اسماعیل مسیحگل
«دست به دهانِ در مانده/ واژههای معلق لو رفتهاند/ دست به دست/ از
این طبقات متعصب/ آسانسوری/ با جدار کلمات بیرنگ/ بالا/ پایین!/ در چندمین پله/ منتظرِ
اتفاق ساعت مچیام!/ خرابی آسانسور حدودن/ به پوست کلفتم رسیده/ این ساعت/ روی موج
اف ام بلندگوست/ روی برج مراقبت/ سگی در دهانش پنهان!/ باید به فرکانس پوست مچم
برگردم/ به سگِ هار غریبم در آخر برج/ به قیافه مچاله مدیر ساختمان/ به پنجرههای
دو جدار آشفته/ به حریم خواب پلهها./ باید به پوست کلفتم برگردم/ به دستِ
درمانده در دهان/ واژههای معلق لو رفتهاند/ کسی دکمه آسانسور را بزند لطفن!»
(فریبا حمزهای)
فریبا حمزهای شاعر و متولد بندرعباس است، او در خصوص چگونگی ورودش
به دنیای شعر میگوید: «فعالیتهای شعری خود را از دوران راهنمایی شروع کرم و در
دوران دبیرستان دو سال متوالی رتبه اول شعر استان و سوم و چهارمی کشور را کسب
کردم. از سال هفتاد با ورود به انجمنهای ادبی شعر را به صورت جدیتر دنبال کردم.
در یک دوره از دنیای شعر فاصله گرفتم اما پس از یک وقفه دوباره به فضای ادبیات
برگشتم و در چند سال اخیر فعالیتهای ادبی خودم را با چاپ و نشر آثارم در مجلات،
سایتهای ادبی داخلی و خارجی ادامه دادم که از جمله آنها میتوان به چاپ آثارم در
مجلات «آوای پراو»، «هنر و اقتصاد»، «ابراز»، «طلوع»، «کلک خیال»، «ماهنامه سخن»، «اورمزد»،
«بیسی کانادا» و سایتهای معتبر «جنزار»، «چوک»، «عقربه» و... اشاره کرد.»
نخستین مجموعه شعری حمزهای با عنوان «ماسکهای بلوطی» در سال ۹۸ به
همت نشر هرمز به چاپ رسیده است. افزون بر این، این شاعر در زمینه شعر زنان با بانو
نرگسدوست فعالیتهای پژوهشی متعددی انجام داده است که همکاری با ویژهنامه تخصصی
شعر زنان در مجله رودکی، مشارکت در تالیف مجموعه ملی ماه و... از زمره این فعالیتها
به شمار میرود. گفتوگویی را با فریبا حمزهای، شاعر جنوبی صورت دادهایم که در
ادامه میآید.
خانم حمزهای از دید شما شعر حاصل چه کنش یا
واکنشی است؟
شعر در لغت به معنی دانش، فهم و ادراک است که چامه، سرود، سخن و چکامه
هم گفته میشود؛ شعر سخنی خیالانگیز است که از عادت جاری تجاوز کند. به قول یکی از
حکیمان یونانی شعر هنری است که با آن امور بزرگ را کوچک و امور کوچک را بزرگ کنند. هنگامی که شعری
از سوی فردی سروده میشود، فرد بیاختیار و غیرارادی بودنِ شعر را که یک بارقهای
فراتر از روزمرگی و عالم مادی است، حس میکند. از نظر من، شعر امری است فطری. نوعی الهام یا وحی
که ابزار آن کلمات و تخیل است. به عبارت دیگر، شعر، عشقبازی شاعر با کلمات است، کشف دست اول شاعر که حاصل
فعل و انفعالات تخیل شاعر در ارتباطش با محیط پیرامون یا به سخن دیگر، شعر نوعی کشف و شهود است که بهواسطه
کلمات بر شاعر فرود میآید.
آیا تصور نمیکنید امروز زیست شاعران با شعرهایشان
متفاوت شده است؟ به عبارتی امروزه عواملی محیطی و زیستی چقدر در شعر یک شاعر نمود
دارد و همچنین میان تجربههای محیطی و مفهومسازی بشر و نمود آن در زبان چه ارتباطی
و جود دارد؟
اگر عوامل موثر بر شعر را دو دسته فرض کنیم؛ عوامل درونی و عوامل بیرونی. عوامل درونی شامل
روحیات شاعر، خلقیات، نگرشها، خصلتها و عادات فردی و روانی انسان، چون بههر حال
ادبیات نتیجه هنجارگریزی زبان یا خروج از هنجارهای زبان معیار است و با تصویرسازی
و خیال پردازی خالقان آن همراه است و
اما عوامل بیرونی یا همان شرایط اجتماعی و اقلیمی علاوه بر اینکه به نوعی بر عوامل
درونی اثرگذار است و باعث میشود عادات فردی و روانی، روحیات، نوع نگرش، خصلتها و
نحوه ابراز احساسات و عواطف افراد مختلف متفاوت
باشد بهطور مستقیم هم آثار ادبی بازتابدهنده محیطی هستند که در آن خلق میشوند شامل
شرایط و دغدغههای اجتماعی، سیاسی، خردهفرهنگها،
محیط جغرافیایی و شرایط اقلیمی، آب و هوا و... در شعر یک شاعر نمود خواهد داشت و هر
چقدر تعهد شاعر و نویسنده بیشتر باشد، طیف گستردهتری از بازتاب محیط در آثار آنها
نمود پیدا خواهد کرد. پس بهطور کلی در بیشتر آثار ادبی معاصر ما، رد پای ویژگیهای
محلی و سنتهای زادگاه و اقلیم و جغرافیای محل زندگی هنرمند مشهود است.
از دید شما بیماری شعر امروز
چیست؟
شعر امروز در واقع در نوعی شلوغی و سردرگمی دست و پا میزند. شعر ما
در حال گذار از یک مرحله تجربه هست، پس این ناهنجاریها تاحدی طبیعی خواهد بود، به
طور مثال، اغراق در انواع بازیهای زبانی که با هدف زیباشناختی و ساختارشکنی در بعضی
از اشعار بهر گرفته میشود، بدون توجه به ریشه زیباشناختی آن، ساختن انواع مصدرهای
جعلی و نامانوس و... به نظرم در این مسیر، هرگونه تجربه شتابزده باعث نتیجه عکس
خواهد بود.
در حوزه نقد ما تمام منابع و موجودی خودمان را با عنوان نظریه و نقد
شعری از سفره آماده و رنگین غرب گرفتیم، ترجمههای پیدرپی و شتابزده، چاپ انواع
مقالات با عنوان نقد و نظریه شعری بدون هیچگونه پردازش و تطبیق با آمیزههای زبان
فارسی و تجویز آن بهعنوان نسخه نقد و نظر باعث اختلال در سیستم طبیعی دگردیسی و پالایندگی
شعر فارسی خواهد شد و موجب میشود این نظام از سیر طبیعی و رشد و نمو تدریجی خودش
باز بماند.
تاثیر فضای مجازی را بر زبان، شعر و ادبیات
چگونه ارزیابی میکنید؟
فضای مجازی تجمعی از مزایا و معایب، فرصتها و تهدیدهاست. به همان میزان
که شاعر میتواند از مزیت و ارتباط کمی و کیفی فضای مجازی استفاده کند، به همان میزان
هم میتواند به بافت شعر و زبان خودش آسیب بزند. اولین مزیت فضای مجازی این است که نویسندگان میتوانند
شعر، داستان و مطالب ادبی خود را با فراغت بال بدون واسطه در اختیار طیف وسیعی از
مخاطبان خاص و عام قرار دهند،؛ ما باید به این نکته واقف باشیم همیشه لایکها و تائیدها
ملاک خوبی برای بررسی آثار ادبی نیست. تعریف و تمجیدهای غیرکارشناسانه میتواند
شخص را دچار خودبینی و توهم کند و این مساله میتواند به آینده هنری هنرمند لطمه
وارد سازد. سوای این، هر هنرمند، شاعر و نویسندهای نیاز به یک خلوت و جهان یکنفرهای
دارد تا سیری در آفاق وانفس و مکاشفه جهان درونی خود داشته باشد که متاسفانه فضای
مجازی با انواع رقابتها و حاشیهها فرصت این آرامش و خلوت یک نفره را از هنرمند میگیرد.
در کارهای پژوهشی که دارید و در شعرهایتان تا
چه اندازه به جایگاه زنان پرداختهاید؟
در تمام کارهای پژوهشی که طی این چند سال در کنار بانو نرگسدوست
داشتم، چه مجلات و چه چاپ و نشر کتاب ویژه زنان تمام اهتمام من بر این بوده که از
جایگاه یک مخاطب، نه شاعر به تصویر زن در نمای جامعه نگاه کنم و آنچه غیر قابل
انکار است که بانوان ما در نوشتن قدرتمند هستند. امروزه زن شاعر نگاهش و قلمش
فراسوی جنسیت رقم میخورد. در نوع دید و نگرش زن امروز با نوع دید و نگرش جنس
مخالف یا مردان تفاوتی فاحش وجود ندارد، البته شاید در بعضی موارد بهدلیل ویژگیهای
عاطفی و روحی زنان شعر او رنگ و بوی احساس بگیرد؛ اما در کل آنچه مشهود است در عصر
ما زنان شاعر چه از نظر کمیت و چه از نظر کیفیت پا به پای مردان پیش آمده و چه بسا
در بعضی موارد گوی سبقت را ربودهاند. جهان شاعرانگی
اجتماعی جهانشمول است. بیگمان جنسیت نمیشناسد و شعر زنان بهعنوان بخشی از پیکره
ادبیات آمیزهای از چند صدایی، انتقال مفاهیم انسانی فارغ از جنسیت است و این ویژگی
در اشعار زنان بهوضوح هویدا است.
وضعیت شعر استان هرمزگان بهخصوص شعر زنان
منطقه را چگونه میبینید؟
شعر هرمزگان یک شعر پیشرو و آوانگارد است. ما در حوزه شعر اساتید
بنام و بزرگی داریم که بدون اغراق از بهترینهای دهه هفتاد و همگام با شاعران کشور
به نوعی در شکلگیری جریان شعری این دهه موثر بودهاند و اما زنان هرمزگان هم در این
عرصه خوب درخشیدهاند. شعر زنان هرمزگان چه از لحاظ کمی و چه از لحاظ کیفی یک شعر
بالنده، پویا و درخور توجه است. زنان هرمزگان به نوعی حضور خود را در ادبیات کشور
تثبیت کردهاند.
بهعنوان یک شاعر هرمزگانی، آیا در پی این
بودید که فضا و محیط استانتان را ارائه دهید؟
همانطور که قبلا گفتم در بیشتر آثار ادبی معاصر ما رد پایی از از ویژگیهای
محلی و سنتهای زادگاه و اقلیم جغرافیایی محل زندگی مشهود است، بنابراین اشعار من
هم از این قائده مستثنی نیست ولی اینکه تا چه حد در این امر موفق بودم باید بر
عهده مخاطبان گذاشت. بهطور مثال در شعر شماره چهل و سه مجموعه شعرم، رنگ بومی و
محلی جنوب بهوضوح دیده میشود، بهویژه لوار که نمودی از طبیعت سوزان جنوب است: «تبارم
میرسد به گیسوان بلند نخل/ با چند شاخه هوس/ در تبادل شرجی/ میرقصم
در باد/ در خرماپزان در پیرهن حلیمه
بلوغ میشوم/ خنیزی، بوی ویار زنی است/ در اَبارش با شرجی دریا/ لوار که میآید/ دمپازها
سقط میشوند/ و مادر صدایم میزند/ غم مخور/ تو
هنوز جوانی حلیمه!» کلمات نخل، خنیزی،
ابار، شرجی، لوار، دمپاز همه نمادی از طبیعت گرم و شرجی و نخلستانهای قامت کشیده
جنوب است.
موانع و مشکلات سد راه زنان شاعر و نویسنده کدام
هستند؟
موضوع جنسیت بهعنوان یک واقعیت انکارناپذیر در جوامع انسانی همواره
مطرح بوده و است و بهطبع تبعات حاصل از آن، تبعیضهای آشکار میان زن و مرد همچنان
بهعنوان یک مساله لاینحل باقی است، این مساله در مورد بانوان نویسنده و شاعر شاید
بغرنجتر باشد، حضور زنان در عرصه ادبیات و تحولات اجتماعی بهدلیل حاکمیت این دیدگاه
غلط و پیشینه نگاه سنتی که به جایگاه زن وجود دارد، هنوز به شکل قابل قبولی مورد
پذیرش نیست مخصوصا در جوامع کوچکتر و سنتیتر.
چه توصیهای به جوانان علاقهمند به شعر دارید؟
برای دوستان جوانم در قدم اول موکد توصیه میکنم به هدفگذاری در
زندگی، مطالعه آثار ادبی گذشتگان و پیشینیان، سپس مطالعه و بازخوانی تاریخ ادبی
معاصر ایران و جهان، طی کردن قدم به قدم مسیر راه را توصیه میکنم، چون وادی ادبیات
یک مسیر ژرف و طولانی است و طیف گستردهای از علوم و فنون روز دنیا را در بر میگیرد
از جمله تاریخ، فلسفه، روانشناسی و دیگر هنرهای مدرن جهان که مطالعه آن از اهم
واجبات است.
آینده شعر زنان را چگونه میبینید؟
من بهعنوان یک شاعر به قدرت خلق و آفرینش زنان در حوزه شعر و زبان ایمان
دارم، دستاوردهای شعر زنان در چند دهه اخیر بیسابقه و کمسابقه بوده است. در واقع
میتوان گفت زنان جایگاه خود را در ادبیات تثبیت کردهاند، من به این چشمانداز خوشبینانه نگاه میکنم
و منتظرم که بهترین شعرها را از بانوان دهههای اخیر بشنوم.
سخن پایانی؟
گفتوگو را با این جمله معروف تمام میکنم: «اگر زن موفقی را دیدی
حتما ستایشش کن؛ چون برای رسیدن به موفقیت چند برابر یک مرد تلاش کرده است.»