الهام بهروزی
عشق که باشد، امید میآید. زندگی لبخند میزند. حتی اگر به
تو بگویند که قرار است زندگی روی دیگری به تو نشان دهد، تو تنها با عشق خواهی
توانست بعد دیگر آن را ببینی. دقیقا همان کاری که جعفر دیناروند با زندگی کرد.
آنگاه که سر بزنگاه ماندن و رفتن تصمیم به ماندن گرفت. آنگاه که به یکباره احساس
کرد روی لبه پرتگاهی دهشتناک به نام «سرطان» قرار گرفته است؛ آنگاه که پزشکان خیلی
دیر به درد او پی بردند ولی او درست زمانی که به زانو درآمد تصمیم گرفت بایستد؛ با
الهام از مبارزات ورزشی و قهرمانیهای پیدرپیاش در فول کیکبوکسینگ این بار سعی
کرد در میدان زندگی جوانمردانه به نبرد با دشمن سرسختی چون سرطان برود.
بهراستی مردانه ایستاد حتی آنجایی که در مقابل مشتهای
سنگین هزینههای هنگفت درمانش تنش زخمی شد اما دوستدارانش با حضور بهموقع و تمامقد
او را به ادامه مبارزه تشویق و ترغیب کردند. او ماند و توانست روزهای دردناکی را
پشت سر بگذارد و به زندگی بگوید با امید و باور میتوان همه چیز را از نو ساخت.
جعفر دیناروند همان فرمانده عملیات بزرگ آتشنشانی در
عسلویه و رئیس سابق رئیس آتشنشانی پارس جنوبی است که قهرمانانه از پس بسیاری از
عملیات سخت آتشسوزی در این منطقه سربلند بیرون آمد. او یکی از قربانیانی آلودگیهای
صنعتی عسلویه است که جان در کف سالهای زیادی برای سرزمینش خدمت کرد اما رهاورد
سالها خدمت برایش بیماری مهیبی بود که او را از عزیزترین داشتههای زندگیاش دور
ساخته ولی او به کمک فرشتههایی به روی زشت زندگی زیبایی بخشید. دیناروند اکنون سه
سال است که دوباره متولد شده است و جور دیگری به زندگی مینگرد.
او مراحل درمانی سختی را دارد پشت سر میگذارد و خوشبختانه
تا درمان کاملش راهی ندارد. دیناورند خیلی ملموس و فلسفی به جلسات درمانش مینگرد و در
اینباره در کانال شخصیاش در تلگرام نوشته است: «لحظهای که بخوان پیوند خون بهت
بدن، پیوندی که از جهاتی با بدنت همخوانی نداشته باشد؛ یعنی یه پیوند غریبهای که
پزشک مجبور بشه بهت بزنه، میدونی چه اتفاقی میافته؟ پزشک و پرستارت میاد تو
اتاق، کیسه خون را آماده میکنن، همه مضطرب هستند چه اتفاقی میافته؟ ولی تو ذهن
تو چه میگذره؟ همون که ذهن پزشک و پرستاره! خیر. تو اون لحظه به این فکر میکنی
که چرا؟ چرا بیشتر خانوادهام را نبوسیدم؟ چرا بیشتر نگاه آسمون نکردم؟ چرا یک
کتاب بیشتر نخوندم؟ چرا تو آسمون دنبال ستارهام نگشتم؟
الان وقتی داری تو هر حالتی که هستی برو به اطرافیانت محبت
کن. خانوادهات رو ببوس تا بدنت سرلج باهات شروع نکرده و عمرتو تمام نکرده! برو که
عشق بالاترین خوشی دنیاست.»
جالب توجه است که در تمام مدت درمان دیناروند یک زوج ایرانی
یعنی دکتر فرزاد ضیاء و همسرش دکتر راما کریمی با رویی گشاده پذیرای او در اتریش
هستند و با مهربانی و امیدبخشی او را در این مدت یاری کردهاند. در کنار آنها اما
همسر و پسر کوچکش «رضا» و دوستان بامعرفتش از دور او را سخت به ماندن دلگرم کردهاند.
تقریبا در حال حاضر همه چیز خوب پیش میرود؛ هرچند مدتی پیش برخی کملطفیها در
خصوص پرداخت حقوق و بیمه درمانش موجب تشویش خاطر دیناورند شد؛ موضوعی که حکم سم
دارد برای وی اما با پادرمیانی مسوولان نفتی نظیر ایرج خرمدل، مدیرعامل سازمان منطقه
ویژه اقتصادی انرژی پارس و جمهیری، نماینده مردم بوشهر، گناوه و دیلم و... این
مساله ختم به خیر شد.
این در حالی است که وزارت نفت هیچگاه نباید از یاد ببرد که
دیناورند و امثال وی با جانشان به صنعت خدمت کردند و صنعت در همه حال به آن بدهکار
است و بدهیشان هم قابل جبران نیست!
جعفر دیناورند انسانی شریف با روحی بزرگ است. او این بزرگی را
زمانی نشان داد که به پیشنهاد استخدام همسرش در یکی از شرکتهای نفتی پاسخ منفی
داد؛ البته همسرش هم از این پیشنهاد استقبال نکرد. وی در این باره در کانالش مورخ
۱۱ تیرماه نوشته است: «سه هفته پیش ازم خواستند که تو یه بخشی از نفت، خانمم رو
استخدام کنن .نه من قبول کردم و نه خانمم پذیرفت .داشتم با خانمم صحبت میکردم .گفتم تو
که فعلا پیش پدرت زندگی میکنی .اونم بازنشسته است .خدا رو شکر که سایهاش در نبودم رو
سر تو و رضاست. منم دارم تلاشمو میکنم .اگر تو
استخدام شی دو حالت داره؛ یا باید یک بیچاره رو به بهانههای مختلف اخراج کنن و تو
رو جذب کنن یا اینکه یه فضا رو درست کنن که شما رو جذب کنن. اگر امکان درست
کردن فضای کار هست پس بزار یه جوان بیکار بیاد سر کار تا زندگی تشکیل بده...»
در ادامه این گزارش پای صحبتهای جعفر دیناورند از راه دور
نشستیم و حالش را در روزهای کرونایی جویا شدیم. وی در خصوص اینکه چه کسانی در این
مدت در کنارش تمامقد ایستادند، به بامداد جنوب گفت: حرف از ایستادن تمامقد که میآید،
بهیاد تکتک مردم عزیزم میافتم؛ یاد همسرم و فرزندم؛ یاد بچههای مجتمع گاز پارس
جنوبی .یاد دکتر فرزاد ضیاء و خانم راما کریمی .یاد ایران .
وی در ادامه به هزینه هنگفت درمانش اشاره کرد و افزود: بعد
از هر بار پیوند خون با مشکل اساسی تامین هزینه روبهرو میشدم. در ابتدا سعی میکردم
که با ورزش این هزینهها را تامین کنم؛ ولی خب این کافی نبود. گهگاهی وقتی حالم
خوب بود کارهای خدماتی کوچکی انجام میدادم ولی فروش تکنیک ورزشی درآمد بهتری داشت
اما بعد از پیوند دیگر نه وزن خوبی داشتم و نه استیل ورزشی! ظاهری پیدا کرده بودم
که کسی باور نمیکرد ورزشکارم .یادم میآید یک بار عکسی از گذشتهام را به یک ورزشکار نشان
دادم اما فکر کرد دارم با او شوخی میکنم! به همین دلیل سعیکردم بخشی از هزینه
درمان را با انجام کارهای خدماتی تامین کنم که با توجه به شرایطی که داشتم برایم
بسیار دشوار بود.
این آتشنشان قهرمان درد دوری از خانواده و پسرش را سختتر
از سرطان دانست و تصریح کرد: برایم خیلی دردناک است اینکه الان نمیدانم پسرم چقدر
بزرگ شده؟ میتوانم بغلش کنم یا نه؟ اینکه زن و بچهام در غم دوری از من گریه میکنند
و من نیستم آنها را آرام کنم! البته سخت پیگیر هستم که خانوادهام را پیش خودم
بیاورم و تا پایان دوره درمانم در کنار خودم آنها را داشته باشم ایمان دارم در
این زمینه به زودی به نتیجه میرسم.
وی در ادامه در خصوص وضعیت فعلیاش گفت: حالش خوب است اما
میترسد که بیماریاش عود کند، از اینرو بهصورت مرتب آزمایش میدهد و داروهایش
را استفاده میکند و درمانش را بهصورت هفتگی ادامه میدهد.
دیناروند در ادامه با اشاره به اینکه قبل از سرطان هم عاشق
ا زندگی و خندههای بلند و عاشق خانوادهام بودم، تصریح کرد: اما الان یک جور عمیقتری
عاشق آنها هستم. نمیتوانم بگویم چون سرطان
گرفتم و از خانوادهام دور شدم دلم برای آنها تنگ شده و معنی دوست داشتن را فهمیدم .من از همسرم
قبل از بیماریام فقط دو هفته دور بودم و آن هم وقتی بود که پسرم رضا به دنیا آمد .شاید در
کتابها و افسانهها بارها در مورد عشق و عاشقی شنیدید که یکی برای عشق کوه کند و
دیگری جاده صاف کرد؛ ولی من برای گرفتن حق و حقوق همسرم کارم از کار مجنون و فرهاد
بسیار دشوارتر بود.
این قهرمان فول کیک بوکسینگ ادامه داد: حقوقم دو ماهی قطع
شد البته ماههای قبل هم بالا پایین میشد که زندگیام را مقداری مختل کرد اما با
پیگیری آقای جمیری، نماینده محترم بوشهر، گناوه و دیلم قرار شده مشکل حقوق من حل
شود البته ناگفته نماند که حقوق دو ماهی که پرداخت نشده بود، به تازگی پرداخت
کردند. الان هم منتظر جواب کمیسیون پزشکی هستیم که خوشبختانه با پیگیری دفتر وزارت
خارجه بهخصوص در بوشهر این مشکل در شرف حل شدن است.
وی در خصوص تاثیر سوء کرونا بر روند درمانش نیز توضیح داد:
شیوع کرونا سبب شد که بیمارستان بزرگ آکاها در اتریش مدتی به بیماران کرونا اختصاص
یابد که من مجبور شدم آزمایشاتم را در بیمارستانهای دیگری انجام بدهم.
دیناروند در ادامه با اشاره به اینکه توصیه من به مسوولان این
است که به داد کارکنان و مردم عسلویه برسند، هوای آلوده سم است، افزود: چون افراد
شاغل در این منطقه دستشان کوتاه است و چارهای جز کار و خدمت کردن در این هوای
آلوده را ندارند.
این آتشنشان در روزهای سخت نبرد با سرطان یک شعار برای خود
انتخاب کرده است و آن هم «شکست نمیخورم» است و در این باره میگوید: باور نکنید
روزی از بیماری یا مبارزه بترسم .نمیتوانم تصور کنم سختیها و مشکلات بتواند کمرم را زمین
بزند. سعی میکنم در آینده نزدیک در مصاحبهای دیگر از موفقیتهایم بیشتر برایتان بگویم
و اینکه چطور به این موفقیتها رسیدم .
دیناروند در پایان یادآور شد: یکسری افراد به من بد کردند
که سعی کردم نادیدهشان بگیرم؛ چون من فقط به اهدافم فکر میکنم و انسانهای کوچک
و کوتوله سعی میکنند که موقع بالا رفتنم از من آویزون شوند ولی مسیر من بهصورت شیبدار
و رو به جلو و به سمت بلندی است. آنها تا یک مسیری تلاش میکنند که مانع پیشرفت
من شوند ولی چون از بلندی میترسند، مجبور میشوند که من را رها کنند و به جای
قبلی خودشان برگردند. آن موقع متوجه میشوی که آنها جایشان پشت سرت است و تو فقط
باید به پیشرفتت فکر کنی! من به آینده نگاه میکنم. شما هم به آینده خودتان نگاه کنید و فقط به بلندی و پیشرفت فکر کنید. برای همه آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.
در پایان این گزارش روزنامه بامداد جنوب از خداوند سلامتی
کامل جعفر دیناروند و بازگشتش به وطن را طلب و آرزو میکند.