داود علیزاده
فرجالله کمالی
شاعر محلی سرای شهرستان دشتستان پس از یک دوره بیماری سرانجام ظهر 19 اردیبهشتماه
جان به جانآفرین تسلیم کرد.
فرجالله کمالی
متولد سال 1328 در شهر برازجان بود. وی تا پنجم دبیرستان در رشته طبیعی در برازجان
تحصیل کرد و پایه ششم را در دبیرستان سعادت بوشهر ادامه داد و همانجا دیپلم طبیعی
گرفت.
کمالی در سال
1350 در رشته زیستشناسی از دانشگاه اصفهان دانشآموخته شد و پس از گذراندن دوران خدمت
سربازی، به استخدام وزارت بهداشت درآمد و بهعنوان کارشناس مواد غذایی، آشامیدنی، آرایشی
و بهداشتی در شهرهای شیراز، بوشهر و برازجان به خدمت پرداخت.
زندهیاد کمالی
از نامآورترین شاعران محلیسرای دشتستان بود و از معروفترین اشعار محلی او میتوان
به «دشتسون (دشتستان)» و غزل زیبا و عاشقانه «قمرو» اشاره کرد.
سلوک دیرپای کمالی
در شعر محلی و علاقهمندی مفرط او به بازگویی واژهها، اصطلاحات و تمثیلات بومی دشتستان
به همراه تسلط کاملش بر زاوایای ادبی و عروض و قافیه، به او در عرصه شعر بومی تشخص
ویژهای بخشیده بود.
فرجالله کمالی
را با اطمینان میتوان در شعر بومی، شاعری صاحب سبک و زبان ویژه و از پیشگامان شعر
محلی استان بوشهر دانست. پختگی و استواری زبان او در سرودههایش از تجربه دیرپای شاعری
حکایت دارد که علاوه بر شعر بومی در عرصه شعر رسمی نیز صاحب تجارب گران بهایی است.
برجستهترین
شعرهای بومی کمالی در «دشتسونی»
از میان نامآوران
عرصه شعر محلی استان بوشهر، کمالی نخستین شاعری بود که مجموعهای از برجستهترین شعرهای
محلی خود را در کتابی با عنوان «دشتسونی» به چاپ رساند؛ انتشار این کتاب بهخوبی بیانکننده
بضاعت این شاعر در عرصه شعر بومی است.
این شاعر در سرودن
شعر محلی، صاحب انگیزههای متعددی بود. شعر محلی برای او هم وسیله بیان احساسات و عواطف
شخصی و روایت احوال عاشقانه خویش بود، هم ابزاری برای ابراز عقاید سیاسی و اجتماعی
و انتقادی؛ اما در همه این احوال، کمالی به یک نکته دیگر نیز نظری خاص داشت و آن حفظ
و اشاعه فرهنگ دشتستان بود. این شاعر با تلاش در راستای حفظ لهجه بومی، سعی در معرفی
واژگان محلی و فرهنگ خطه جنوب داشت.
«و لیک ناله بیچارگان»
آخرین دفتر
از این شاعر مجموعه
شعرهای «دشتسونی» و «و لیک ناله بیچارگان» برجایمانده است. مجموعه اشعار«و لیک
ناله بیچارگان» به اهتمام احمد قائمیفر منتشرشده است و مجموعهای از اشعار کمالی
در قالبهای مختلف و همچنین بومیسراییهای وی است.
تاکید کمالی
بر بومیسرایی را میتوان ادای دین او به ادای بیان کلماتی دانست که در کودکی بر
جان وی نشسته است.
در ستایش لهجه
در دهههای
اخیر سیطره فرهنگ رسانهای باعث شد تا لهجه معیار به عنوان یک اصل برتر پذیرفته
شود و در کنار آن لهجههای بومی حتی گویشها و زبانها تضعیف شود. دیگر خانوادهها
سعی میکنند تا از کودکی فرزندشان را از
لهجه بومی و محلی دور بدارند و به ادای کلمات شبیه آنچه در فیلم و سریال و ...
دیدهاند تشویق و ترغیب کنند.
در چنین دورهای
فرجالله کمالی سعی کرد دوباره واژهای بومی را احیا کند و در شعر بومیسرایی خود
به شیرینی گفتار محلی را به مخاطبان بچشاند.
با این حال،
حتی بومی سراییهای وی در محدوده جغرافیای لهجه باقی نمیماند؛ احمد قائمیفر در
مقدمه مجموعه اشعار« و لیک ناله بیچارگان» درباره شعر کمالی مینویسد: اشعار کمالی چون بر
مبنای اخلاق و انسانیت سروده شده و منحصر محدود به جغرافیای زمان و مکان نمیماند
و برای همه قلبهای مهربان که محصول شعور بیشترند حامل پیام همدلی است. شعر او مه انسانهایی
را که دردها و رنجهای مشترکی دارند به هم پیوند میدهد و مانند نیروی گریز از
مرکز مخاطب را به سطوح گستردهتری از آگاهیهای عمومی میرساند.
درباره
نظریانی که توانایی سرودههای بومی را محدود میدانند و بر این باورند که این نوع شعر
به جغرافیای کوچکی تعلق دارد،
میتوان و باید گفت که وقتی هنر شعر و سخن اگر
پیامی برای همگان داشته باشد میتواند کانون توجه هنر دوستان قرار بگیرد. کاری که نمونه
فردی مانند سعید شنبهزاده با یک ساز محلی و فولکوریک جنوبی بهخوبی از عهده آن برآمده
است؛ بنابراین شعری که اولویت جامعه
انسانی را تعریف کند و اشکال مختلف خود را به حوزههای نوین بحث و منظره عمومی
بکشاند. حفظ فرهنگ بومی و ملی و منطقهٔ را در کتاب
فرهنگ جهانی ممکن میسازد.
بالا رفتن وزن
اجتماعی شعر موجب مشروعیت آن میشود و جهان هم عرصه تکثر است و هم عرصه وحدت. در
اشعاری که مرز اندیشه نامحدود باشد، قطعاً افرهنگ جهانی به آن نظر دارد.
شعر هنری است که روان مخاطب را تلطیف میکند. هر
جامعه ایکه با هنر پیوند بیشتری دارد روح تلطیف شدهای هم خواهد داشت و در هر جامعهای
هنر و ازجمله شعر رشد ندارد به ازای هر نفر یک مستبد پرورش خواهد یافت.
پل زدن بر
شکاف فرهنگی نسلها
از بين رفتن گويش آژير خطري است كه بين نسل امروز
و ديروز فاصله فرهنگي مي اندازد و موجب بارش الفاظ و گويشهاي نامفهوم بيگانه خواهد
شد و فاصله فرهنگي يعني كم شدن عاطفه بين نسلها، فاصله فرهنگي يعني از خود و خانواده
و اصل و نژاد بيگانه شدن.
امروز دانستن هرچه
بيشتر پيشينيه فرهنگي و اجتماعي كشورمان ، از هر زمان ديگر با اهميتتر است و پرداختن
به خرده فرهنگها و اهميت ويژه آنها بر تمام اهل فرهنگ آشكار گرديده و لزوم مطالعاتي
اين چنين براي پي بردن به عظمت و شكوه تمدن ايراني ـ كه حاصل جمع تمدنهاي منطقه
اي است ضروري به نظر ميرسد.
امروز همانطوري
كه پاسداري از زبان فارسي به عنوان پاسداري از هويت و موجوديت و پل ارتباط همه اقوام
و طوايف است. ميتوان اذعان داشت كه اين پاسداري بدون حفظ پشتوانهها و اندوختههاي
گرانقدر زبان و فرهنگ بومي ايراني خرده فرهنگها ميسر نيست.
این دقیقاً همان
امری بود که کمالی بر آن اشراف داشت. احیای فرهنگ نهفته در زیرلایههای جامعه و تلاش
برای کمتر کردن فاصله فرهنگی نسلها. امری است که از سوی اهل ادب به خصوص نسل جدید
نادیده گرفته میشود و به آن پرداخته نمیشود.
در واقع شاعران
و نویسندگان نسل جدید برای تایید آنچه از سوی هژمونی فرهنگی دیکته شده است، زبان، گویش
و لهجه بومی خود را پس میزنند، فراموش میکنند و نقش بر آب میزنند تا در تصور خود
کار فرهنگی کنند. در حالیکه پس زدن داشتهها و به عاریت گرفتن از غیر نمیتواند پل
ارتباطی موفقی برای پر کردن شکاف فرهنگی نسلهای در محیط باشد کمالی این بر این مساله به خوبی واقف بود.
مراسم تشییع، تدفین
و ختم استاد فرج الله کمالی یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ساعت پنج بعد از ظهر با رعایت موازین
بهداشتی و فاصله گذاری اجتماعی در آرامگاه برازجان برگزار خواهد شد.