الهام بهروزی
موسیقی بوشهری شاید یکی از شورانگیزترین و وسوسهانگیزترین
موسیقی جهان باشد که مخاطب هر زمان با آن دمساز میشود خواه ناخواه به وجد میآید؛
بسان سالکی که در مجلس سماع، مست عرفان به پایکوبی میپردازد! اصلا انگار بومیان
اقلیم جنوب به ویژه بوشهر زمانی که نخستین نتهای موسیقیشان را میساختند آن را
بر پایه حرکت، فرم و آیین ساختهاند که این چنین پر از شور و هیجان است.
بدیهی است شنیدن موسیقی شاد و محفلی بوشهری خواه ناخواه
مخاطب خود را به جریان و حرکت میاندازد. حال گاه شنونده با شنیدن سازها و نواهای
مسحورکننده بوشهری در درون خویش به پایکوبی میپردازد و گاه شورش از درون به برون
میافتد و در قالب حرکات موزون و فرمهای نمادین رخ عیان میکند و مخاطب هر چه بیشتر
صدا و ماهیت نتهایش را بشناسد، بیشتر غرق در خلسهای میشود که این موسیقی پیش
روی او گذاشته است.
از همین روی بود که برخی از هنرشناسان و دغدغهمندان بوشهری
گرد هم جمع شدند تا فرصتی را با عنوان کوچه فستیوال موسیقی در دل بافت تاریخی
بوشهر ایجاد کنند تا ابعاد زیباشناختانه و منحصربهفرد موسیقی بومی بوشهر و انعطافپذیری
آن را در مقابل موسیقی دیگر نواحی به همگان بشناسانند و حال و فضای این هنر را در
خاستگاه خودش عرضه کنند.
این جشنواره از همان دوره نخست خود به یک جریان هنری و
فرهنگی اصیلی نه تنها در جنوب، بلکه در کشور تبدیل شد و نگاه بسیاری از گردشگران و
فرهنگدوستان را به خود جذب کرد و بهگونهای از این جشنواره موسیقایی که در خود هویت و ارزشهای
موسیقایی جنوب و دیگر نقاط کشور را جای داده بود و بذر همدلی را در دلها افشانده
بود، استقبال شد که در برخی از اجراها نه تنها محوطه کافه حاجرئیس بلکه سقف آن
نیز مملو از مخاطبانی پرشور شد که دیرزمانی بود در سایه سختگیریها و دگماندیشیها
از شنیدن موسیقی سرزمین خود بهصورت زنده و بدین شکل محروم شده بودند.
از آنجایی که اتاق فکر این جشنواره را هنرمندانی صاحب شعور
و دغدغه تشکیل میداد، برگزاری این رویداد را با روندی روانکاوانه با استفاده از
ظرفیت موسیقی معرفی ظرفیتهای هنری و فرهنگی شهر بوشهر در دستور کار خود قرار
دادند که این مساله نه تنها موجب محبوبیت بیش از پیش موسیقی بوشهر در میان مخاطبان
این جشنواره شد که از اقصی نقاط کشور برای دیدن آن آمده بودند، بلکه موجب معرفی
بافت تاریخی و معماری منحصربهفردش، دیرینگی تاریخ و هویت فرهنگی و تمدن بوشهر شد.
از این رو متولیان این رویداد کارشناسیشده در دومین دوره
تصمیم گرفتند با مشارکت دادن دیگر کافههای موجود در بافت تاریخی افزون بر اجرای
موسیقی، در راستای توسعه گردشگری فرهنگی و معرفی زیباییهای معماری و هنر این شهر
گام بردارند. بنابراین در همین راستا در کنار برنامههای اصلی فستیوال هر شب
برنامهای را با حضور یکی از هنرمندان یا گروههای موسیقی حاضر در جشنواره در یکی
از کافههای محدوده بافت تاریخی برنامهریزی کردند که بسیار مورد استقبال واقع میشدند.
در شب پنجم این جشنواره، اجرایی در کافه لنج با مدیریت
ابراهیم تمهید، بازیگر تئاتر، تلویزیون و سینما و سازنده باتجربه ساز بومی دمام
پیشبینی شد که این برنامه در میانه خود با رقصیدن دو تا از تماشاگران دختر برنامه
روبهرو شد که انتشار این قسمت از برنامه در فضای مجازی و بهدنبال آن شبکههای آنور
آبی موجب حساسیت نهادهای نظارتی شد و درست روز بعد از این اتفاق حکم تعطیلی این
کافه صادر شد که به تازگی در محوطه جلوی کارگاه این هنرمند سرشناس بوشهری راهاندازی
شده بود.
هنرمندی که پیش از این اتفاق، بخشی از کارگاه سازسازی وی که
از قدمتی ۳۰ ساله برخوردار بود و در آن نمونه اعلای سازهای آیینی و مذهبی بوشهر
ساخته میشد از سوی مالکی جدید تعطیل شد که چند و چون نحوه مالکیتش هم به صورت
واضح مشخص نشد اما نهایتا حکم به نفع این فرد صادر و وسایل تمهید به بیرون کارگاه
ریخته شد و عدالت هم صدای این هنرمند را نشنید؛ هرچند وکلای مالک حقیقی این ملک
خیلی جدی به مالکیت فرد جدید معترض بودند اما ظاهرا این اعتراض هم راه به جایی
نبرد و دردی از دردهای تمهید دوا نکرد.
در این میان اما تمهید که هنرمندی دردمند و خودساخته بود که
از بیتوجهی میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان بوشهر در برابر اتفاقی که
برای کارگاه سازش افتاد بود (که بخشی از هویت میراث موسیقایی استان را در برمیگرفت
و سالهای سال با ساخت ساز باکیفیتی چون دمام که سازی وامگرفته از موسیقی
افریقایی بود، مبادرت ورزیده بود تا بتواند این میراث ارزشمند را حفظ و پویا نگه
دار) دلسرد نشد و این بار با راهاندازی کافه لنج فضای نوستالوژیکی را برای مردمان
دریا و آفتاب در برابر کارگاه سازسازیاش که دیگر اتاقک کوچکی بود، اقدام کرد. او در این کافه با
همان یکرنگی، سادگی و مهربانیاش پذیرای مردم بهویژه جوانان بوشهری بود که خسته
از تکرار و خمودگی روزها به دامان این کافه پناه میآوردند تا با حضور در این فضای
صمیمی اندکی از حال و فضای مردم دریا را این بار در قماره لنجی در خشکی تجربه
کنند.
همه چیز داشت خوب پیش میرفت و کافه لنج پاتوقی دنج برای
مرور خاطرات خوش بهشمار میرفت اما انتشار کلیپ حرکات موزون دو دختر در این کافه
زنگ پایانی شد برای هستی این کافه و صاحبش! مثل همیشه باز موسیقی متهم بود و
ابراهیم تمهید و کافهای به نام «لنج»!
بههر حال پای هنجارشکنی و بیقانونی و نادیدهانگاشتن شرع
و عرف جامعه به میان آمده بود و کسی یارای حمایت از این حرکت هیجانی چند دقیقهای
دو دختر را نداشت که نظام آموزشی و تربیتی و فرهنگی موجود به شدت آن را زیر سوال
میبرد. طبیعی است که عرف و شرع جامعه ایرانی از بعد از انقلاب هیچگاه پذیرای
حرکات موزون دختران یا زنان در ملاعام نبوده و نیست اما بدون شک در چنین جامعهای
با این قوانین باید اسباب تخلیه هیجان و شادی نوجوانان و جوانان اعم از پسر و دختر
فراهم شود یا همچنین با اختصاص بودجه کافی فرهنگ ایرانی اسلامی را باید به همان
شکل اصولی و لازم به نسل امروز که شادی و هیجان یکی از نیازهای ضروری آنهاست
شناساند تا به قولی شاهد این حرکات ناهنجار در جامعه نباشیم.
اما وقتی به واکاوی
این مساله میپردازیم متوجه میشویم که در شهر بوشهر کمترین فضا و امکانات برای
شاد کردن جوانان وجود دارد؛ بدون شک این کمبودها کمکم به گرههای ناگشوده روحی در
این قشر بدل میشوند و آنها را به سمت مسیری هدایت میکند که مورد خوشایند تصمیمبگیران
و تصمیمسازان نخواهد بود!
طبیعی است که برای کنترل رفتارهای هیجانی این چنینی در
جامعه نخست به سمت بانی و مدیر مکانی میروند که فضای شادی را در کافه خود راه
انداخته است و بهعنوان یک کافهدار متخلف او را مورد بازجویی قرار میدهند و طبق
بندهای قانونی مجازاتی را برای وی تعیین میکنند اما اینجا یک سوال ذهن نگارنده را
به خود مشغول میکند و آن هم این است که شاید تمهیدها به زندان بروند و کافههایشان
بارها و بارها پلمب و تعطیل شود اما آيا این امر دختر امروز را مطیع میکند؟ شاد
میکند؟ حق طبیعیاش را به او در زندگی میدهد؟ او را بهنجار و حرفگوشکن میکند؟
آیا درست این نبود که بیش از اینکه با این کافهدار برخورد شود با انتشاردهنده آن
کلیپ چند دقیقهای که شادی لحظهای دو دختر را نشانه گرفته است و با نادیده گرفتن
ناموس خود آن را در اختیار شبکههای معاند قرار داده است، برخورد شود؟!
آیا وقت آن نرسیده است که نظام آموزشی قدری فضای خود را
شادتر و منعطفتر کند و در زنگ صبحگاهی با موسیقی و ورزشهای انرژیبخش روحیه به
دانشآموزان بدهند تا هر روز خود را با شور و امید آغاز کنند و فرهنگ جامعه را آنگونه
که باید به آنها بشناسانند. متاسفانه در اینجا باید اعتراف کرد که نه تنها سیستم
آموزشی بلکه تصمیمها و سیاستهای فرهنگی امروز نیاز به بازنگری و تجدیدنظر دارد؛
چراکه ما امروز با نوجوانان و جوانانی روبهرو هستیم که دچار گسست فرهنگی هستند و
از هویت و من ایرانی خود بسیار فاصله گرفتهاند و بهدلیل ضعف صدا و سیما در
تولید برنامههای پرمحتوا و جوانپسند با فرهنگ سرزمین خود نامانوس و جذب برنامههای
شاد و وسوسهانگیز شبکههای آن سوی آب شدهاند که روانکاوانه دارند این جوانان را
با فرهنگی مانوس میکنند که با ارزشهای تعریف شده در داخل کشور در تناقض است.
بنابراین در چنین
شرایطی نمیتوان دختران یا پسران جوان را نشانه گرفت و آنها را متهم به گناهی یا
صفتی کرد؛ چراکه آنها جوان هستند و به زندگی آمدهاند تا شاد باشند و با تخلیه
مناسب هیجانات خود به انسانی سالم تبدیل شوند. این در حالی است که ما امروز اغلب
با جوانانی بیهدف، بیانگیزه و مایوس روبهرو هستیم که برای آنها از زندگی
ناکجاآبادی گنگ و نامفهوم ساختهایم که حق هر گونه شادی و هیجانی را از آنها
گرفته است، این در حالی است که متولیان فرهنگی با برنامهریزیهای مناسب و منطبق
با قوانین جامعه میتوانند بستر مناسب را برای شاد بودن جوانان بیافرینند و مسیر
شادی حقیقی را به آنها نشان دهند. در این صورت است که با فرهنگسازی و مهمانگاشتن
روحیه نوجوانان و جوانان دیگر موسیقی تهدیدی برای آنها بهشمار نمیرود و تمهیدها
هم بهواسطه حرکات هیجانی و یکباره دختران جوان شهرشان متهم به قانونشکنی نمیشوند؛
بدون شک امثال این هنرمند صدای تنهایی دختران جوان شهرشان را شنیدهاند که اینگونه
قربانی میشوند اما ای کاش در این میان مسوولان هم بهجای متهم کردن دختران بیشتر
آنها را میشنیدند و با مانوس کردن آنها با فرهنگ اصیل و غنی فرهنگشان حس
ارزشمندی و شادی را در وجود آنها برمیانگیختند.
متاسفانه انتشار کلیپ رقص دختران در کافه لنج تبعات سنگینی
برای ابراهیم تمهید، هنرمند بوشهری به همراه داشت که نامش در ساخت سازهای آیینی و
مذهبی بوشهر میدرخشد و ای کاش به جای مجازات این هنرمند روزی هم از وی به خاطر
نگهداری از بخشی از هویت موسیقی مذهبی این دیار تجلیل شود اما اینک با حکم چهار ماه
زندان این هنرمند متهم به نادیده گرفتن شئونات اسلامی در محل کسب و کار خود شده
است! امیدوارم که نهادهای فرهنگی راهی برای بخشیده شدن این هنرمند بیابند و از هنر
و هنرمندان بیدفاع حمایت کنند.