اسماعیل مسیحگل
«آهسته میخندی بر این حال تماشایی/ با پوزخندی جنس مچگیری
و رسوایی/ یعنی که بیهوده است داری اشک میریزی!/ بیجاست میترسی از این اوقات شیدایی/
حال مرا حالا نمیفهمی، نمیدانی/ امشب که فکر پرزدن در صبح فردایی/ آن روز میفهمی که حالت
حال من باشد/ با رازهایت هم نباشد ترس افشایی/ حالا که میخواهی غمم را بیشتر بشنو/
حس کن که بر روی زمین تنهای تنهایی/ باور کن این را گم شدی از بچگیهایت/ در خاطراتت نیست
هم خوانی لالایی/ حس کن درون آینه یک
چهره گنگی/ مانند یک تکرار نامفهوم پیدایی/ حس کن که خوابت را کسی دزدیده
از چشمت / دیگر نداری رخصت یک خواب رویایی/ میترسی از ساعت که همواره گریزان
است/ این لحظههای پست افسونکار هر جایی/ لبخند خواهی زد به اشک دیدگان خود/ آن
وقت میبینی دقیقا در همین جایی! حال مرا
آن وقت شاید حس کنی شاید.../ وقتی که روحت حس کند غمگین و تنهایی» (مرضیه اوجی)
مرضیه اوجی زاده ۱۲ مهر سال ۴۱ شمسی در شیراز است. مدیر
انجمن ادبی مهر و مدیرکافه کتاب ترمه شیراز (واقع در محوطه تاریخی زندیه مهر) از جمله
سوابق ادبی بهشمار میرود. اوجی تاکنون آثار متعددی نظیر «ارتباط»، «ترانه»، «جراحت»،
«دفتر شعرهای تود»، «سیاه چاله»، «شک شیطانی»، «مثنوی»، «من از جنس سبزینهای دیگرم»
و «نیلوفرانه» را راهی بازار نشر کرده است. در ادامه گفتوگویی را با مرضیه اوجی
صورت دادیم که در ادامه میآید.
خانم اوجی شما بیشتر گرایش به سرودن چه شعری
دارید؟
در تمام قالبهای کلاسیک و نو تجربیاتی دارم اما به سرودن
غزل شناخته شدهام اما اين انتخاب ارادي نبوده است و در ناخودآگاه اتفاق افتاده
هرچند درتمام قالبها دستي دارم ولی قالب مناسب براي بيان احساس و انديشه خود را
غزل ميدانم.
دو شاعر مشهور ایران و جهان در شهر شما شیراز
دفن هستند (حافظ وسعدی) تاثیر این دو شاعر بر ذهن و شعر شما تا چه اندازه بوده
است؟
تاثیر این دو شخصیت
بر زبان و ادبیات فارسی انکارناپذیر است چنانچه بسیاری از بزرگان ادب بر این عقیدهاند
که زبان فارسی امروز روی به سادگی و آسانی نهاده و گسترش یافته و خود را برای بیان
مفاهیم دقیق علمی و ادبی و فلسفی امروز آماده کرده و میکند، این زبانی است که پایههای
آن بر اساس گفته سعدی و زبان این گوینده بینظیر و روشهایی که وی در سخن گفتن
مراعات میکرده استوار شده است. پس چگونه میتوان انتظار داشت که شاعران پارسی گوی
از برکات وجود این بزرگواران بینصیب مانند خاصه آن که در شهر شیراز و در جوار
آنان نفس کشیده و از کودکی با زمزمه اشعارشان بالیده باشند.
اینکه بعضی از شاعران اعتقاد دارند غزل شعر
زمانه ما نیست نظر شما چیست؟ و با توجه به اینکه در قالب غزل کار میکنید وضعیت
غزل معاصر به خصوص غزل دهه 90 را چگونه ارزیابی میکنید؟
غزل هماره در فراز و نشیب ادوار مختلف صیقل خورده و هرچند
در دامان قصیده بالیده اما شخصیت مستقل و
والایی از خود به نمایش گذاشته است. من معتقد به مانایی غزل هستم، با آنکه امکانات و فناوریهای ارتباط جمعی در دهه معاصر متشاعران زیادی
پرورانده و صنعت کپیبرداری و سرقت ادبی سرعت بیشتری یافته است اما باید بدانیم که
شعر جاری روزمره است و در طول حیات وجود داشته و در کلام عصر خویش با فراز و نشیب
در جریان بوده و روزگار تفاوت سره از ناسره را تشخیص خواهد داد .
در سرایش شعر تا
چه اندازه از استاد منصور اوجی (برادرتان) تاثیر گرفتید؟
هر چند استاد منصور اوجی و من هر دو در تمام قالبهای کلاسیک
و نو تجربیاتی داشتهایم و با آنکه اینگونه قیاس را نمیپسندم اما او را بیشتر با
اشعار کوتاه و نو و من را با غزل میشناسند. هرچند دلمشغولیهایمان متفاوتند اما
سعی میکنم از نظر او بهره ببرم.
آینده شعر را در ایران چگونه میبینید؟
یکی از ارکان اجتماعی در جوامع دارای فرهنگ «شعر» است. پس آینده
شعر بستگی فراوانی به روند تغییرات هر جامعه دارد. من هنوز به آینده شعر ایران امیدهای
فراوان دارم. بستر لازم برای رشد ادبیات «زبان» است. زبان پویا و زنده و جاری بوده
و خواهد ماند، پس شعر و ادبیات نیز تحت تاثیر زبان به حیات خود ادامه میدهند .
شما سالها مسوول کافه کتاب بودید وضعیت و رونق
کافه کتاب در شیراز و کشور چگونه است؟
متاسفانه بهدلیل عدم حمایت کافی مسوولان مربوطه و همچنین
رونق دنیای مجازی، کتاب و کتابخوانی در وضعیت نامطلوبی قرار دارند. معمولا سرمایهگذاریهای
فرهنگی بدون حمایت دلسوزانه متولیان فرهنگی راه بهجایی نمیبرند. کافه کتاب ترمه
اولین کافه کتاب فارس و استانهای همجوار بود که برنامههای بسیاری اعم از کارگاههای
مختلف ادبی، بزرگداشتها و مراسم ادبی فرهنگی را در جوار آرامگاه شیخ کبیر برگزار
میکرد ولی بنا به دلایل ذکر شده مجبور به تعطیل شد.
شما شاعری هستید که در بیشتر قالبها شعر سرودهاید،
نظرتان درباره شعر منثور چیست؟
دکتر شفیعی کدکنی میفرمایند: «شعر منثور به لحاظ تکنیک بیآنکه
از نظام عروضی قدیم تبعیت کند موسیقی خاص خویش را دارد که گاه از نوعی قافیههای میانی
و حتی آهنگی خاص برخوردار است هر عاملی که بتواند زنجیره زبان شعر گوینده را به
لحاظ موسیقی از زبان معمولی گفتار امتیاز بخشد، بهعنوان عامل موسیقی شعر مورد
استفاده شاعر قرار میگیرد. متاسفانه در عصر ما دیده میشود که متن را با جابهجایی در طول سطرهای جمله بهعنوان شعر به خورد مخاطب میدهند.
شاید ما در شعر منثور قواعد سختگیرانه عروض و رعایت وزن را نداشته باشیم اما حضور «عنصر
خیال» و داشتن لازمه شعر است.
چه غزلی در تنهایی زمزمه میکنید؟ بهترین کتابها
و فیلمهایی که دیدهاید کدام است؟
این روزها زمزمهام این غزل حافظ است: «منم که شهره شهرم به
عشق ورزيدن/ منم که ديده نيالودم به بد ديدن/ وفا کنيم و ملامت کشيم و خوش باشيم/ که
در طريقت ما کافريست رنجيدن/ به پير ميکده گفتم که چيست راه نجات/ بخواست جام مي و
گفت عيب پوشيدن/ مراد دل ز تماشاي باغ عالم چيست/ به دست مردم چشم از رخ تو گل
چيدن/ به مي پرستي از آن نقش خود زدم بر آب/ که تا خراب کنم نقش خود پرستيدن/ به
رحمت سر زلف تو واثقم ور نه/ کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشيدن/ عنان به ميکده
خواهيم تافت زين مجلس/ که وعظ بي عملان واجب است نشنيدن/ ز خط يار بياموز مهر با
رخ خوب/ که گرد عارض خوبان خوش است گرديدن/ مبوس جز لب ساقي و جام مي حافظ/ که دست
زهدفروشان خطاست بوسيدن». کتاب «راهنمای تفکر نقادانه» اثر ام نیل براون و استوارت
کیلی را بهتازگی تمام کردهام اما مطالعه آثار شاعران جوان و صاحب سبک دغدغه خاص
من است. بهجز کتابهای تخصصی شعر به رمان علاقه وافر دارم که به چند عنوان از آنها
اشاره میکنم: «جزء از کل» اثر استیو
تولتز، «ملت عشق» اثر الیف شافاک، «ناتور دشت» اثر سلینجر، «سمفونی مردگان» اثر عباس معروفی و
«کلیدر» اثر محمود دولتآبادی. فیلمهای «جانسخت»،
«جوکر»، «سکوت برهها»، «اشکها و لبخندها» هم از جمله فیلمهایی هست که دیدم و میپسندم.
شما مجری سلسله برنامههای حلاج بودید کسی که
با جمله معروف خود (انا الحق) یعنی من حقیقت هستم، شناخته میشود، شاعران تا چه
اندازه به حقیقت در شعرهایشان بها میدهند و واقعیتهای اطراف خود را منعکس میکنند.
هر چند کسی چون نیچه در جایی گفته بود شاعران دروغگویانی بیش نیستند؟
هرچند نیچه شاعران را دروغگو خوانده و افلاطون از وحشت تاثیر
شاعران بر مخاطب، آنان را به آرمانشهر خویش نمیپذیرد اما واقعیت امر این است
که شاعران برای گیرایی و شیرینی کلام گاهی
اغراق میکنند و این دلیل بر ناراستی کل شعر و پیام شاعر نیست، بلکه شاعر نیز مانند
بسیاری از عناصر اجتماع تاثیرگذار و تاثیرپذیر جامعه خویش است وی ذهنیات و مشاهدات
اجتماعی خویش را در قالب شعر بیان میکند .کلام منصور حلاج به گمان بسیاری به
معنای «من خدا هستم» نیست، بلکه نوع جهانبینی او را به ما مینماید بدین گونه که
کلام و جهانبینی منصور حلاج در مقایسه با همعصرانش واقعیت دارد.
امروز مشکل و بحران در عرصه شعر و ادبیات چیست
و شما چه راهکاری دارید؟
گذشته اثبات کرده
که شعر و ادبیات در هر عرصه و گذرگاه تاریخی راه خویش را مییابد؛ اما امروزه ورود
غیرمتخصصان به این عرصه، چاپ آثار بیمحتوا، نبود حمایت کافی از آثار ادبی بهخصوص در عرصه شعر، کپیکاری،
سرقتهای ادبی، مشکلات چاپ و کاغذ و... اندکی از مشکلات این عرصه هستند هرچند با
کنار گذاشتن عینک بدبینی و رفع نواقص از سوی متولیان فرهنگی و حمایت از ادبا و
شعرا هنوز میتوان امیدوار رشد و بالندگی بیشتر در این عرصه بود.
سخن پایانی؟
چرا مينويسيد؟ مينويسم چون در جستوجوي خويشتن خويشم/ نوشتن روح سرگردان
جستوجوگرم را كمي آرام ميكند/ دغدغه اگزيستاليسمي ذهن وادارم ميكند در تكاپوي
چيستي باشم.