محمدعلی ابراهیمخانی
در شیوع بیماری کرونا و دیدگاههایی سیاستمدارها درباره
آن، این ضعف مهم آشکار شد که درک عموم سیاستمداران در تمام دنیا تقریبا مادی است و
به آنچه که در ظاهر میبینند و میفهمند عمل میکنند اما بهنظر دانشمندان، مردم و
کسانی که برخلاف آنها اعتقاد دارند که دنیا فقط مسائل مالی و مادی نیست و نمیشود
به قدرتهای ظاهری و قدرتهایی که متکی به ابزارها هستند کاملا اعتماد کرد، ضعف این
نظریه ثابت و مشخص شد که در تمامی اوقات باید سیاستمداران مورد نقد قرار گیرند و
همچنین روابط دولتها و روابط بین ملتها تمایزهایی دارد که شعور جمعی ملتها در
درک موضوعات کلی بیشتر است.
با دقت در خصوص مسالهای مثل اقتصاد و درآمد ناخالص
ملی شاهد هستیم که هنوز هم دولتها و حتی بانک جهانی بیشتر روی مسائل مالی، ذخایر
مادی، طلا، پول و قدرتهای اقتصادی متکی به این روابط اتکا دارند، در حالی که کسانی
که عمیقتر فکر میکنند، جهان را گستردهتر میبینند و افق دیدشان بازتر است
اقتصاد را بر مبنای ارزشهای انسانی میبینند. تعارض دو دنیای کاپیتالیسم و مارکسیسم
هم تا حدودی همین بود و هر کدام راه افراط و تندروی را رفتند و یکی سرمایه را مقدس
دانست و دیگری صرفا کار را مقدس دانست که هیچکدام از اینها هم جوابگوی دنیای فعلی
ما نبودند.
کرونا، ویروسی که شاید چند گرم از آن بیشتر در دنیا نیست
نشان داد که ضعف تفکرات و شناخت سیاستمدارها باعث شده که جان انسانها و سلامت
آنها در معرض خطر قرار گیرد، بزرگترین مطلبی که میشود به ویروس کرونا نسبت داد
-برخلاف اظهارنظرهای موجود که عدهای ظهور و بروز این بیماری را منفی دانسته و برخی
مثبت میدانند- این است که کرونا در حقیقت سنگ محکی بود برای نشان دادن نادرست
بودن بسیاری از تصمیمهایی که بزرگان در دنیا گرفتند و هنوز انسان جایگاه خود را
در بین روابط سیاستمدارها ندارد.
تنها کشوری که در این اوضاع خیلی انسانی برخورد کرد
دولت آلمان بود که برخلاف اروپاییها و غربیها گفت انسانها عدد نیستند و ارزشهای
انسانی هنوز مکتوم نمانده است و همچنین راهی را که پیش گرفت حفظ مردم و سلامت نیروی
انسانیش بود.
به نظر از این به بعد دنیا به این سمت خواهد رفت که
کشورها درونگراتر خواهند شد، با شیوع ویروس کرونا، ضعفهای نظری اندیشه دهکده جهانی
که میرفت تمام دنیا را ببلعد، روشن و مشخص شد که هر سرزمین و ملتی حق دارد که بنا
به آنچه که اقتضای طبیعی، فرهنگی و جای پای تاریخی آن است فکر کرده و زندگی کند،
بنابراین شاید کم کم احترام به اقوام و خواستهای ملی ارزش بیشتری پیدا کرده و
ارزش فرهنگهای ملی بیشتر شود و سرمایههای ملی هر کشور تنها ذخایر، معادن،
کارخانجات و منابع مادی آن نباشد و ذخایر معنوی آن بیشتر نشان داده شود.
این بُعد، کمرنگتر شدن نقش دولتها در آینده خواهد
بود و به این ترتیب جوامع مدنی به خود بیشتر امیدوار خواهند شد، چنانکه دولتها
تقریبا در بحرانها نشان دادند که عملا منفعل هستند و نهادهای مدنی خود مردم به
جهت ارتباطات وثیقی که با هم دارند، درک بهتری از دنیا و مشکلات آن دارند و بهتر میتوانند
تصمیم گیرند. به نظرم در آینده انسانها در مورد هوش مصنوعی و تسلط آن بر زندگیشان
بیشتر تصمیم خواهند گرفت و تداخل بشر در اموری که تعادل زندگی و تسلط قواعد طبیعی
را به هم بزند، کمتر خواهد شد.
طبیعت از دست انسان که از قرن 19 به بعد حریصانه به
جانش افتاده است در امان بیشتری خواهد بود و شاید این یکی از قلههای بزرگی باشد
که بشر به آن رسید و آن شناخت خود و نقش خود در طبیعت و ارزشگذاری بر طبیعت است
که بهنظرم انقلاب بزرگی در فکر خواهد بود، چون وقتی در فکر انقلاب ایجاد شود
اعمال هم درستتر خواهد شد.
بهطور کلی بهنظر میرسد که بسیاری از غولهای بزرگ
مادی دنیا، صاحبان صنایع، حرفهها و جلوههایی از مدنیت و رشد اقتصادی کشورهای دیگر
با توجه به این مسائل متوقف خواهد شد و شاید بسیاری از صنایع غیرضرور ورشکسته شوند
و خطر جدی که در حال حاضر بشر را تهدید میکند و کرونا آن را نشان داد، تهدیدی است
که ناشی از هوش مصنوعی و تسلط پنهانی است که بعضی از صاحبان حرف و صاحبان قدرت میخواهند
با بهکارگیری آن بر انسان و دنیای طبیعی آن سیطره پیدا کنند.