bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۴۵۳۷
تاریخ انتشار: ۴۹ : ۰۱ - ۱۰ تير ۱۳۹۹
رسول عظیمی (شاعر سپیدسرا) در گفت‌وگو با بامداد جنوب:
اسماعیل مسیح‌گل: رسول عظیمی، شاعر و متولد سال ۶۷ در شهر صحنه استان کرمانشاه است. وی دانش‌آموخته ‌رشته مدیریت فرهنگی از دانشگاه علمی کاربردی کرمانشاه واحد فرهنگ و هنر است. عظیمی نخستین مجموعه شعری خودش را با نام «پرده‌هایی که با تو رقصیدند» در بهار ۹۵ به همت نشر شانی در تیراژ ۱۰۰۰ جلد در قالب سپید راهی بازار نشر کرد. این کتاب با استقبال مخاطبان روبه‌رو شد و به چاپ دوم رسید. وی در حال حاضر مجموعه‌شعر دیگری به‌نام «بزرگ خاندان تنهایی» آماده چاپ دارد.

اسماعیل مسیح‌گل

«این ترس را دور کن از من/ بگذار آشنا شوم با تو /وقتی غریبه شده‌اند همه/ پس چرا با تو یکی نشوم/ مگر چند عمر نوح در سرنوشتم دارم/ که منتظر باشم/ دوستم نداشته باشی/ منتظر باشم/ ولی/ به دیدارم نیایی/ و به نام کوچک صدایم نکنی...» (رسول عظیمی)

رسول عظیمی، شاعر و متولد سال ۶۷ در شهر صحنه استان کرمانشاه است. وی دانش‌آموخته ‌رشته مدیریت فرهنگی از دانشگاه علمی کاربردی کرمانشاه واحد فرهنگ و هنر است. عظیمی نخستین مجموعه شعری خودش را با نام «پرده‌هایی که با تو رقصیدند» در بهار ۹۵ به همت نشر شانی در تیراژ ۱۰۰۰ جلد در قالب سپید راهی بازار نشر کرد. این کتاب با استقبال مخاطبان روبه‌رو شد و به چاپ دوم رسید. وی در حال حاضر مجموعه‌شعر دیگری به‌نام «بزرگ خاندان تنهایی» آماده چاپ دارد.

از افتخارات این شاعر سپیدسرای کرمانشاهی می‌توان به کسب عنوان جوان برتر شهرستان صحنه در حوزه فرهنگی و ادبی در سال ۹۷، برگزیده جشنواره کشوری شعر و داستان کوتاه دانشجویان علمی کاربردی، برگزیده جشنواره کشوری شعر خاک سرخ تهران، برگزیده جشنواره شعر فجر، برگزیده جشنواره ملی آفرینش (شعر)، جشنواره کشوری گل انار در کردستان عراق(حلبچه) و... اشاره کرد. عظیمی در حال حاضر دبیر انجمن ادبی شهرستان صحنه (انجمن ادبی رضا نظری ایلخانی) است و در کنار سرایش شعر سپید در ترجمه اشعار به کردی و ترکی و انگلیسی نیز دستی دارد. در ادامه گفت‌وگویی را با این شاعر جوان صورت داده‌ایم که خواندنش خالی از لطف نیست.

آقای عظیمی بفرمایید از اینکه شاعر شدید چه حسی دارید؟

شاعر شدن بهانه‌ای است برای تحمل کردن زندگی؛ دلخوشی بزرگی که می‌تواند سال‌ها انسان را سرخوش کند به زیستن به خلق واژه‌هایی که به دست شاعر جان می‌گیرد، شعر می‌شوند و قسمتی از زندگی و چه بسا که شاعران و هنرمندان سختی‌هایشان بیشتر است. آنقدر که تنها راه نجات از این زندگی سخت و مشکلات پناه بردن به کلمات و واژه‌های خلاقانه است. شاعر شدن من و در کل جرقه نوشتن از طریق یکی از مربیان کانون پرورش فکری اتفاق افتاد؛ جناب آقای مرتضی حاتمی راه نوشتن و شاعرانگی را به من آموخت و با مطالعه کتاب‌های کانون و البته بعدها با مطالعه ادبیات ایران و جهان روز‌به روز جدی‌تر به مقوله شعر و ادبیات پرداختم و هنوز هم مطالعه می‌کنم و شعر می‌گویم؛ ولی سخت‌گیری من این روزها بیشتر شده، شاعر بعد از مطالعه انتظارش از خودش بالاتر می‌رود.

وضعیت شعر را در کرمانشاه چگونه ارزیابی می‌کنید؟

شعر کرمانشاه خوشبختانه همیشه زبانزد بوده و شاعران و نویسندگانی داشته و دارد که همه حرفی برای گفتن دارند. فضای شعر کرمانشاه از نظر من به دو دسته تقسیم می‌شود؛ فضای شعر انجمن‌های ادبی و فضای دیگر که ختم می‌شود به شاعرانی منزوی و البته خلاق که همیشه فعالیت دارند. البته خیلی از شاعران و نویسندگان از کرمانشاه کوچ کرده‌اند و در پایتخت و یا شهرهای دیگر مشغول هستند؛ اما در کل فضای شعر کرمانشاه به‌خاطر نوع مدیریت فرهنگی پیشرفت آن‌چنانی نداشته، خیلی از فستیوال‌ها و جایزه‌های ادبی می‌تواند در این استان برگزار شود اما متاسفانه با کج‌سلیقگی‌های افرادی که قبلا راس کار بوده‌اند، این اتفاق نیفتاده است و همیشه جای یک فستیوال بزرگ ادبی در استان کرمانشاه خالی بوده است. در حال حاضر هنرمند در استان کرمانشاه تعریف خاص خودش را دارد؛ یعنی اگر کسی در جشنواره‌های موضوعی شرکت کند و با ارگان‌های مختلف همکاری کند به اسم شاعر می‌تواند زندگی خودش را بگرداند، چه‌بسا اعتبار و جایگاهی پیدا می‌کند ولی شاعرانی که هر روز مطالعه می‌کنند و به فضای جدی ادبیات توجه دارند جایی در استان ندارند و یا باید به پایتخت کوچ کنند و یا شبیه خیلی از نویسندگان و شاعران بزرگ خانه‌نشین شوند و هیچ‌کس سراغی از آنها نگیرد.

تعریف شما از شعر چیست و شعر خوب از نگاه شما چه شعری است؟

شعر و مقوله هنر کاملا سلیقه‌ای است و تعریف من از شعر هم شخصی و زاده تفکرات و مطالعاتی است که داشته و دارم. شعر خلق و تولد واژه‌هایی بی‌جان است که از سوی شاعر جان می‌گیرند و می‌تواند حرف دل خیلی از افراد جامعه باشد؛ اما در تقسیم‌بندی شعر خوب و یا شعر ضعیف باید به ادبیات جدی نگاهی انداخت. ادبیاتی که مردم به آن می‌پردازند و با این نوع ادبیات ارتباط برقرار می‌کنند، ادبیاتی که پر است از خلاقیت و نوآوری و شعر خلق یک زیبایی ادبی است از سوی شاعر؛ شاعری که غم نان دارد، شاعری که درد می‌کشد و مطالعه می‌کند و گاهی به سبب اتفاقاتی که در جامعه می‌افتد، نمی‌تواند سکوت کند و دست به اعتراضی ادبی می‌زند. اعتراضی که برخواسته از روح شاعر است و اگر بیان نشود شاعر رسالت خودش را گم کرده و راه شاعرانگی را اشتباه آمده است. از نظر من شعر خوب، شعری است که از نظر تخصصی می‌تواند حرفی برای گفتن داشته باشد و با نگاهی به ادبیات جدی و جریان‌های مختلف ادبی می‌توانیم شعر جدی را از شعر ضعیف تفکیک کنیم؛ اما در حال حاضر و با فعالیت فضای مجازی شعر خوب رو به فراموشی رفته و بیشتر واژه‌ها، کلمات و جملاتی در قالب شعر منتشر می‌شوند و مخاطبان عادی با این در دل‌ها ارتباط برقرار می‌کنند و این نوع نوشته‌ها به ادبیات ما ضربه جدی خواهد زد. پروفایل‌هایی که پر شده از جملات عجیب و غریب که به اسم شعر بین مردم پخش می‌شود.

پیش‌ترها ادبیات و شعر به گونه‌ای بود که هر کسی به خودش اجازه نمی‌داد، کتاب و مجموعه‌شعری منتشر کند ولی در حال حاضر به لطف چاپ‌های دیجیتالی بی‌جان، تیراژهای صد جلدی و پنجاه جلدی جای خودشان را به چاپ مجموعه شعرهای خوبی داده‌اند که شاید در گذشته با سختی و وسواس بیشتری چاپ می‌شد؛ اما هم‌اکنون ادبیات اوضاع خوبی ندارد و شعر خوب را خیلی سخت می‌توان پیدا کرد. شاعران هم کارشان سخت‌تر شده است باید با وسواس بیشتری فعالیت کنند و در این فضای شلوغ و عجیبِ ادبیات گوشه‌ای بنشینند و فقط و فقط مطالعه کنند و اگر مطالعه نباشد شاعر به مرور زمان فراموش خواهد شد.

به‌نظر شما این شاعر است که دنبال مخاطب می‌رود یا به‌عکس است؟

زمانی به‌خاطر دارم که در خیابان انقلاب به‌دنبال یک مجموعه شعر می‌گشتم اما دیگر این شوق و ذوق وجود ندارد و شعر و کتابی جدی چاپ نمی‌شود که مخاطب به‌دنبال آن برود و هر طور شده تهیه و با آن کتاب زندگی کند. در حال حاضر ناشران و مولفان هستند که از ترفندهای مختلفی استفاده می‌کنند تا مخاطب را به زور هم شده جذب کنند، روی آوردن خیلی از بازیگران و سلبریتی‌ها به شعر و داستان و... ضربه وحشتناکی به ادبیات زده و متاسفانه ناشران هم به‌خاطر هزینه‌‌‌‌های نشر از این قضیه استقبال می‌کنند و با چاپ کتاب و مراسم رونمایی آن‌چنانی به ادبیات ضربه جدی می‌زنند.

چرا اکثر شاعران جوان شعر سپید می‌گویند؟

در نگاه اول فکر می‌کنند شعر سپید خیلی ساده و پیش پا افتاده است؛ اما به مروز زمان می‌فهمند که کلماتی را تکه تکه کرده‌اند و زیر هم چیده‌اند و متنی گفته‌اند. سرودن شعر سپید بسیار سخت و طاقت‌فرسا است. شاعر شدن یک‌شبه اتفاقی است که برای خیلی افراد می‌افتد ولی شاعر ماندن و مطالعه و ادامه دادن مقوله‌ای بسیار سخت و پیچیده است و جز لذت و تشویق دیگران سختی و انزوای دارد که هر شاعری که به‌صورت جدی و تخصصی به این مساله می‌پردازد به مرور زمان منزوی و البته فعال‌تر و با مطالعه‌تر خواهد شد. شاعر شدن شروع یک انزوای شاعرانه است که هم لذت دارد و هم درد و تنها شاعر است که می‌تواند با این فضا کنار بیاید و البته شاعری که ادبیات را جدی پیگیری می‌کند و اهل تعریف کردن و ژست‌های هنری تو و خالی نیست.

شما چه مضامینی را در شعر سپید بیشتر می‌پسندید؟

موضوعات و مضامینی که من در شعر استفاده می‌کنم، بیشتر اجتماعی و عاشقانه است. موضوعاتی که همه‌ مردم درگیر آن هستند و رسالت شاعر سرودن از دردها و مشکلات اجتماع است که در دل مردم هم خواهد نشست. شعری ماندگار است که مخاطب با آن ارتباط برقرار کند و البته این به معنی ساده‌گویی و ساده‌سرایی نیست. شاعر موفق باید کاملا هوشمندانه طبق اوضاع و احول جامعه کار خودش را پیش ببرد و البته باز هم تاکید می‌کنم این به معنی سرودن شعرهای مناسبتی و تاریخ مصر‌دار نیست. شعر باید کاملا عمیق و دقیق باشد تا سال‌های سال‌ها در ذهن مخاطب بماند.

اینکه عده‌ای اعتقاد دارند شعر نیمایی به‌خصوص شعر سپید و آزاد از لحاظ آهنگ قدرت شعر کلاسیک را ندارد و بسیار سطحی است چقدر موافق هستید؟

شعر کلاسیک تعریف خودش را دارد و به‌صورت واضح می‌تواند وزن و آهنگ خود را با یک بار خوانش به مخاطب انتقال دهد و البته از دیدگاه من شعر کلاسیک خیلی وقت است به تکرار رسیده و شاعران قدیمی به‌صورت کامل تمام شعرهای ناب را گفته‌اند؛ اما شعر سپید و آزاد این‌گونه نیست، شاعر شعر سپید کار بسیار سخت و پیچیده‌ای دارد و به قولی سرودن شعر سپید راه رفتن بر لبه تیغ است. شعر سپید وزن و آهنگ درونی دارد و این وزن با یک بار سرودن به‌دست نمی‌آید. وزن درونی شعر سپید را وقتی می‌شود حس کرد که فرم و محتوا کاملا سنجیده و دقیق باشد و آن‌وقت است که حتی مخاطب عام هم با شعر ارتباط درستی خواهد داشت.

آیا تلویزیون که رسانه مهمی است در امر شعر و شاعران موفق بوده است؟

چراکه شعر هنر ملی ماست و به‌نظر می‌آید صدا و سیما جاهای جفا کرده نظرتان را بفرمایید. رسانه هیچ‌‌وقت در امر معرفی مولف، ناشر و حتی کتاب موفق نبوده و نخواهد بود و تنها یک‌سری باندها و شاعرانی را قبول دارد و به تلویزیون راه می‌دهند که تائید شده صدا و سیما باشند. رسالت صدا و سیما حمایت و معرفی از جوانان است ولی متاسفانه در این امر هیچ حرکتی انجام نداده است.

قرنطینه خانگی به‌خاطر کرونا بر فضای شعری و شعر شما آیا تاثیر داشته است؟

در زمان کرونا و تعطیلی بیشتر به مطالعه روی آوردم و چند کتابی را که نخوانده بودم، خواندم. کرونا به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم تاثیر خود را بر زندگی افراد و به‌خصوص هنرمندان گذاشته و خیلی از افراد در این زمان بیکار شده‌اند و مشکل اساسی غم نان برای تمام شاعران که شغلی ندارند، بیشتر و بیشتر شده است.

سخن پایانی؟

به امید روزی که جامعه به شعر و شاعر نگاهی جدی و رسمی داشته باشد و شعر تنها یک هنر نباشد که روز به روز به فراموشی سپرده شود و در جامعه ما شعر به‌عنوان یک شغل شناخته شود و شاعران با تفکر کاملا رها و آزاد به دردها و مشکلات جامعه بپردازند و حرف دلشان را بگویند بدون ترس و تیغ سانسور. به امید روزی که شاعران تنها وسیله‌ای نباشند برای ابراز احساسات درباره اتفاقات موضوعی و شخصیت‌ها و هر شاعر تنها با گفتن شعر به فرهنگ جامعه کمک کند و کتاب و فرهنگ کتابخوانی در کشور ما و بین مردم به‌عنوان یک رسم ماندگار شود.


نام:
ایمیل:
* نظر: