bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۴۳۱۲
تاریخ انتشار: ۰۹ : ۰۰ - ۲۰ اسفند ۱۳۹۸
گله مارال ایزدبخش از مسوولان تئاتری در گفت‌وگو با بامداد جنوب:
الهام بهروزی: مارال ایزدبخش، کارگردان خوشفکر تئاتر بوشهری معتقد است: «هنرمندان تئاتر خیابانی فقط و فقط به‌دنبال یک مکان و تریبون برای رساندن صدای اعتراضی به مخاطبان خود هستند. گرچه بدیهی است که جشنواره فجر تجربیات خوبی را به همراه دارد؛ اما من این مرحله را دو سال پیش پشت سر گذاشتم و تنها انگیزه‌ام رساندن صدای اعتراض به مسوولان است که آن هم فقط در جشنواره‌ها میسر می‌شود؛ چون تئاتر خیابانی مانند دیگر گونه‌های نمایشی اجرای عموم ندارد و تنها جایی که می‌تواند صدای اعتراضش را بیان کند فقط و فقط در جشنواره‌هاست.

الهام بهروزی

مارال ایزدبخش، کارگردان خوشفکر تئاتر بوشهری معتقد است: «هنرمندان تئاتر خیابانی فقط و فقط به‌دنبال یک مکان و تریبون برای رساندن صدای اعتراضی به مخاطبان خود هستند. گرچه بدیهی است که جشنواره فجر تجربیات خوبی را به همراه دارد؛ اما من این مرحله را دو سال پیش پشت سر گذاشتم و تنها انگیزه‌ام رساندن صدای اعتراض به مسوولان است که آن هم فقط در جشنواره‌ها میسر می‌شود؛ چون تئاتر خیابانی مانند دیگر گونه‌های نمایشی اجرای عموم ندارد و تنها جایی که می‌تواند صدای اعتراضش را بیان کند فقط و فقط در جشنواره‌هاست. در غیر این صورت حرف‌هایش مانند بغضی نباریده در گلویش می‌ماند و من برای رسیدن به این کاتارسیس بی‌وقفه تلاش می‌کنم.» این هنرمند با اثر «قهرمان کیست؟» به‎صورت نمادین اعتراض هنرمندانه خود را در بخش خیابانی جشنواره بین‎المللی تئاتر فجر به نمایش گذاشت و خوشبختانه این اعتراض ظریف و نکته‎بینانه دیده شد. او در این اثر کوشید انسانیت روبه قهقهرای این روزها را در هنرش فریاد کند؛ کاری که از عهده یک هنرمند دغدغه‎مند و ریزبین میسر است. نمایش «قهرمان کیست؟» یک اثر انسانی و تامل‎برانگیز است. در این نمایش احمد صمیمی، احمد جعفری و مارال ایزدبخش به ایفای نقش پرداختند. دیگر عوامل این نمایش عبارتند از: رضا بهرامی و مارال ایزدبخش (نویسنده)، احمد جعفری، علی خاتمی، پوریا متین‌ یگانه، امیرپارسا دهقان (موسیقی)، مینا ملاح‌نژاد (طراح بروشور)، مارال ایزدبخش (طراح فضا و طراح لباس) و نگار عطار (دستیار کارگردان). در خصوص درخشش نمایش «قهرمان کیست؟» در جشنواره فجر گفت‎وگوی مفصلی را با مارال ایزدبخش انجام دادیم که بخش نخست این گفت‎وگو در شماره روز گذشته روزنامه چاپ شد و بخش دوم و پایانی این گفت‎‌وگو نیز در این شماره منتشر می‎شود.

خانم ایزدبخش نگاه مسوولان به تئاتر خیابانی نگاه چندان قابل قبولی نیست، به نظر شما چرا این گونه نمایشی با توجه به کارکرد اجتماعی که دارد، آن گونه که باید دیده نمی‌شود؟

در این زمینه با شما موافق نیستم! البته نگاه مسوولان در استان بوشهر به این نوع تئاتر شاید نگاه ویژه‌ای نباشد اما امید دارم که روزی نه چندان دور شاهد همراه شدن بیشتر مسوولان باشیم تا در این زمینه شاهد شکوفایی بالفعل هنرمندان نام‌آشنا باشیم ولی در تهران به‌دلیل پتانسیل‌هایی که وجود دارد، جوری دیگر این گونه نمایش تعریف شده است و من به نوبه خودم همگام با بچه‌های تئاتر خیابانی در فکر راه‌اندازی صنف و سندیکای مخصوص به خودمان هستیم و لازم به ذکر است که مخاطبان تئاتر خیابانی به مراتب بیشتر از تئاتر صحنه‌ای است که آن هم به اقتضای شیوه و مکان اجرائی این گونه‌ نمایشی است و البته بسیار سخت است؛ چون ما باید تمام سعی‌مان را بکنیم تا هر دو گروه مخاطب عام و خاص را به چالش بکشانیم و همراه کنیم. احتمالا به‌دلیل فراموش شدن بنده و لطف زیاد مسوولان زیربط گمان می‌کنم که مارال ایزدبخش اصلا بوشهری‌الاصل نباشد.

خانم ایزدبخش بی‎توجهی‎ها نتوانسته شما را نسبت به تئاتر دلسرد کند، بلکه شما مصمم‎تر به کارتان ادامه می‎دهید و ایدهها و سوژه‌هایی که برای آثارتان انتخاب می‎کند، نشان از دغدغه‎های شما دارد، ایده‎ای که برای نمایش «قهرمان کیست؟» انتخاب کردید، بسیار مورد توجه واقع شد تا جایی که عنوان برگزیده این بخش از بخش تئاتر خیابانی جشنواره تئاتر فجر امسال را از آن خود کرد، ایده این اثر را از کجا الهام گرفتید؟

من هنوز نمی‌توانم به خودم بگویم نویسنده یا ایده‌پرداز من فقط و فقط صدای بلند مردم بی‌دفاع وطنم هستم که ایده‌ام را با توجه به شرایط و اتفاقات اجتماعی که گریبانگیر اقشار ضعیف جامعهام است، میگیرم، یادم می‌آید درست زمانی که در مسیر کرمانشاه بودیم (در راه جشنواره ملی ایثار) دقیقا در بحبوحه تحریم و گرانی و فشار به قشرهای ضعیف جامعه بود که جرقه‌اش به ذهنم خطور کرد و این متن را با آقای بهرامی عزیز (نویسنده‌ مشهور و خوش قلم نمایش سال گذشته‌ام در جشنواره فجر به نام «لازمان، لامکان» که موفق به دریافت تندیس شد) در میان گذاشتم، او هم با چکش‌کاری طرح مرا در نوشتن متن کمک کرد، خدا را شکر که متن‌مان دیده شد؛ اما به لطف داوران فجر امسال چیزهای مهم‌تر دیگری هم که می‌توانست دیده شود از دیده شدن بازماندند (با خنده).

کسب این موفقیت‌ها چقدر شما را به فعالیت در هنر تئاتر مصمم می‌کند؟

مسلما این مقام‌ها اهداف کوتاه‌مدت هستند. از این رو تا رسیدن به اهداف بلندمدت امیدوارم بتوانم این مقام‌ها را بهتر تکرار کنم.

چرا تئاتر خیابانی هنوز نتوانسته در زمینه جذب مخاطب در استان موفق ظاهر شود؟

هر هنرمندی آرزویش این است که ناظر اصلی خلق اثرش مردم شهرش باشند من هم تائید می‌کنم ولی خب بستر باید مهیا و فراهم باشد. با یک نگاه اجمالی به شهرهای ایلام، کرمانشاه، اصفهان، کرمان، (رشت یک‌سال است که ایستگاه دائمی تئاتر خیابانی را تاسیس و شروع به کار کرده است) متوجه نگاه ویژه و اهمیت جایگاه این هنر و ایجاد ارزش‌گذاری آنها به هنرمندان بومی‌شان می‌شویم و همچنان شاهد شکوفایی استعدادهای بالقوه هنرمندان و رساندن آنها به فعلیت در آن مناطق هستیم که مانع از مهاجرت آنها می‌شوند و همه این اتفاقات خوب به دید مدیریتی و مسوولانه و فرهنگ‌سازی مسوولان هر استان برمی‌گردد.

راهکار شما برای دیده شدن تئاتر خیابانی چیست؟

برای جذب مخاطب و علاقه‌مندان به این رشته شدیدا نیاز به کارهای زیربنایی است که هزینه آن چنانی هم نمی‌خواهد؛ اما در اولین قدم باید مسوولان وقت بخواهند، بخواهند و فقط بخواهند و نیازسنجی کنند، سپس اقدام کنند که البته با توجه به هنرمندان در این شهر هنری اولین قدم اساسی را برداشته‌ایم و فقط مرحله‌ طرح و اجرا باقی می‌ماند که من در این زمینه به چند مورد اساسی اشاره میکنم که عبارتند از: ایجاد محل دائمی تئاتر خیابانی در استان، تئاترهای خیابانی پداگوژیک و سایکودرام ویژه‌ مدارس و یا حتی ارگان‌ها با موضوع‌های مربوط به مسائل روز دنیا برای بالا بردن سطح آگاهی مردم (آموزش همگانی اولین و مهم‌ترین بحث در جوامع مختلف بشری است)، اضافه شدن درس تئاتر به عنوان یک واحد درسی به مدارس و آموزش و پرورش (در جهت ارتقا اعتماد به نفس و آمادگی نقش‌آفرینی در آینده) و آموزش تئاتر خیابانی زیر نظر اساتید برای علاقه‌مندان تئاتر خیابانی در استان و بعد اجرای عموم آن تئاتر در نقطه‌ نقطه استان.

زنان در کارهای شما چقدر جدی گرفته می‌شوند آیا توانسته‌اید زبان گویایی برای این قشر آسیب‌پذیر باشید؟

در کشمکش اکثر تئاترهایم همیشه پای یک زن در میان است. در حقیقت در تمام تئاترهایم زن جایگاه اصلی و اساسی را دارد و حرف‌ یا تم و بن‌مایه و اندیشه‌ کارهایم با زبان زن نمایشهایم گفته میشود. من به‌شدت فمنیست هستم و تا به امروز تئاتری تولید نکردم که در آن زن نباشد، من همیشه در تئاترهایم ادای دینی به مادران شهید داشته‌ام، نمی‌دانم چرا؟! اما این قضیه ذاتی است و ارادت خاصی نسبت به مادران چشم انتظار شهدا دارم و همیشه با خودم میگویم این نفس حق آنها است که تا به امروز در برابر سیل حوادث و حاشیه‌ها مصون مانده‌ام و دارم همچنان حرکت میکنم.

آیا مسوولان استانی از شما و موفقیتهایتان حمایتی هم داشتهاند؟ آیا در استان حمایتی هم از شما صورت گرفت؟

در خلال همه‌ این نادیده‌گرفتنهای مسوولان شهرم که حتی یک تبریک ساده تلفنی را از من دریغ کردند، چه برسد به یک خسته نباشید، یک نفر را می‌شناسم که عطر وجودش با همه فرق دارد با اینکه تا به الان اجرائی از من ندیده است اما همیشه حامی و مشوق من بوده‌ و او کسی نیست جز آقای پارسایی‌فر، رئیس محترم حوزه هنری استان بوشهر که به احترامش تمام‌قد می‌ایستم.

خانم ایزدبخش مشکلاتی که در این سال‎ها با آن دست به گریبان بوده‎اید کدام بوده است؟

ما بچه‌های تئاتر خیابانی یک شعار داریم که استارتش از بهنام کاوه‌ در شهر آبادان خورده شد؛ آن شعار هم این بود: «خیابان محل کسب و کار من است». متاسفانه چون تئاتر خیابانی اجرای عموم ندارد؛ بچه‌هایی که شاید گذران زندگی و معیشتشان با این گونه‌ تئاتر می‌گذشت دچار ضرر و زیان شدند. من هم تا زمانی که بوشهر بودم از این قاعده مستثنی نبودم اما خب، تهران کمی شرایط بهتر است. در حال حاضر من در تهران ششمین سال زندگی خودم را پشت سر می‌گذارم، عموم بچه‌های گروه من یا کردستانی هستند یا ایلامی ولی من با توجه به عرقی که به شهرم یا بهتر بگویم زادگاهم دارم تا این لحظه هر کاری در هر جشنواره‌ای که به اجرا بردم به اسم دیارم بوشهر بوده است، بدون هیچ کمکی از این شهر و مسوولان آن و حتی چشم‌داشتی که گاه همین موضوع باعث نارضایتی بچه‌های گروهم شده است! در این زمینه چه می‌توانم بگویم جز یک جمله؛ «بگذارید در کنار اسمم نام زادگاهم باشد» اما از درون می‌ترسم از روزی که کنار اسمم به‌خاطر بی‌مهری‌ها بخورد مارال ایزدبخش شرکت‌کننده از استان تهران، احساس میکنم مسوولان مرا اصلا نمی‌شناسند و یا از یاد برده باشند! حال فرزندی را دارم که از مادر خود جدا افتاده و فراموش شده‌ام!

سخن پایانی؟

امیدوارم روزی برسد که همه مسوولان، دست اندرکاران و صاحب‌نظران به دور از تعصبات و تنگ‌نظری، برای شکوفایی استان با یکدیگر هم‌سو و همگام شوند و یا علی‌گویان دست یاری به سوی هنرمندان استان که الحق کم هم نیستند، دراز کنند. در پایان تشکر می‌کنم از همه کسانی که همراه من پا در عرصه‌ تئاتر خیابانی در این استان گذاشتند، به‌خصوص امین چاهشوری عزیز که همیشه حامی و وجودش چیزی جز دلگرمی و الگوی اخلاق برای من نبوده است. «خدایا چنان کن سرانجام کار/ که تو خشنود باشی و ما رستگار»


نام:
ایمیل:
* نظر: