bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۴۴۵۶
تاریخ انتشار: ۱۹ : ۰۰ - ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۹
انتشار رمان جدید سمیه سمساریلر در نشر نهفت؛
داود علیزاده: سمیه سمساریلر در کارنامه ادبی خود انتشار مجموعه‌‌داستان «زخم‌هایم کهنه نمی‌شوند» و «باید یک داستان بنویسم» را از نشر «نهفت» دارد. همچنین او کتاب «هشت قطعه زربفت» اثر «یانگ، جوئینگ مینگ» را از انگلیسی ترجمه کرده که نشر «فراروان» آن را منتشر کرده است. وی در گفت‌وگو با بامداد جنوب از انتشار کتاب جدید خود خبر داد.

داود علیزاده

سمیه سمساریلر در کارنامه ادبی خود انتشار مجموعه‌‌داستان «زخم‌هایم کهنه نمی‌شوند» و «باید یک داستان بنویسم» را از نشر «نهفت» دارد. همچنین او کتاب «هشت قطعه زربفت» اثر «یانگ، جوئینگ مینگ» را از انگلیسی ترجمه کرده که نشر «فراروان» آن را منتشر کرده است. وی در گفت‌وگو با بامداد جنوب از انتشار کتاب جدید خود خبر داد.

«لاهوت» نام رمان جدید سمساریلر است که برای نوجوانان نوشته‌شده است و نشر نهفت به‌زودی آن را منتشر خواهد کرد. به همین بهانه با وی گفت‌وگویی داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانیم.

بهانه شروع این گفت‌وگو، رمان جدیدی است که به نشر نهفت سپرده‌اید، در این‌باره توضیح می‌دهید؟

بله مدتی است یک رمان نوجوان را به دست ناشر سپرده‌ام. نام کتاب «لاهوت» است و نشر نهفت در اصفهان که ناشر دو مجموعه داستان قبلی من هم بوده‌اند قرار است زحمت نشر را بکشند.

چه شد که اسم لاهوت رو برای کتابتان انتخاب کردید؟

دنبال اسمی برای شهری می‌گشتم که ساخته‌ام در کتاب می‌خواستم مانند شهرم که مثل شهرهای دیگر نیست نامی فانتزی برایش بسازم. بعد جایی در متنی به کلمه لاهوت برخوردم هم آهنگش را دوست داشتم، هم واژه‌ای نیست که نوجوانان خیلی با آن آشنا باشند. پس معمولی نیست و معنایش هم با مختصات مکانش مناسبت داشت پس انتخابش کردم.

شما از ترجمه و داستان کوتاه رفته‌اید به سراغ نگارش رمان نوجوان. از انگیزه‌تان در نوشتن این رمان بفرمایید؟

دلیل اینکه از مخاطب بزرگ‌سال به مخاطب نوجوان رسیدم این بود که من طرح سناریوی انیمیشنی نوشته بودم که به کارگردانی رامک امین کاظمی قرار بود ساخته شود؛ اما به دلایلی ساخت آن ممکن نشد. ایده آن مجموعه را بسیار دوست داشتم و در واقع نوشتن این رمان دینی بود به نوجوانی خودم. می‌توانم بگویم کتابی است که دوست داشتم در نوجوانی‌ام آن را بخوانم.

کودک قهرمان یکی از مساله‌هایی است که در آثار کودک و نوجوانان ترویج می‌شود، هرچند اصل مساله کودک قهرمان جای بحث دارد. در کتاب شما هم که برای نوجوانان نوشته‌شده چنین مساله‌ای را دارید؟

من گمان می‌کنم هر کس قهرمان زندگی خودش است و زندگی کردن به‌هیچ‌وجه ساده نیست. هر انسانی در حد توانش در حال طی کردن مسیر زندگی است که هیچ هم مشترک نیست. شخصیت اصلی رمان من ویژگی خارق‌العاده‌ای ندارد؛ اما می‌تواند از پس اتفاق‌هایی که برایش می‌افتد بربیاید.

البته نه‌تنها در کتاب، مثلاً در کارتون‌های دهه شصت تلویزیون به‌شدت بر کودک قهرمان تاکید می‌شد. از پسر شجاع تا حتی حنا دختری در مزرعه همه به‌نوبه خود، نوعی قهرمان کودک بودند!

قهرمان‌های کارتونی و بعدتر در فیلم‌ها اسباب سرگرمی‌ام می‌شده‌اند؛ اما برایم برانگیزاننده نبودند چون امکاناتی در اختیار داشتند که من نداشتم و ندارم. من شخصیت‌هایی را دوست دارم که با همین امکاناتی که همه داریم خلاقانه و هوشمند عمل می‌کنند گمانم قهرمان‌های واقعی من انسان‌های عمل‌گرا هستند و در نگارش «لاهوت» هم به این موضوع توجه داشتم.

به نظر شما دنیای دیجیتال امروزی برای نوجوان مجالی می‌گذارد که سمت کتاب برود؟

فکر می‌کنم کتاب خواندن هم نوعی لذت است که باید کشف شود؛ اما من لزوماً مطالعه را خواندن متن نمی‌دانم؛ چه‌بسا کسانی که زیاد می‌خوانند و هیچ نمی‌دانند. مطالعه کردن خواندنی است که با تفکر و تأمل همراه باشد. با این بینش ما هر یک از حواسمان را اگر با تفکر و تأمل مورداستفاده قرار دهیم مطالعه می‌کنیم. خوب شنیدن، خوب دیدن و تمام حواس را عمیق به کار گرفتن است که معنا ایجاد می‌کند. من همیشه فکر می‌کنم صائب تبریزی هم ابزارش همین حواس ما بوده است پس قهرمانانه است اگر می‌گوید: نه حبابم که شود زود ز جان سیر در آب/جوهرم، ریشه من هست ز شمشیر در آب/ تیغ بیداد تو هم سیر ز خون می‌گردد/ می‌شود ماهی لب تشنه اگر سیر در آب

من فکر می‌کنم وظیفه ما این نیست که به کودکان و نوجوانان آموزش دهیم چه مسیری را برای مطالعه انتخاب کنند. ما وظیفه‌مان این است اگر ضرورت مطالعه را درک کرده‌ایم بامطالعه زندگی کنیم. کودکان و نوجوانان در فضایی که تفکر و تأمل در آن جاری است مسیر خود را راحت‌تر پیدا می‌کنند.

صحبت از اندیشه شد، در کشور ما نویسندگان تاکید زیادی به آموزنده بودن کتاب دارند که همین دلیل هم باعث شده گاهی کودک و نوجوانان از کتاب زده شوند. برای شما این ذهنیت وجود داشت که رمانی که می‌نویسید حتماً آموزنده باشد؟

حتی کلمه آموزش مرا غمگین می‌کند. یاد مدرسه و اول مهر و نیمکت می‌افتم. من از آن دسته آدم‌هایی هستم که پس از بیش از بیست سال هنوز آخر شهریور خوشحالم که قرار نیست به مدرسه بروم.

من تمام سال‌های مدرسه از آموزشی که ارائه می‌شده گریزان بوده‌ام و سال‌های سختی بر من گذشت. موشکافانه در مورد دلایل عنادم با نظام آموزشی را پیگیری کرده‌ام و ریشه‌هایش را می‌شناسم که آن خود می‌تواند کتابی باشد و در مجال این مصاحبه نمی‌گنجد؛ اما در کتابم شیوه آموزشی را آورده‌ام که گمان می‌کنم برای نوجوانان می‌تواند مناسب باشد یا دست‌کم خودم در نوجوانی دوست داشتم مخاطب چنین آموزشی باشم. به نظر من هر متنی که متفکرانه نوشته‌شده باشد، آموزه‌ای در خود دارد.

با ‌وجود این حتی اگر نوجوان تمایلی به کتاب خواندن داشته باشد، یک مساله دیگر هم وجود دارد و آن‌هم رقابت کتاب نویسندگان ایرانی با کتاب‌های زیادی از نویسنده‌های خارجی که با رنگ و لعاب و تبلیغات گستره در بازار و جود دارد؟

درست است کتاب‌های ترجمه در همه حوزه‌ها نه‌تنها ادبیات کودک و نوجوان؛ بلکه در حوزه بزرگ‌سال نیز تنوع و تعدد بیشتری دارد. بخشی از این تنوع برای شناساندن ادبیات جهان به مخاطب ایرانی است که بسیار هم عالی است. بخشی هم دل‌فریب بودن اسامی غیروطنی، نبودن حق مؤلف و غیره است که از معضلات نشر در ایران است.

به ‌حق مؤلف اشاره کردید، به نظر می‌رسد نویسنده ایرانی در یک رقابت ناعادلانه دارد بازی را می‌بازد. ازیک‌طرف از مؤلف ایرانی حمایت نمی‌شود و از طرف دیگر چون ایران به معاهده برن پای‌بند نیست، بنابراین آثار خارجی بدون مجوز ترجمه می‌شوند.

یکی از مصادیق پیوستن ما به جامعه جهانی به رسمیت شناختن قانون حق مؤلف است. پیش‌ازاین مورد که بسیار هم به تعویق افتاده است و از بدنه قانون‌گذاری ما باید پیگیری شود و به انجام برسد.

در بدنه جامعه باید حق مؤلف در هر زمینه‌ای به رسمیت شناخته شود. ما بسیار شعر و عکس و متن و ... می‌بینیم در فضاهای حقیقی و مجازی که نام مولفشان نیست. بسیاری از فیلم‌ها که در شهر به‌صورت قانونی خریدوفروش می‌شوند. نام نویسنده فیلم‌نامه روی جلد فیلم نیامده است. این یعنی معنای مؤلف بودن در سطح وسیعی درک نشده است.

بااین‌حال واقعا در این شرایط کتاب ایرانی مجال عرضه و خوانده شدن را دارد؟

نمی‌دانم، چیزی که می‌دانم این است که روابط و سیاست‌بازی آن‌قدر بر تمام فضاها حاکم شده است که اندیشه به حاشیه کشیده شده است و محوریتی ندارد.

با همه این احوال شما چه پیشنهادی دارید؟

از زاویه دید نویسنده اگر حرفی هست باید نوشته شود، اگر داستانی هست باید روایت شود. معضلات نویسنده را نباید با معضلات ناشر و دیگر ارکان این مجموعه در هم کرد. باید در عین تعامل هر بخش تلاش کند بهتر و حرفه‌ای‌تر عمل کند. این بخش‌ها همه بر هم تأثیرگذارند پس درست عمل کردنشان می‌تواند به بهبود این حیطه در کل بیانجامد.


نام:
ایمیل:
* نظر: