bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۴۱۰۸
تاریخ انتشار: ۴۰ : ۲۰ - ۰۶ دی ۱۳۹۸
بامداد جنوب، شب یلدایی بوشهر را روایت می‌کند؛
داود علیزاده: تنها مدتی از کلیپ اذیت و آزار کودک زباله‌گرد گذشته است و همه‌چیز فراموش‌شده است. البته همان کلیپ و نوع واکنش‌ها به‌گونه‌ای بود که انگار فقط در پایتخت و حوالی آن، این اتفاق می‌تواند رخ بدهد؛ اما کودکان زباله‌گرد معضلی سراسری است. به‌واقع در تمامی شهرها کودکان زباله‌گرد به‌وسیله خانواده، افراد سودجو و ... استثمار می‌شوند تا برای اندک بهایی از کودکی خود بگذرند و تن بدهند به گشتن در آلودگی، تن بدهند به‌تحقیر شخصیت خود و در نهایت به فردی با پتانسیل جرم و تبهکاری برای آینده مبدل شوند.

داود علیزاده: 

تنها مدتی از کلیپ اذیت و آزار کودک زباله‌گرد گذشته است و همه‌چیز فراموش‌شده است. البته همان کلیپ و نوع واکنش‌ها به‌گونه‌ای بود که انگار فقط در پایتخت و حوالی آن، این اتفاق می‌تواند رخ بدهد؛ اما کودکان زباله‌گرد معضلی سراسری است. به‌واقع در تمامی شهرها کودکان زباله‌گرد به‌وسیله خانواده، افراد سودجو و ... استثمار می‌شوند تا برای اندک بهایی از کودکی خود بگذرند و تن بدهند به گشتن در آلودگی، تن بدهند به‌تحقیر شخصیت خود و در نهایت به فردی با پتانسیل جرم و تبهکاری برای آینده مبدل شوند.

در شب یلدای امسال که بسیاری عکس‌های جشن و مهمانی‌هایشان را در فضای مجازی منتشر می‌کردند. یکی دو ساعت بعد از نیمه‌شب، دو کودک زباله‌گرد در خیابان سنگی، چرخ‌دستی‌شان را هل می‌دهند تا در واگن‌های زباله، پیش از آنکه ماموران شهرداری سر برسند، چیزکی برای خود پیدا کنند.

نزدیک که می‌شوم، ترس برشان می‌دارد. چرخ‌دستی‌شان را رها می‌کنند و با تردید به پیاده‌رو می‌روند و می‌ایستند؛ اما نگاهشان به من است و به چرخ‌دستی که تمام هستی امشب‌شان در آن است. سعی می‌کنم کاری کنم که نترسند.

با لبخند سلامی می‌کنم و گپ و گفتمان شکل می‌گیرد. روی نیمکت کنار هم می‌نشینیم. علی و محمدرضا کودکان افغان هستند که با خانواده‌شان مدتی است از شیراز به بوشهر آمده‌اند. محل زندگی‌شان را نمی‌گویند؛ اما می‌شود حدس زد. علی 10 شاید 11 سالی دارد و محمدرضا کوچک‌تر است؛ هرچند هر دو می‌گویند در مدرسه کلاس سوم هستند.

کمی شکلات دارم. سعی می‌کنم شریک شویم و با هم بخوریم. اول خودم می‌خورم که اعتماد کنند. با این‌ حال شکلات‌ها را میان مشت‌های کوچکشان گرفته‌اند و می‌ترسند بخورند. شاید شایعه کیک و بیسکویت‌های قرص‌دار و آلوده به گوش آن‌ها هم خورده و یا از خودشان باید بپرسند؟ در این شهر که روزها هم کسی با هم مهربان نیست، چرا نیمه‌شبی کسی باید بیاید شکلات تعارف کند!

بوشهر زمستان بورانی ندارد، هرچند بارانی دارد که به زمین نرسیده، سیل بشود و معابر را بگیرد؛ اما به‌هرحال در شب یلدا خبری از باران‌های معابر بند بوشهر نبود. با ‌وجود این، همان هوای نم‌دار و خیس شب، همان وزش باد روی دریا باعث شده تا بچه‌ها وقت نشستن روی نیمکت درخود مچاله شوند. محمدرضا کلاهش را روی گوش‌هایش می‌کشد و لبخندی به لب دارد.

می‌گویند وقتی کارشان تمام شود می‌روند خانه می‌خوابند که صبح بروند مدرسه. ساعتم را نگاه می‌کنم، از یک گذشته! از مدرسه، معلم و همکلاسی‌هایشان می‌پرسم. فقط می‌گویند: خوب است، درک من از همه گفته‌هایشان تردید است. مثل نگاه مردد آن‌ها به اینکه قرار نیست به آن‌ها آسیبی بزنم.

از دور پاکبانی نزدیک می‌شود. صدای خش‌خش جارو کشیدنش به سکوت نیمه‌شب خط می‌اندازد. بچه‌ها می‌گویند باید بروند. خداحافظی می‌کنند و با چرخ‌دستی‌شان می‌روند تا به واگن زباله بعدی برسند، پیش از اینکه ماموران شهرداری خالی‌اش کرده باشند.

آدمی از خودش می‌پرسد چرا باید کودکی در این سن و سال، در این وقت شب باید نگران مامور شهرداری باشد که قرار است برای تخلیه واگن زباله سر برسد.

پیش از این درباره کودکان کار سر چهارراه، یکی از مسوولان با گفتن اینکه این افراد کودکان مهاجر هستند، صورت مساله را پاک کرده بود. وضعیت مشابه در تهران که سعی کردند با جمع‌آوری و فرستادن به پاکستان و افغانستان صورت مساله را حل کنند؛ اما اگر نگاه نژادپرستانه را کنار بگذاریم. چه فرقی است میان این کودک هفت یا 10 ساله افغان با کودکی که در شب یلدا جشن هندوانه و انار گرفته است. کدام‌یک خانواده، ملیت، نژاد خود را انتخاب کرده‌اند که برای آن چنین باید تاوان بدهند.

واقعیت این است که مرزهای جغرافیایی و سیاسی که در روز نخست قرار بود تنها محدوده حاکمیتی را مشخص کند، حال به دیوارهای بلندی مبدل شده است که انسانیت را شقه کرده است. درست شبیه به ضربه‌های ساطور قصابی که هر بار روی استخوان فرود می‌آید. کافی است وضعیت اسف‌بار کودکان کار، کودکان زباله‌گرد را دید تا ایمان بیاوریم که انسانیت مرده است و هر بار لاشه‌اش با ساطور سیاست‌ورزی گسیخته‌تر می‌شود.

طبق قاعده روزنامه‌نگاری باید برای چنین موضوعی سراغ مسوولان مربوطه رفت و چرایی را روی میز گذاشت! اما دیگر به حرف‌های این مسوولان امیدی نیست تا با توجیه اینکه قرار است طرح ساماندهی اجرا شود یا ایجاد شود خودمان را فریب بدهیم که چنین مساله‌هایی قرار است حل بشود. به خصوص در این شرایط نزدیک انتخابات که زبان وعده نرم است.

در شب یلدایی که باید کودکان در خانه گرم و محفل خانواد باشند در خیابان بودند و همان وقت چراغ‌های راهنمایی بوشهر چهارراه‌های بوشهر ایستاده در خیابان خوابیده بودند. این معضلی است که در یک هفته اخیر در اکثر چهارراه‌های بوشهر مشاهده می‌شود. به‌طور مثال چهارراه کشتیرانی، چهارراه باهنر، چهارراه سربازان گمنام در یک هفته اخیر با مشکل روشنایی چراغ‌های رانندگی مواجه بودند. عبور و مرور بی‌نظم و خطرناک خودروها به چهارراه‌ها وضعیتی نگران کننده داده است.

خبرنگار بامداد جنوب مساله را از طریق پلیس راهنمایی و رانندگی پیگیری کرد که حاصل امر، ارجاع پلیس راهنمایی و رانندگی به سامانه 137 شهرداری بود. طبق گفته پلیس حفظ، نگهداری از چراغ‌های رهنمایی و رانندگی برعهده شهرداری است و نیروی انتظامی مسوولیتی ندارد.

تماس با سامانه 137 شهرداری نیز پاسخی در برنداشت. پس از چندبار انتظار و ارجاع به اپراتور... در نهایت تماس قطع شد. بوشهر از شهرهایی است که برخی نقاط حادثه‌خیز شهری‌اش بدون چراغ راهنمایی و رانندگی است. به طور مثال تقاطع خیابان مدرس حدفاصل میدان باهنر، سه‌راه خیابان رجایی (آتش نشانی به باغ زهرا) به مطهری و بسیاری از تقاطع‌های منطقه بهمنی و ... با این وجود در مدت اخیر، علاوه بر مناطق مذکور، چهارراه‌هایی که چراغ راهنمایی داشتند نیز خراب بودند.

خواب چراغ‌های رانندگی تنها به همین نوع چراغ‌ها ختم نمی‌شود. محدویت زمین در بوشهر باعث شده تا بسیاری اقدام به نوسازی منازل کنند. به اصطلاح عرف بکوب و به سازها در این بندر جولان بدهند و هر جایی خانه ویلایی کهنه‌ای بود، زمین بزنند تا آپارتمانی بالا برود. همین مساله باعث شده است تا خیابان و کوچه‌ای بدون نمای ساخت و ساز باقی نماند. ساختمان‌هایی که بسیاری علائم هشدار را رعایت نمی‌کنند و با مصالح (شن و ماسه) سد معبر می‌کنند. البته مساله به اینجا ختم نمی‌شود. جایی که روشنایی برخی معابر مشکل دارند و این سدمعابرها در تاریک و روشنای مه‌آلود بوشهر به موانعی خطرناک مبدل می‌شوند.

الزام شهرداری به ساختمان‌های در حال ساخت برای رعایت حریم معابر و قرار دادن علائم هشدار یک ضرورت است، حال اینکه نه تنها در بسیاری از نقاط شهر باقی مانده شن و ماسه ساخت و ساز رها شده است، حتی در برخی نقاط گودبرداری صورت رفته و علائم هشدار قرار داده نشده است.


نام:
ایمیل:
* نظر: