاسفانه در شعر امروزبیشتر روی نام تکیه می‌شود تا شعر! الان خیلی از شاعران هستند که نامشان بر زبان‌هاست اما شعرهای خوبی ندارند!!! کتاب‌های‌شان به چاپ‌های متعدد می‌رسد با رونمایی‌ها و جشن‌های امضای آنچنانی! در حالی که شاعران بی‌نام اما واقعا شاعر هزینه می‌کنند کتاب چاپ می‌کنند ولی کتاب‌های‌شان در زیرزمین خانه‌ خاک می‌خورد یا ناچار است که آنها را هدیه بدهد!

در شعر امروز امیدتان به چیست؟

امید داشتن یعنی زندگی کردن .امیدوارم وضعیت شعر بهتر از شرایطی که در آن به‌سر می‌برد، باشد و شاعران بتوانند حداقل کتاب‌های‌شان را چاپ کنند و در فضای مطلوب‌تری عرضه کنند.

در شاعری بیشترین تاثیر را از کدام شاعران گرفتید؟

«فروغ» شاعر مورد علاقه من است. من با شعرهای فروغ زندگی کردم و شاعر شدم. فروغ برای من تمام شعرهای دنیاست .در کل اشعار شاعران زن را بیشتر می‌پسندم شاید نوعی همزادپنداری و نزدیکی افکار باشد اما شاعرانی چون شکریه عرفانی و سعاد صباح را هم دوست دارم و از شاعران مرد مثل الیاس علوی، نزار قبانی زیاد شعر خونده‌ام از شاعران ایرانی هم سروده‌های گروس عبدالملکیان و مهدی نظارتی را دنبال می‌کنم.

چرا شاعران مرد بیشتر از شاعران زن هستند؟ آیا این بدان معناست که فضا برای فعالیت شاعران مرد بیشتر مهیاست؟

ببینید ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که بین سنتی و مدرن معلق است و هنوز زنان در این جامعه نیمه فراموش شده هستند. شما در در هر زمینه‌ای که نگاه کنید نقش مردانپررنگ‌تر است. ما چقدر سیاستمدار مرد داریم و چقدر زن؟ چقدر کارمند مرد داریم و چقدر زن؟ الان هم لاک‌پشتوار در حال گذر از جامعه سنتی و مردسالار به سمت یک جامعه مدرن هستیم. پس نمی‌توان وضع بهتری را برای زنان در این جامعه انتظار داشت! در همه دوران زن‌ها تلاش کردند و جنگیدند، اما هنوز در جامعه ما دست بالا را مردها دارند و شعر هم جدا از این نیست و قتی راه برای فعالیت یک مرد هموارتر است پس نمیشود بیشتر از این انتظار داشت. یک زن برای مسافرت رفتن نیاز به اجازه شوهر، پدر یا ولی دارد. اصلا من قصد ندارم اینجا پای حقوق زن‌ها را بکشم جلو و نمی‌خواهم راهکار پیشنهاد بدهم فقط امیدوارم روزی زنان به تمام حقوق خودشان برسند.

هنوز بعضی از شاعران زن پرده‌نشین هستند و در انجمن‌های ادبی شهرشان ظاهر نمی‌شوند از نگاه شما کوتاهی از خود آنها است یا به عوامل دیگر بستگی دارد؟

من نمی‌توانم کسی را قضاوت کنم و اینکه چرا زنان در انجمن‌ها شرکت نمی‌کنند! چراکه خودم هم خیلی معتقد به انجمن‌های ادبی نیستم اما زنان زیادی را می‌شناسم که می‌توانند شاعران خوبی باشند به نظرم با وجود دنیای مجازی خیلی از این پشت‌پرده بودن را میشود برداشت و فقط باید منتظر گذشت زمان بود. امیدوارم روزهای خوش از راه برسد.

شما معتقدید که مادر بودن یک شعر است! می‌شود این جمله را بیشتر توضیح بدهید؟

ببینید من یک زن ایرانی هستم که در دامن یک مادر سنتی بزرگ شدم و چیزهایی از او آموختم که خیلی برایم ارزشمند است. من خود یک مادر هستم و یک مادر ایثاری که برای بزرگ کردن بچه‌اش می‌کند خودش یک شعر پر از احساس است.

آیا از اینکه وارد وادی شعر شدید، رضایت دارید؟

صد درصد، من دوست داشتم بعد از مرگم یک میراث از من باقی بماند، مثل هر زنی که دوست دارد از او بچه‌ای به یادگار بماند و چه خوب اینکه از من کتاب‌های شعر باقی بماند و می‌دانم و امید دارم بعد از مرگم نامی از من زنده است و زندگی من بی‌هدف نبوده است. کتاب‌هایم بچه‌های من هستند و دوست‌شان دارم و به آنها عشق می‌ورزم. باور کنید کتاب‌های خودم را بارها و بارها خواندم و باز هم می‌خوانم.

سخن پایانی؟

امیدوارم هرکسی قلم به دست می‌گیرد و می‌نویسد و هدفش برداشتن دردی از شانه جامعه است، موفق شود. شعر مسیر سخت و طولانی دارد و باید در این مسیر محکم قدم برداشت. به امید درخشش بیشتر زنان شاعر.


نام:
ایمیل:
* نظر: