bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۴۴۱۹
تاریخ انتشار: ۵۵ : ۰۱ - ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۹
نقد عبدالعلی دست‌غیب بر کتاب «مولوی چه گفته است؟»؛
داود علیزاده: «مولوی چه گفته است؟» این جمله‌ را می‌توان چرایی هزاران صفحه از شرح مثنوی و دیگر آثار مولوی دانست. از شارحان مثنوی تا مردم عادی که مثنوی معنوی را دنبال کرده‌اند. بسیاری تمایل داشتند بدانند مولوی چه گفته است؟ و صد البته قلاب اندیشه‌شان را از نی‌نامه تا پایان دفتر ششم به غور ابیات انداخته‌اند تا مگر نکته‌ای دریابند.

داود علیزاده

«مولوی چه گفته است؟» این جمله‌ را می‌توان چرایی هزاران صفحه از شرح مثنوی و دیگر آثار مولوی دانست. از شارحان مثنوی تا مردم عادی که مثنوی معنوی را دنبال کرده‌اند. بسیاری تمایل داشتند بدانند مولوی چه گفته است؟ و صد البته قلاب اندیشه‌شان را از نی‌نامه تا پایان دفتر ششم به غور ابیات انداخته‌اند تا مگر نکته‌ای دریابند.

با این حال، شباهت‌های بسیاری در شرح و برداشت از اشعار مثنوی معنوی دیده می‌شود و کمتر کسی خواسته خلاف عادت نگاهی متفاوت به آثار مولوی داشته باشد. ناصر امیرعضدی یکی از کسانی است که با کتاب «مولوی چه گفته است؟» برخلاف نگاه رایج و تقدیس‌گرا درباره مثنوی معنوی و شخصیت مولوی سعی کرده است تا نظری متفاوت بیان کند. محور این کوشش داستان اول مثنوی معنوی است. انتشارات زمزمه‌های روشن در سال 1397 این کتاب را منتشر کرده است.

وی در پیش‌گفتار کتاب آورده‌ است: «داستان شاه و کنیزک و زرگر سمرقندی که شاید اساسی‌ترین و مهم‌ترین حکایت مثنوی باشد که در آن به خوبی چهره و جهان‌بینی و دیدگاه‌های پایه‌ای مولوی نشان داده و به گفته خودش «نقد حال ماست» واقعا هم دچار شگفتی فراوانی شدم؛ چراکه با مقولات و مفاهیمی روبه‌رو شدم که برایم غیرمنتظره و پیش‌بینی ‌نشده بود و با سابقه ذهنی‌ام درباره مولوی همخوانی نداشت.»

به نوشته‌ امير‌عضدى، ابيات مثنوی همگى توجیه‌ها و تمثیل‌های نامربوط و غير‌منطقى و عذرهاى بدتر از گناهى است كه در برابر وجدان‌های بيدار و آزاده راه به جایى نمی‌برد؛ بلكه كمك بيشترى می‌کند براى رمز گشایى و كشف علت داوری‌های مولوى و اشعريان خردگريز و ناقلان كج انديش و ستايش شاعر به احتمال فريب‌خورده‌ عارف‌نما و ستم‌ستيز.

ساز مخالف امیرعضدی باعث شده است تا عبدالعلی دست‌غیب به این کتاب واکنش داشته باشد و در این باره نوشته است: «كتاب را دوماهى پيش خوانده بودم و آن را چون ساز مخالف می‌زد پسنديده بودم.» و نقدی با عنوان «در سايه سار گُل سرخ» در پانزده قسمت بر کتاب «مولوی چه گفته است» بنویسد.

هرچند عبارت «پسندیده‌ بودم» به معنای تائید کتاب نیست که البته انتظار هم نمی‌رود، وی کتاب را تائید کند. با این حال نقد کتاب گواه توجه است. چنانکه درجای دیگر می‌نویسند:« همه مى ‌گويند راست است و اتفاق نظر همگانى را دليل «صدق» مدعا می‌دانند‌‌؛ ناگاه شكاكى از راه سر می‌رسد و می‌گوید «دروغ است، باور نكنيد.» من به گوينده اين قسم سخنان آفرين مى‌گويم و حرف‌هایش را به دقت گوش می‌دهم؛ البته همان شكاكيت نوعى هم مرا وادار می‌کند بگويم «مخالفم! اين ادعا نيز امكان دارد دروغ از آب در آيد.»

عبدالعلی دست‌غیب (متولد ۱۶ آبان ۱۳۱۰) منتقد ادبی، نویسنده و مترجم ایرانی است. وی بیش از ۵۰ عنوان کتاب ترجمه یا تألیفی دارد. وی در سال ۱۳۷۴ از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به‌عنوان منتقد نمونه برگزیده شد و لوح سپاس خدمات فرهنگی دریافت کرد. همچنین در سال ۱۳۸۲ به‌عنوان چهره ماندگار در رشته نقد ادبی شناخته شد.

دست‌غیب در ابتدای نقد می‌نویسد: «مقاله‌ای كه می‌خوانید حاصل تلاش خواب‌آلودين جوینده‌ای است كهنسال كه نمی‌خواهد پيرى خود را بپذيرد، ناچار به انواع حَيَل دست می‌برد تا خودى نشان دهد و در اين تاریکی‌های تحميل شده، چراغى روشن كند براى روشن‌تر كردن صحنه ... صحنه‌ای كه ما همگى بازيگران آنيم. خواستم مقاله شيرين باشد مانند عسل و دبش باشد از آن دوساله‌هاش و شيرين باشد مانند همنشينى با آن چهارده‌ساله‌هاش و گيرا و دلپذير باشد مانند آن سروده‌های شگفت‌انگيز «مولانا»‌هاش ... از دور چون واحه‌ای در صحرا ... وعده دهنده‌ چشمه‌ای سيراب‌کننده‌ سرو و صنوبرهاش ... چون كندوى عسل در دل كوه در حرارت نيمروز تابستان زمانى كه از گرما می‌شکافد و شهد شيرين از آن جارى می‌شود در حالى كه گل‌چهرگان و هوشمندان به سوى آن مشتاقانه می‌شتابند به اشتياق حلاوت‌هاش ...»

ناصر امیرعضدی نقد مذکور و جوابیه را در اختیار بامداد جنوب قرار داده است؛ اما به‌دلیل حجم متن ناچار شمه‌ای از آن در این گزارش بیان می‌شود و مخاطبان بامداد جنوب می‌توانند برای مطالعه متن کامل نقد «در سايه‌سار گُل سرخ» و همچنین جوابیه مؤلف به سایت بامداد 24 مراجعه کنند.

نکته قابل توجه در کتاب «مولوی چه گفته است؟» و همچنین نقد دستغیب بیان نظراتی متفاوت و تازه است. گویی همان‌گونه که در نقد نیز دست‌غیب بیان می‌کند، لحن تند امیرعضدی بر او نیز اثر گذاشته است؛ چراکه او نیز در متن بی‌پروا درباره مولوی، شارحانی چون فروزان‌فر و شهیدی انتقاد می‌کند: «بيهوده سخن به اين درازى نبود! حمله‌های سخت آقاى امير عضدى به مولوى و شمس مرا ناچار كرد سخن دراز كنم. موضوع اصلا موضوع اخلاقى و جنایى نيست و قصه‌ زرگر و كنيزك اساسا پرونده قتل و جنايت نيست. ماجرا جعل است. اصلا كل مثنوى و ديوان شمس و حتى تصويرهاى آمده در آثار مولوى و مريدان او از شمس و حسام‌الدين چلبى و علاءالدين جعل است. شعر و هنر از آثار هومر گرفته تا تدهيوز و از گاثه‌ها گرفته تا ملك الشعراء بهار، دروغ و جعل است، نهايت اينكه اگر كسى در اين يا آن كشور اسكناس و سكه جعل كند به دارش می‌زنند؛ اما به جعليات مولوى و حافظ جايزه می‌دهند و گُل به پایشان می‌ریزند!

مولوى در زمینه‌ قتل زرگر و ماجراى كشدار آن در يك مورد مقصر است و بايد جريمه شود و آن مورد دخالت بى‌جاى او و توجيهات رمزى براى اثبات قُبح شهوت جنسى و حُسن «عشق عرفانى» (عشق پاك) بوده است.

شايد او نمی‌دانسته است كه تمايلات عرفانى - و در اين مورد گرايش صوفيانه - او را به خشم آورده و دیده‌ واقع‌بين او را بسته است؛ اما اين عيب و عیب‌های محتمل ديگر او را در تصنيف مثنوى و ديوان شمس و فيه مافيه به مقام والاى هنرى او لطمه‌ای نمی‌زند. مولوى فقط داستانى به نام «زرگر و كنيزك» ننوشته است.

او قصه‌های «دژ هوش‌ربا» «بقال و طوطى» «قصه مردم اهل سبا» و «فيل در تاريكى» و بسيارى از قصه‌هاى شگرف ديگر نيز نوشته است كه هر يك از آن‌ها در تثبيت مقام او در زمينه استاد قصه تمثيلى سند و برهانى قاطع است.»

دست‌غیب البته به تمام کتاب نقد ندارد. وی نیز معتقد است که «دخالت‌های بیجاى مولوى در سير داستان و توجيهات عوامانه‌‌ او در تبرئه‌‌ شاه فاجر و پزشك مسخره‌ صاحب كرامت، به ساختمان قصه آسيب جدى رسانده است. اساسا آن بخش از آثار مولوى كه به متافيزيك عاميانه می‌رود، بايد به موزه‌های تاريخ سپرده شود و اگر خوانده و تفسير می‌شود؛ بايد در مقام پروسه‌ای از سير عمومى تاريخ بشرى به‌شمار آيد؛ يعنى آن چيزى كه در دوره‌‌ زراعى و فئودالى در جامعه‌ای كم و بيش ايستا روى داده و امكان باز‌گشت به آن به‌همان صورت ممكن نيست.»

با این حال، در نهایت دست‌غیب نیز به این نکته دست می‌گذارد که مولوى در اين فن (تمثیل) استاد مسلم است و برای شاهد از آربرى نقل می‌کند که گفته است: «مولوى استاد قصه تمثيلى در جهان است.»

دست‌غیب تاکید می‌کند که سوءتفاهم‌‌ها از برداشت کلمه عشق اتفاق افتاده است: مثنوى، اين اثر بزرگ را مولوى در شش دفتر با الهام از خاطره «عشق» شورانگيز شمس الدين ملك داد تبريزى و بنا به درخواست شاگرد خود حسام‌الدين چلبى ... سروده است. او باور داشت بين انواع براهين منطقى تمثيل شكلى است مشخص، محسوس و درك‌پذير و به همين سبب کهن‌ترین شكل از اشكال ادبى است كه در نزد همه اقوام از قدیم‌ترین ايام تا كنون رواج يافته و در بيشتر موارد وسیله‌ بيان «حقايق؟»! مسلّم هنرى بوده است. اين را هم البته بايد گفت كه مولوى - و عارفان ديگر - در به‌كار بردن واژه‌ی «عشق» براى مُراد خود و خدا دچار دچار خطا شده‌اند. «عشق شورانگيزى» در كار نبوده است.

با تمام این احوال ناصر امیرعضدی نقد دست‌غیب را ناصواب دانسته است و در جوابیه می‌گوید: این بار با نقدی گرچه نهایتا در همان مسیر، ولی اندکی متفاوت روبرو شدم. بدین نحو که ناقد گرامی شارحین بزرگ مثنویِ معاصر را به گناه اینکه نتوانسته‌اند دفاع قابل قبولی از مولوی به عمل آورند، مقصر دانسته و مورد عتاب و خطاب ناشایست قرار داده و به همراهِ خود، از در بیرون رانده و چنین آورده است: «در این حال اگر کسی قصد دفاع از مولوی و شمس تبریزی داشته باشد، باید از در دیگری وارد شود! و‌ دست از عقل کلی، نفس جزئی، طبیب غیبی، استعاره‌ها و رمزها و صبغه‌های سمبولیک بشوید» اینکه شد دست شستن از عرفان و تصوف و شریعت و طریقت و حقیقت! طُرفه اینکه، خود بارِ دیگر، نه از در دیگر، که از پنجره‌ای کوچک به حوزه دفاع از مولوی، واردشده است! و فقط در این میان دقّ‌ِ دلی خود را بر سر این بزرگان زنده‌یاد روی در نقاب خاک کشیده، «استاد فروزانفر، دکتر زرین‌کوب، آنه ماری شیمل» خالی نموده است! و سخنان ناصوابی نثار آنان کرده و موردِ اَندایش یا به‌قول عوامانه‌اش مشت‌ومال قرار داده و جالب‌تر اینکه این بیچاره را متهم به تندروی کرده است! آخر هزینه کردن و قمار بر سر مولوی تا کجا؟!»


نام:
ایمیل:
* نظر: