bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۴۴۳۹
تاریخ انتشار: ۴۷ : ۱۶ - ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۹
مروری بر چهار دهه فعالیت‌های ادبی و فرهنگی «شاعر تهران»؛
داود علیزاده: پنج سال پیش محمدعلی سپانلو شاعر، منتقد ادبی و مترجم ایرانی (۲۱ اردیبهشت) در سن ۷۵ سالگی در بیمارستان سجاد تهران در اثر بیماری ریوی و تنفسی درگذشت. به اعتقاد شاعران، نویسندگان و صاحب‌نظران عرصه ادبیات معاصر، محمدعلی سپانلو هنرمندی چندوجهی بود كه تلاشی خستگی‌ناپذیر در مسیر فعالیت حرفه‌ای خود داشت.

داود علیزاده

پنج سال پیش محمدعلی سپانلو شاعر، منتقد ادبی و مترجم ایرانی (۲۱ اردیبهشت) در سن ۷۵ سالگی در بیمارستان سجاد تهران در اثر بیماری ریوی و تنفسی درگذشت. به اعتقاد شاعران، نویسندگان و صاحب‌نظران عرصه ادبیات معاصر، محمدعلی سپانلو هنرمندی چندوجهی بود كه تلاشی خستگی‌ناپذیر در مسیر فعالیت حرفه‌ای خود داشت.

سپانلو مترجم بود، رمان نوشت، بازیگری کرد، پژوهش‌های بسیاری انجام داد و البته شاعری. آنچه امروزه وی را به آن می‌شناسند، اشاره‌های مکرر او به مکان‌هایی در شهر تهران است که در شعر به واقعیتی اسطوره‌ای تبدیل می‌شوند و سپانلو را «شاعر تهران» مبدل کرد.

وی از ۱۳۴۲ که نخستین مجموعه شعرش «آه ... بیابان» منتشر شد تا زمان مرگش بیش از شصت کتاب شعر، ترجمه، نقد و پژوهش ادبی منتشر کرد.

سپانلو به‌عنوان یکی از چند نماینده معدود ادبیات معاصر فارسی در بسیاری از گردهمایی‌های بین‌المللی در اروپا و آمریکا شرکت کرده بود و به همین خاطر سهم بزرگی در معرفی ادبیات ایران به جهانیان داشت.

«نام تمام مردگان یحیی است» یکی از شناخته‌شده‌ترین اشعار محمدعلی سپانلو در زمستان ۱۳۶۶، در زمان جنگ و تحت تأثیر موشک‌باران شهرها سروده شده و شاعر آن را به غزاله علیزاده، نویسنده شناخته‌شده ایرانی هدیه داده است.

از سوی دیگر غزاله علیزاده نویسنده رمان‌ دوجلدی «خانه ادریسی‌ها» و «شب‌های تهران» و محمدعلی سپانلو در یک نقطه مشترک نیز با هم تلاقی دارند. آن‌هم روز مرگ است. هر دو در 21 اردیبهشت دار فانی را وداع گفته‌اند هرچند با یک‌فاصله 19 ساله...

سپانلو با دیدن عکسی از بچه‌هایی که در موشک‌باران کشته شده‌اند، به فکر سرودن این شعر افتاده است. او در گفت‌وگو با عباس صفاری گفته است: «اسم یحیی در نام تمام مردگان یحیی است، نماد زندگی است. من با این شعر می‌خواهم بگویم که آن بچه‌ها نمرده‌اند که تمامشان زنده و حی هستند.»

سپانلو در این شعر یکسر دلباخته و شیفته زندگی ا‌ست. در فرازی از این شعر چنین می‌سراید: «دهان‌های به خاموشی فروبسته به هم پیوست/ تا یک صدای جمعی زیبا پدید آید/ مجموعه‌ای در جزء جزئش، جام‌هایی که به هم می‌خورد/ آواز گنجشک و بلور و برف/ آواز کار و زندگی و حرف»

«رگبارها»، «پیاده‌روها»، «سندباد غایب»، «هجوم»، «نبض وطنم را می‌گیرم»، «تبعید در وطن»، «ساعت امید»، «خیابان‌ها، بیابان‌ها»، «فیروزه‌ در غبار»، «پاییز در بزرگراه»، «ژالیزیانا» و «کاشف از یادرفته‌ها» از دیگر آثار منتشرشده سپانلو است.

همچنین ترجمه‌ «آن‌ها به اسب‌ها شلیک می‌کنند» نوشته‌ هوراس مک‌کوی، «قلدها» نوشته‌ گراهام گرین، «شهربندان» و «عادل‌ها» نوشته‌ آلبر کامو، «کودکی یک رئیس» نوشته‌ ژان پل سارتر، «دهلیز و پلکان»، شعرهای یانیس ریتسوس و «گیوم آپولینر در آیینه‌ آثارش»، شعرها و زندگی‌نامه‌ گیوم آپولینر، از دیگر آثار سپانلو است.

درخور توجه آنکه گزینه‌ای از اشعار خود سپانلو نیز به زبان فرانسوی منتشر شده است. نشان شوالیه آکادمی فرانسه و جایزه شعر ماکس یاکوب از جمله افتخارت بین‌المللی است که به محمد علی سپانلو اهدا شد.

سپانلو در به‌عنوان بازیگر در چندین فیلم نیز به ایفای نقش پرداخت. آخرین بازی وی در فیلمی به نام رخساره به کارگردانی امیر قویدل در سال 1380 بود که با بازیگرانی همچون میترا حجار و شهاب حسینی همبازی بود.

پیش از آن وی همچنین در فیلم‌های شناسایی (۱۳۶۶) به کارگردانی محمدرضا اعلامی، ستارخان (۱۳۵۱) به کارگردانی علی حاتمی و آرامش در حضور دیگران (۱۳۵۱) با کارگردانی ناصر تقوایی نیز به ایفای نقش پرداخته بود.

سپانلو در گفت‌و‌گویی با ایسنا در مورد علت بازی در چند فیلم گفته بود: «در بعضی موارد انگیزه کنجکاوی بود به یک مدیوم هنری و در بعضی موارد به‌خاطر بعضی مسائل مثلا مشکل در انتشار کتاب و برای گذران زندگی بود.»

وی حتی به‌صورت مستعار نیز به رمان‌نویسی پرداخت. در سال ۲۰۰۴ انتشارات آرش در سوئد رمانی منتشر کرد به نام «کهربا». نویسنده این رمان خودش را با نام «ژوزف بابازاده» به خوانندگان معرفی کرده بود. پختگی قلم و همچنین وصف تهران در سال‌‌های دهه ۱۳۳۰ و نیز تسلط نویسنده بر محافل و کافه‌های روشنفکری و بحث‌هایی که در این رمان بین روشنفکران در سال‌های پیش از انقلاب درمی‌گیرد و همچنین پاره‌ای از شخصیت‌ها که مابه‌ازای بیرونی دارند و آشنا به نظر می‌رسند، این تصور را به وجود آورد که نویسنده این رمان محمدعلی سپانلوست؛ اما هرگز تا زمانی که سپانلو زنده بود، این موضوع رسماً تأیید یا تکذیب نشد.

پس از درگذشت محمدعلی سپانلو، مسعود فیروزآبادی مدیر نشر آرش در سوئد که یکی از باسابقه‌ترین ناشران خارج از ایران به شمار می‌آید، از هویت نویسنده واقعی «کهربا» پرده برداشت.

به گفته مسعود فیروزآبادی نویسنده رمان «کهربا» محمدعلی سپانلوست. سال‌ها پیش او به من مراجعه کرد و دست‌نویس این رمان را در اختیار نشر آرش قرار داد. من باوجودآنکه ایرادهایی داشتم به این کتاب، موافقت کردم، اما از آقای سپانلو خواهش کردم در یکی دو مورد، در نشانه‌هایی که از اشخاص واقعی به دست داده بودند، تجدیدنظر کنند؛ اما موافقت نکرد.

در «کهربا» نشانه‌هایی پنهان و گاهی هم کاملاً آشکار از کنش شخصیت‌های نام‌آشنایی مانند غلامحسین ساعدی، فروغ فرخزاد، علی شریعتی، مهدی اخوان ثالث، معصومه سیحون، مینا اسدی و طاهره صفارزاده وجود دارد.

جواد مجابی شاعر، نویسنده، نقاش و روزنامه‌نگار ایرانی، در گفت‌وگو با گروه پژوهش و تحلیل خبری ایرنا در این ارتباط گفته است: سپانلو از جمله بزرگان ادب معاصر ما است كه می‌توان او را ادیب و هنرمندی چند ساحتی دانست. او درعین‌حالی كه به‌عنوان یك شاعر كار اصلی خودش را انجام می‌داد، به ترجمه، نقد و نوشتن اهتمام می‌ورزید و حتی چند بار شاهد فعالیت او در سینما بودیم.

مجابی با بیان اینکه سپانلو به‌عنوان یكی از فعالان كانون نویسندگان ایران، همواره در جریان‌های فرهنگی دهه‌ی 40 هجری خورشیدی به بعد مؤثر بوده است. افزود: نباید فراموش كنیم كه سپانلو صاحب نخستین شعرهای سروده شده در خصوص فلسطین است. دغدغه‌های جهانی در شعر او بازتاب دارد آن‌گونه كه او درباره‌ی كشورهایی چون هند، افغانستان و پاكستان و حتی كشورهای اروپایی شعر سروده است.

به گفته مجابی سپانلو در مقام یك شاعر و به‌عنوان كسی كه راست‌گوترین وقایع‌نگار زمان خود است، در طول فعالیت هنری و ادبی خود توانست به تمام دغدغه‌های انسانی و جهانی بپردازد و آنها را در شعر خود بازتاب دهد؛ از این حیث وی یكی از بهترین شاعران چند دهه‌ی اخیر بوده است.

«علی باباچاهی» شاعر و منتقد ادبی هم در گفت‌وگو با گروه پژوهش و تحلیل خبری ایرنا، بر چندوجهی بودن سپانلو در فعالیت حرفی‌ای خود تاكید كرد.

باباچاهی در این ارتباط گفت: سپانلو شاعری چندوجهی بود. او هم شعر می‌نوشت، هم پژوهش ادبی داشت و هم مترجم بود و در تمام این حوزه‌ها فردی فعال و جدی به شمار می‌رفت.

وی با اشاره به ماندگاری چهره سپانلو در ادبیات فارسی گفت: آن چیزی كه سپانلو را برای من جذاب می‌کرد، خستگی‌ناپذیری او بود. او در نوشتن، ترجمه كردن و در نقد و پژوهش و بررسی خستگی‌ناپذیر بود. سپانلو یك شاعر حرفه‌ای بود و از نظر من یك چهره‌ ماندگار در شعر و ادبیات ما به شمار می‌رود.

علی باباچاهی در ادامه بر حضور همیشگی سپانلو در متن جامعه و ادامه این حضور پس از نبودش اشاره كرد و گفت: جای خالی سپانلو و یا هر انسان فرهنگی دیگر را باید از این منظر موردتوجه قرار داد كه آیا این نبود در عرصه فرهنگ و هنر حس می‌شود یا نه؟ آیا فرهنگ و ادبیات معاصر به دنبال این جای خالی احساس كمبود خواهد كرد یا نه؟ در پاسخ به این سوال درباره محمدعلی سپانلو باید بگوییم بله. جای خالی سپانلو در آینده به‌طور كامل حس خواهد شد.

وی در ادامه با اشاره وجود آثار سپانلو خاطرنشان کرد: درگذشت سپانلو به معنی تأیید غیاب او نیست. اگرچه نبود سپانلو حس می‌شود؛ اما ما این فقدان را تأیید نمی‌کنیم؛ چراكه او بدون حضور فیزیكی همچنان با آثارش برجسته به نظر می‌رسد و در متن جامعه ایرانی جریان دارد.

خبرگزاری ایلنا در گفت‌وگویی در سال 90 که به آثار منتشرنشده‌ سپانلو اختصاص داشت، از قول او می‌نویسد: «با یکی از دوستان نشسته بوده و تصنیف «مرغ سحر» را گوش می‌دادیم. گفتم ببین ملک‌الشعرای بهار این‌همه کار مهم کرده، اما او را اغلب با همین تصنیف می‌شناسند که شاید همین‌طور سردستی هم نوشته باشد.»

و بعد نتیجه گرفت «واقعاً چه کسی می‌داند از ما چه اثری در ذهن و خاطره‌ آیندگان می‌ماند؟! پس از اینكه من نباشم، قضاوت روشن‌تری از كارهایی كه در ادبیات این مملكت كرده‌ام، صورت خواهد گرفت.»

به تعبیری او به قضاوت روشن‌تر آیندگان امید داشت. نه بی‌مهری‌های زمانه، نه بیماری طولانی و محدودیت‌های ایجاد شده برای انتشار آثارش، هیچ‌کدام باعث نشدند که سپانلو از فعالیت دست بکشد. او بارها گفته بود قضاوت نهایی را زمان می‌کند و داوری زمانه همیشه قابل پیش‌بینی نیست.


نام:
ایمیل:
* نظر: