بانو بوشهری:
«رنگ آمیزی خدا که به ما رنگ فطرت ایمان بخشیده از هر رنگی خوشتر است» آیه ۱۳۸ سوره بقره
رنگها، دنیای
جالبی دارند، بله رنگها! زمانِ نسل ساده من، رنگها ساده بودند، بی غَل و غَش، آرام،
یکدست، ساکت، به رنگها هم رحم نکردیم، رنگها را هم قاطیِ دنیای هزار رنگمان کردیم،
نشد شبیهشان یکدست و معمولی باشیم و در یک اقدام مبتکرانه دست به ترکیبشان زدیم، گُل
بهی، یاسی، کالباسی، اردهای، زیتونی... و بعد هی کمکم شدند نماد، شدند سمبل.
سفید را کردیم
نماد صلح و ثبات، اصلاً کسی نرفت دو کلام نظرش را بپرسد؟ از کجا معلوم که شبیه ظاهرش
آرام و بی حاشیه باشد؟ یا نارنجی مثلاً! برخلاف ظاهر شیطانش، همهاش استرس دارد انگار.
با رنگها، شادیهایمان را نشان میدهیم، غَم و عزاداریمان را. با رنگها میشود کمی
سن و سالت را مخفی کنی شاید.
رنگها ولی گاهی
نجاتمان میدهند از خمودگی و تکرار، وقتی خانمِ خانه همانطور که دارد از سالن پذیرایی
آشپزخانهاش را رصد میکند، یکهو انگار حس میکند قرمزیِ دربِ کابینت دلش را زده و
باید یک تنوع اساسی به فضا بدهد و کابینتها را کِرم قهوهای تصور میکند و اینجا باز
این اعجاز رنگ است که به دادمان میرسد.
از رنگها گفتن
و نوشتن، اینها همه هست و اینهمه نیست. اینها اما تحولات سطحی و پیشپاافتادهای
است که رنگها بر زندگی و نگرش ما وارد کردهاند. سخن اما فراتر است، اینکه آدمیان
بهواسطه رنگ و ظاهرشان باید لگدمالِ مدعیانِ حقوقِ بشرِ اِمریکایی شوند. معنا ندارد
که دست خودت نیست که خیلی خیلی اتفاقی پوستت تیره است. اغتشاشِ چندین شهرِ امریکا و
شلوغی خیابانها و اشکآورهای پلیس و دستورهای فوریِ ترامپ برای فیصله و مهار این همه
خسارت و آشوب، جرقهاش از رنگِ یک انسان است که انسان بودنش کافی نیست برای بهرهمندی
از حقوق انسانی.
اگر چه کارکردِ
تکنولوژی آسایش است و در عصر شتاب چیزی جز استرس و دویدن و کم نیاوردن عایدمان نکرد
و مخترعی نیامد که بشارتِ برابری و یکی شدن بدهد و بهراستی بشر خیلی باید بدود که
به حربهای دست یابد برای فتح و یکسانسازی قلبها.
رنگها اگر برای
یکی جهت تفاوت و دیده شدن و تنوع است برای انسانی دیگر خونبهای جانش. بسیار بکوشیم
به هر بَها و بهانهای رنگ عوض نکنیم. وقتِ خرید خانه و ثبتنام دلبندمان در بهترین
مدرسه شهر و حفظ منابع زیستمحیطی و تحقیقات محلی برای ازدواج و کاندیدایِ شهر و شورا
و. یکرنگ بمانیم، همین.