bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۴۱۱۸
تاریخ انتشار: ۲۸ : ۰۱ - ۱۰ دی ۱۳۹۸
کریم جعفری: باید این مطلب را دیروز می‌‌نوشتم، اما به دلیل ابتلا به آنفلوآنزا نشد. روز گذشته روزنامه بامداد جنوب روز گذشته از شماره 1400 عبور کرد. روزی که سنگ بنای این روزنامه را گذاشتیم به دوستان گفتم که به‌ازای هر 100 شماره انتشار باید یک جشن گرفت. پاسخش را می‌توان در مسائل متعددی پیدا کرد که شاید بهترین آن حال و هوای این روزهای کاغذ، صنعت چاپ و به صورت خلاصه وضعیت اقتصادی روزنامه باشد. به‌عنوان سردبیر و مدیرمسوول و البته پیش از همه این‌ها، به‌عنوان یک خبرنگار برای خودم و سایر همکارانم جای افتخار دارد که این عدد را بدون آنکه بخواهیم در برابر هر کسی سر خم کنیم، پشت سر گذاشتیم.

کریم جعفری:

باید این مطلب را دیروز می‌‌نوشتم، اما به دلیل ابتلا به آنفلوآنزا نشد. روز گذشته روزنامه بامداد جنوب روز گذشته از شماره 1400 عبور کرد. روزی که سنگ بنای این روزنامه را گذاشتیم به دوستان گفتم که به‌ازای هر 100 شماره انتشار باید یک جشن گرفت. پاسخش را می‌توان در مسائل متعددی پیدا کرد که شاید بهترین آن حال و هوای این روزهای کاغذ، صنعت چاپ و به صورت خلاصه وضعیت اقتصادی روزنامه باشد. به‌عنوان سردبیر و مدیرمسوول و البته پیش از همه این‌ها، به‌عنوان یک خبرنگار برای خودم و سایر همکارانم جای افتخار دارد که این عدد را بدون آنکه بخواهیم در برابر هر کسی سر خم کنیم، پشت سر گذاشتیم. هفته آینده و 14 دی‌ماه نیز سالروز انتشار روزنامه است و همه این‌ها به هم عجین شدند.. در مدت این 1400 شماره، بیش از 17 بار از من و روزنامه شکایت شد. یک قاضی بی‌انصاف هم به جرم حیوان‌آزاری برایم دو سال حبس و 140 ضربه شلاق و انفصال از کار روزنامه‌نگاری برید، گویی که زمین آبا و اجدادیش را کاشته‌ام، بدون شک خدمت این قاضی روزی خواهم رسید و مراتب را از مراجع ذی‌صلاح بابت رایی که داده پیگیری خواهم کرد، اما بدانید از آنجایی که نه برای رضای افراد که اول برای رضای خدا و کار حرفه‌ای خودمان که همین رضا در آن نهفته و و بعد هم در دفاع از مردم و حقوق آنها نوشته‌ایم و خواهیم نوشت. ما راه سختی را در پیش داریم، راهی که در آن باید با جسارت و شهامت بیشتر کار کرد، من خوشحالم که در این مدت هیچ مدیر دولتی برای گرفتن عکس یادگاری به دفترم نیامد، خوشحالم از اینکه در این مدت توانستم به همه ثابت کنم که می‌شود بدون مجیزگویی، بدون پاچه‌خواری و بدون داشتن حتی یک کادر آگهی هم روزنامه‌داری کرد، توانستم ثابت کنم می‌شود حقوق و بیمه 22 نفر را داد بدون آنکه بخواهم به کس و ناکس رو بزنم، خوشحالم از اینکه امروز آنچه طلب داریم در برابر بدهکاری‌مان تقریبا چند برابر است و خوشحالم از اینکه بامداد جنوب توانسته زبانی برای گفتن دردها و رنج‌های مردم باشد. از مشکلات گفتم، بگذارید یک مشکل دیگر را هم بگویم، آن هم شبه‌همکاران مزدور است، چند روز پیش عسلویه بودم و فردی که اصلا فکرش را نمی‌کردم پیامی را روی گوشی‌اش نشانم داد که نوشته بود: «این فرد را بشناسید» و بعد هم مطلبی را به آن پیوست کرده بود. آنجا بود که یادم آمد «چون دشمن، دشمن است» درست است و نه «چون دوست دشمن است...!» ما با دشمنان درونی هم در حرفه خودمان هم سرگرم جنگ هستیم که از صدقه‌سری ما یاد گرفتند که دکان یک دهنه را پنج‌دهنه کنند.


نام:
ایمیل:
* نظر: