bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۴۴۶۴
تاریخ انتشار: ۳۶ : ۲۳ - ۰۷ خرداد ۱۳۹۹

بهشت زیبای من در دستان آتشبرای بیرمی که در آتش سوخت

درخت زیباست،

برایتان درخت آرزومندم در داغی تابستان، لابه‌لای خارا سنگ‌های ببرمی،

صبحی که آلوده است هوایش به ترانه‌های گرگ‌ومیش،

برایت آرزومندم آشیانه پرنده‌های بی‌قرار را در لابه‌لای بیشه‌زاران ملاغریبی در غروبی که خورشید بی‌رمق راهی مغرب است.

آنگاه‌که نسیمی خنک بر سینه علف‌ها بوسه میزند

و شمیم گل‌های باکره مشکورک، حلقه‌حلقه دامن کوه‌های بیرمی را پر می‌کند.

از جیک‌جیک پرنده‌های خسته

که

سراسیمه می‌روند تا زیر بال بیشه‌های بکر سکوت

کنند.

وزوزه یک گرگ عاشق را

در خیال نیمه‌شب‌های شهریوری خسته از گرمای جنوب...

کجاست شب‌های ساکت آغشته به شمیم بادام وبید های وحشی؟!

کجای راه، زانو زده‌ایم که گیسوان کوه‌های بیرمی

در شعله‌های داغ بی‌مهری به کام انقراض افتاده است؟!

چرا هیچ‌کس برای مرگ نیزارها و نخل‌ها عزا نمی‌گیرد؟!

چرا هیچ‌کس مرثیه مرگ پیر بنک‌ها و

پرنده‌ها را در لهیب آتش را جدی نمی‌گیرد؟!

چرا هیچ‌کس بر تن سوخته سنگ‌ها و ساقه‌ها

و گل‌ها و کنگر ه ها

و کیکم‌ها و کبک‌ها

دلش نمی‌سوزد؟!

چرا در برابرمرگ آخرین بازماندهای کوه بیرمی بیرق‌ها را نیمه افراشته نمی‌کند

هیچ ایلیاتی بیرق داری؟!

کجایند فعالان محیط زیست؟!

اهل قلم را چه بر سر آمده که گیسوان بیرمی را به آتش می‌کشند؟!

هیچ کس جوابگو نیست؟!

چرا عاشق ترانه صبحگاهی نسیم‌های دل‌نشین خاک اجدادی‌مان نیستیم؟!

چرا ناله پرنده‌های آشیان سوخته بیرمی دل ایلیاتی‌مان را مکدر نمی‌کند؟!

مگر ما از دیار دلیران تنگستان نیستیم؟!

چرا هیچ کس توضیح نمی‌دهد کوه‌های بیرمی و تنگ به کدامین گناه در شعله‌های آتش خاکستر می‌شوند؟!

چرا آتش دامن انجیرهای وحشی را گرفته؟!

و سکوت بر کلمات ما زنجیر می‌زند؟!

از که می‌ترسیم؟!

بیرمی ربطی به سیاست ندارد،

دیشب پازن بیرمی در خواب‌های خردادماهی‌ام

طنین می‌نواخت

بیرمی میراث خداست،

بنه وکلخنگ‌های بیرمی مدیون هیچ جناحی نیست.

ای فرزندان تنگستان، بیرمی میراث ماست، مهریه مادران ماست

کابین بادام‌هاست،

ریشه یوزهای ماست

نگذارید بمیرد شناسنامه ما

نگذارید جلوی چشمانمان

بسوزد بهشت زیبایمان از آتش خارا سنگ‌ها

باد باید در گوش شمشادها وبادام ها قصه عاشقی تیهو وکبک را هر صبح بنوازد

باغ‌های انار، درختان لیمو وانجیرهای کوه بیرمی

معبد آبادی واجدادی ماست

بنه‌ها به چنگ دود و آتش بی مهری مسوولین سر به بالین خرنگ‌های سرخ و آتشین،

تن به بالین درخت‌های مرده این خاک نهاد اند،

ای همه‌ وارثان درخت

آیا کسی هست که فریادهای نخل‌های تن سوخته تنگ مخدان را بشنود؟!

آیا کسی برای مرگ درخت‌های ریشه دار ونشان وشناسنامه این دیار دلش می‌تپد؟

بگذار دوباره در سایه سار بادام‌ها بز کوهی بزاید،

پلنگی به توله‌هایش شیر دهد

سموری عشق بازی کند

قوچی بجنگد برای بقای زندگی

بگذار کبکی بخواند، وکیکمی برقصد، ویوزی بتازد

وبرایتان درخت آرزومندم...

درختی که آشیانه پرنده‌های بی‌قرار است

بدور از آتش، فارغ از خاکستر


نام:
ایمیل:
* نظر: