الهام بهروزی:
«جنگ» پدیدهای دلهرهآور و استرسزاست که افزون بر مرگآفرینی
و ویرانیهای جبرانناپذیرش، پیامدهای روحی ناگواری برای جنگزدگان به دنبال دارد.
چند روز گذشته فضای کشور تحت تاثیر شهادت سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی و بهدنبال
آن مرگ تعدادی از هموطنان در تشییع سردار شهید در کرمان و سقوط هواپیمای اوکراینی
(حامل نخبگان ایرانی) در اثر خطای انسانی خودی فضای سنگینی را بر کشور حاکم کرده
که دست کمی از روزهای جنگ ندارد! بهتی که این روزها جامعه را فراگرفته است موجب
تالمات روحی شدید مردم شده است و امریکا و رسانههای متبوعش با راه انداختن جنگ
روانی عمیقی در حال ایجاد تنش روحی در میان ایرانیان هستند که حربه بسیار کثیفی
است.
البته در این میان، آنچه خاطر ایرانیها را سخت آزرده
کرده است، درگذشت جوانان نخبه ایرانی در اثر یک اشتباه انسانی است و پنهانکاری و
سکوت مسوولان امنیتی و حفاظتی در روزهای نخست این اتفاق شوم! بیشک این مساله تا
مدتها بر روحیه خانواده و نزدیکان این جانباختگان تاثیر سوء داشته و اختلالات
روانی در آنها ایجاد خواهد کرد. بیشک انتشار خبرها و تصاویر ناگوار در این روزها
موجب پریشانحالی و ترویج افسردگی و نومیدی در جامعه میشود، بنابراین میطلبد که
مسوولان کشوری و سیاستمداران با اتخاذ تصمیمات بجا و کارامد این خطای غیرعمدی
(سانحه سقوط هواپیما در اثر برخورد موشک خودی) را جبران کرده و حزن و اندوه را در
جامعه کاهش دهند؛ چراکه امروز شاهد نفوذ غم و نومید در میان لایههای مختلف جامعه
هستیم که این به صلاح امنیت روانی کشور نیست.
یک متخصص روانشناسی بالینی در این باره به بامداد جنوب
گفت: اینکه گوشمان را ببندیم و یا اخبار را نبینیم و یا گوش ندهیم در دنیای کنونی
امکانپذیر نیست، نکته این است که بهموقع و به اندازه اخبار را رصد کنید، در مورد
اتفاقات ناگوار به اندازه صحبت کنید و احساستان را به جای سرکوب، بروز دهید (لازم
بود گریه کنید و اشک بریزید...). در غیر این صورت، خشم، غم، رنج و غصه و حتی گاهی
شادی در روانتان جمع شده و به شکلهای دیگری مانند مشکلات جسمی، روانی و یا
واکنش ناگهانی در شرایط نامناسب و به شکل نامناسب بروز میکند. متاسفانه این روزها
از چپ و راست خبرها و اتفاقات بد رخ میدهد. در این بین برخی رسانهها نیز با بزرگنمایی
بهصورت منفی موجب یاس روانی بیشتر در افراد میشوند. برنامههای خبری منفی نه
تنها شما را ناراحتتر و مضطربتر از قبل میکند، بلکه نگرانیهای شخصی افراد را
که حتی ممکن است بیارتباط با موضوع خبر باشد تشدید و دوباره
زنده میکند.
بنابراین در چنین شرایطی تنها کاری که از دست خودمان بر میآید مراقبت شخصی است.
دکترمسعود صیادی با بیان اینکه اخبار بد مانند مرگ، جنگ،
سقوط هواپیما و ... مثل شوک میمانند، وحشت میکنید و همه زندگیتان ناگهان تغییر
میکند این حالات ميتواند پس از هر حادثه تلخي آغاز شود، افزود: يك حادثه تلخ
حادثهاي است كه ما در آن احساس خطر ميكنيم، زندگيمان در معرض تهديد است يا شاهد
مردن و يا مجروح شدن ديگران باشيم.
وی در ادامه به برخی از بعضي از نمونههاي بارز حوادث تلخ
اشاره و بیان کرد: حوادث و تصادفات شدید (هوایی و زمینی)، درگيريهاي نظامي،
تجاوزهاي شديد شخصي (مانند تجاوز جنسي، حمله فيزيكي، سوء استفاده، دزدي، زورگيري)،
حملات تروريستي و جنگ و حوادث ناگوار طبيعي يا حاصل دست بشر مانند سیل و آتشسوزی
و زلزله از جمله حوادث تلخ بهشمار میروند که در چنین مواقعی بسياري احساس غم
عميق، افسردگي، اضطراب، احساس گناه و يا عصبانيت ميكنند.
این مدرس دانشگاه و روانشناس بالینی با اشاره به اینکه بهغير
از اين احساسات قابل درك، سه نوع عمده علائم ديگر هم وجود دارند، که عبارتند از:
1) مروز اتفاقات در ذهن و كابوس. 2) دوريگزيني و بي تفاوتي: شما ممكن است خود را
به بيتفاوتي كامل بزنید و كمتر با ديگران ارتباط برقرار كنيد که در نتيجه زندگي
كردن و كار كردن با شما سختتر ميشود و 3) در حالت گارد بهسر بردن(On
guard): شما ممكن است هميشه در حالت آماده باش بهسر ببريد گويي كه هر
لحظه منتظر خبر و خطر بدی باشيد. در این حالت شما نميتوانيد احساس آرامش كنيد.
احساس اضطراب داريد و بهسختي بهخواب ميرويد. اطرافيان شما ميبينند كه شما بيقرار
و ناآرام هستيد.
صیادی با تاکید بر اینکه در موقع مواجهه با خبرها و
اتفاقات ناگوار باید یاد بگیریم که از روح و روان خود مراقبت کنیم، تصریح کرد: در
این مواقع بزرگسالان باید بهموقع، بجا و به اندازه واکنش نشان دهند. شما بايد
قادر باشيد آنچه را كه برای خود و یا دیگران اتفاق افتاده است تا آنجايي كه ممكن
است بدون اينكه دچار وحشت و اضطراب شويد به خاطر آوريد و در مورد آن صحبت کنید؛
البته به اندازه. برای این کار حتما در جمع خانواده و دوستان قرار بگیرید و کانونهای
گرم خانوادگی و فعالیتهای مثبت اجتماعی (مانند ورزش و یا شرکت در یک کلاس آموزش
هنر و موسیقی) را تقویت کنید؛ چراکه خانواده و دوستان بهترین منبع دلبستگی و آرامش
هستند. اين درمان به شما كمك ميكند تا حوادث ناگواري پیرامون را به زبان آوريد.
شما از طریق به ياد آوردن حادثه، غلبه كردن به آن و برخورد معقول با آن ذهنتان ميتواند
كار طبيعياش را كه شامل زدودن خاطرات گذشته و پرداختن به كارهاي ديگر است، انجام
دهد. بنابراین حستان در مورد اتفاقات رخ داده را به شکلی که احساس میکنید بیان
کنید تا قدری از غمها رها شوید و بروز دهید. این حس را همانجا بیان کنید و آنها
را مانند کولهباری با خودتان حمل نکنید.
این روانشناس ادامه داد: اما در خصوص كودكان باید گفت که
افراد كم سن و سال تا قبل از هشت سالگی، ذهن انتزاعی داشته و امکان درک اخبار بدی
هم چون ترور، جنگ و... را همچون بزرگسالان ندارند؛ اما در خصوص كودكان باید گفت که
افراد كم سن و سال ممكن است تخيلات غمانگيز از حادثه واقعي داشته باشند كه بعدها
ممكن است به كابوس درباره هيولا تبديل شود. آنها اغلب حادثه را در بازيهايشان
زنده ميكنند؛ برای مثال، كودكي كه درگير يك حادثه جدي تصادف بوده است، ممكن است بهطور
مكرر آن حادثه را با ماشينهاي اسباب بازي تكرار كند.
صیادی همچنین با اشاره به اینکه در هنگام مطالعه و رصد
اخبار بد از طریق رسانهها، کودکان باید تا حد ممکن از سروصدا دور باشند. در دیالوگهای
خانگی به کودکان استرس ندهیم. احساس امنیت کودکان را نباید به خطر بیندازیم،
افزود: حتی اگر بناست بهدلیل اصرار کودکان، توضیحاتی به او بدهیم، مراقب نحوه بیان
و لحن کلاممان باشیم. اجازه دهیم کودک احساساتش را ابتدا بیان و منتقل کند. از ذهنیات
او مطلع شویم و سپس در یک تعامل سازنده نکاتی را به او بگوییم. یادمان نرود، هربار
به بهانههای مختلف به او اطمینان دهیم که مادر و پدر در کنار او هستند. نحوه توضیح
اخبار بد به کودکان میتواند توام با بازی، نمایش، داستان، ساخت کاردستی و...
باشد. در یک مکان و زمان و موقعیت مناسب برای کودکان در خصوص حوادث و اخبار بد و
ناگوار صحبت کنیم. دائم تلویزیون منزل در حضور کودک و دیگر افراد
خانواده روشن نباشد و او را در مقابل سیلاب اخبار بد قرار ندهیم. از
کودکان بخواهیم هر زمان حس منفی داشتند با ما در میان بگذارند. هرگز یک
کودک را با رسانههای حاوی اخبار بد و ناگوار و منفی تنها نگذارید.
در پایان این گزارش یادآوری میشود،
جنگ روانی و ناآرامیهای اجتماعی نقش پررنگی را در اختلالات روانی در سطح جامعه میشود
که مهمترین این اختلالات عبارتند از: افسردگی، اضطراب، استرس و... نتایج تحقیقات
مختلف نشان میدهد که جوانان دخیل در جنگ بیشتر در معرض آسیبهای جسمی و روانی
قرار دارند و اختلال استرس پس از سانحه، افسردگی، اضطراب، اختلالات خواب از شایعترین
ناراحتیهای روانی در میان آنها است. فراموش نباید کرد که جنگ روانی نیز اثرات زیانباری
را برای افراد جامعه به دنبال دارد و میطلبد که از قشرهای حساس در روزهای بحرانی
که جامعه تحت تاثیر اتفاقات ناگوار درگیر تنشهای روانی است، مراقبت و محافظت کرد.
کودکان یکی از این قشرهای حساس هستند که در روزهای پرازدحام و استرسزا کنونی مورد
توجه ویژه قرار بگیرند؛ چراکه نام جنگ موجب ناامنی روحی کودک میشود و این ناامنی
روحی به شكلهاي مختلف در رفتار او بروز ميكند. ترس از تاريكي و حيوانات و ترس از
قرار گرفتن در موقعيتهاي ناآشنا. كودكاني كه دچار اين علائم شدهاند، تكرار مكرر
اين حادثه در ذهنشان صورت ميگيرد. در نقاشيها و بازيهاي اين كودكان باز هم اين
ماجرا تكرار ميشود، در كابوسهاي شبانهشان، در روياها و تخيلشان. كودكي كه در
معرض روزهای پرتنش قرار ميگيرد نگاهش به زندگي و جهان ديگرگون ميشود.
این در حالی است که اين حق
كودكان است كه در محيطي آرام و شاد زندگي خود را آغاز كنند و از آن لذت ببرند.
برقراري امنيت و آسايش براي كودكان از مهمترين وظايف ما بزرگترهاست. ايجاد
ناامني و خشونت آنان راهمان آغاز ميپژمراند. آنان به شادي نياز دارند. بنابراین ديدن
صحنههاي خشونتبار و شنیدن اخبار ناگوار و دلهرهآور چيزي نيست كه براي بيپناهي
آنان قابل تحمل باشد.