bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۴۶۰۶
تاریخ انتشار: ۰۶ : ۰۱ - ۱۱ مرداد ۱۳۹۹
گفت‌وگوی بامداد جنوب با نویسنده مجموعه رمان‌های «نبرد خدایان»؛
داود علیزاده: به‌تازگی« مرتضی رضایی» نویسنده مجموعه رمان‌های «نبرد خدایان» از چاپ جلد چهارم و پایان نگارش جلد پنجم این مجموعه خبر داده است. به همین بهانه گفت‌وگویی با وی ترتیب داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

داود علیزاده

ادبیات گمانه‌زن از مباحثی است که در ادبیات تألیفی ایران کمتر به آن پرداخته‌شده است و موضوعی است که در دهه اخیر با افزایش آثار ترجمه، بیشتر موردتوجه نویسندگان و مخاطبان اعم از کودک و نوجوان و بزرگسال قرارگرفته است.

در پیشینه غنی ادبیات پارسی به‌جز چند مورد خاص مانند شاهنامه، ارداویراف‌نامه و... اکثریت کتاب‌ها درون‌مایه گمانه‌زن ندارند؛ بلکه در ژانر رئالیسم یا واقع‌گرا قرار می‌گیرد. به همین دلیل کمتر نویسنده‌ای سراغ فضا و سبک گمانه‌زن می‌رود.

با این حال، همان‌طور که گفته شد نویسندگان جدیدی به این نوع ادبیات روی آورده‌اند و گویا به مذاق مخاطب ایرانی هم دارد آرام آرام خوش می‌نشیند.

از نویسندگان جدیدی که به ادبیات گمانه‌زن روی آورده است و سایه نویسندگانی همچون رولینگ و تالکین را بر آثارش می‌توان دید «مرتضی رضایی» است. وی با مجموعه پنج‌جلدی «نبرد خدایان» سعی کرده است دنیای خلاق ذهنش را در قالب کلمات ارائه دهد و دنیایی فانتزی را توصیف کند که بر اساس اسطوره‌های ایرانی ساخته‌وپرداخته شده است. جهانی که در تاروپود آن تاریخ باستان ایران، رسم‌های کهن و رگه‌هایی از شاهنامه و اوستا و... به‌هم بافته‌شده است.

به‌تازگی« مرتضی رضایی» نویسنده مجموعه رمان‌های  «نبرد خدایان» از چاپ جلد چهارم و پایان نگارش جلد پنجم این مجموعه خبر داده است. به همین بهانه گفت‌وگویی با وی ترتیب داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

در شروع برای مخاطبان از انگیزه‌های نگارش این رمان بفرمایید؟

خیلی ساده باید بگویم: چشم باز کردم و دیدم ذهنم مثل چشمه می‌جوشد و قصه می‌سازد. من وارد داستان‌نویسی نشدم؛ قصه‌ها مرا تسخیر کردند و وادار به روایت نمودند. رمان نبرد خدایان محصول یک روح وحشی بود که به طغیان و عصیان درآمده بود و به همه‌چیز من چنگ می‌کشید تا زاده شود و روایت شود و لحظه‌ای آرام و قرار نداشت و دمی آرام و قرار برای من باز نمی‌گذاشت.

از درون‌مایه این اثر بگویید، اینکه مخاطب در این رمان با چه مسائلی روبه‌رو می‌شود؟

درون‌مایۀ اثر درست همان است که بر نامش نشسته: نبرد خدایان! به جهان پیرامون می‌نگرم، تباهی در تباهی همۀ این جهان را در گرفته. خدایان قرار بود صلح و سعادت را به ارمغان بیاورند و اینک خود مایۀ جنگ و تنزل اخلاق و برساختن اختلاف و نفاق و ویرانی و ظلم و تباهی زندگی انسان‌ها شده‌اند... چه شد که چنین شد؟ همه می‌کشند و به آتش می‌کشند و مدعی‌اند که خدایان چنان دستورشان داده‌اند. آیا به‌راستی خدایان هستند که می‌جنگند؟ این درون‌مایۀ اصلی اثر است که تمام کتاب را درگیر همین چند خط و چند سطر می‌کند. بناست مخاطب پنج جلد کتاب در روایت ستیزه‌های انواع خدایانی بخوانند که خود نیستند و اما هستند!

متون کهن و افسانه‌های باستانی در داستان این کتاب چقدر تاثیر دارند؟

تمام این کتاب برخاسته از متون کهن ایرانی است که البته داستانی و خیالین شده است. تمام محتوای این سفره از باغ و باغچۀ تاریخ و اسطوره و افسانه‌های ایرانی چیده شده که البته در آشپزخانه ذهن نویسنده طبخ شده و «سس مخصوص سرآشپز به آن زده‌شده». منابع بسیاری برای این کتاب مطالعه کردم. تاریخ ایران باستان بارها بررسی شد و برخی از روایت‌های داستان، از وقایع تاریخی اقتباس شد و یا برخی از داستان‌های شاهنامه همچون داستان رستم و اسفندیار، یا رستم و شغاد و یا سیاوش و گرسیوز در این کتاب تأثیرات مستقیم داشت.

گاه‌شماری زرتشتی، باورها و آموزه‌های اوستا و نیز ایران باستان بنیاد نگارش کتاب بودند و در خلق شخصیت‌های کتاب نقش مستقیم ایفا کردند. شخصیت سوشان به‌عنوان قهرمان داستان، ملهم از باورهای زرتشتی دربارۀ سوشیانت‌های دین بهی است و یا شخصیتی همچون «آمیستریس کیانی» به‌عنوان یک «میهن بانو» ریشه در باورهای عمیقاً مذهبی اوستا نسبت به ایران و یا اِمشاسپند سپندارمذ دارد که یکی از هفت فرشتۀ مقرب برشمرده می‌شود.

به نظر شما این کتاب بیشتر مناسب چه کسانی است؟

سؤال سختی است! این کتاب را هر کس به تاریخ و اسطوره، به حماسه و فانتزی و تخیل، به رمان‌های جدی و فلسفی و چالش‌برانگیز، به داستان‌های تعلیقی و معمایی و البته شعر و متون منثور و مسجع علاقه داشته باشد می‌تواند بخواند و گمان می‌کنم لذت ببرد. نبرد خدایان آمیخته از حماسه و اسطوره و معما و فلسفه است.

نثر کتاب با نثری که این روزها معمولا در ادبیات داستانی می‌بینیم، متفاوت است. دراین باره توضیح می‌دهید؟

متن کتاب یکسره کلاسیک و رسمی نوشته‌شده و سعی کردم زبان خاصی برای این اثر خلق کنم. «فارسی سره‌نویسی» در این کتاب خود بر خاص‌تر شدن متن نهایی افزوده است. شاید در مجموع تعداد واژگان عربی و غیر ایرانی در این اثر به شصت مورد هم نرسد و تمام نزدیک به 700 هزار کلمه کتاب، فارسی نوشته است؛ اما خوشحالم در نهایت هر کس که اثر را خوانده توانسته ارتباط بسیار خوبی با آن بر قرار کند و به بخشی از خاطرۀ ادبی او تبدیل شود. آرزو دارم نویسندۀ خاطره ساز مخاطبان باشم و با خاطراتشان عجین شوم.

در رمان شخصیت‌های زیادی آورده شده، به نظر شما این وفور اسامی و با توجه به ناشناس بود برخی اسامی مثل «انگره‌تاش»، ابعاد شخصیت مجهول برای خواننده مشکلی ایجاد نمی‌کند؟

بله! شخصیت‌ها در کتاب متعدد و فراوان هستند و هر کدام هم قصه‌های خاص خود را دارد. تجربه‌های بعدی نظیر کتاب و سریال بازی تاج‌وتخت نشان داد اگر داستان‌پردازی درست باشد، مخاطبان امروز نه‌تنها از تعدد شخصیت‌ها دل‌زده نمی‌شوند، بلکه اتفاقاً به‌شدت جذب آن شده و درگیر داستان می‌شوند. برای یک کتاب که روایتی در عرض پنج جلد سامان داده است، گمان می‌کنم فرصت و ظرفیت کافی برای کشف و معرفی تدریجی شخصیت‌های کتاب فراهم خواهد بود.

در باب سایر اسامی چه اشخاص و چه شهرها و جاها باید بگویم تلفیقی از باستان‌گرایی و تلفظ‌های سانسکریتی، شاهنامه‌خوانی و البته ابداع چند اسم تازه مثل نَواحیل و هیستیا به‌کاربرده شد. اسامی شخصیت‌هایی که در کتاب بیگانه هستند نیز برخاسته از خلاقیت نویسنده است. انگره تاش و یا انگره سار نیز ترکیبی در برداشت آزاد از «انگره مینو» به معنای روان خبیث و پلید و اهریمنی است که البته به خود اهریمن اشاره دارد و نام فرستادۀ اهریمن در این کتاب است.

در عین حال که اسامی غریب در کتاب به‌کاربرده شده از یک جغرافیای آشنا هم در کتاب استفاده کردید که برای جنوبی‌ها تا حدودی ملموس است. مثل سیراف، لیان و ... دراین‌باره هم توضیح می‌دهید؟

بله! سیراف و لیان! و یا بازی هفت‌سنگ! این‌ها برخاسته از پیش‌زمینه بومی و آبا و اجدادی من است که در این کتاب تبلور یافته. بازی هفت‌سنگ در کتاب یکی از مهم‌ترین و بالاترین نقش‌ها را ایفا می‌کند و یا مردم سیراف و لیان که به یاری شاهنشاهی برخواهند خاست و یا نبرد دریاها را در ستیزه با رزم جویان اهریمن پرست بر پا می‌دارند.

می‌توان تاثیر نویسندگانی همچون تالکین و جی‌کی رولینگ را هم در کار شما دید. با این گزاره چقدر موافق هستید؟

اوه! مگر می‌شود فانتزی نوشت و گوشه چشمی به این دو کتاب نداشت. اساسا نطفه نبرد خدایان در ذهن من زمانی بسته شد که نوجوانی ۱۵ ساله بودم و برای اولین بار فیلم‌های ارباب حلقه‌ها ساختۀ پیتر جکسون را دیدم و کمی بعدتر کتاب‌های بی‌نظیر تالکین را خواندم و به خودم می‌گفتم چرا کسی کتابی مثل کتاب تالکین بر اساس اسطوره‌های ایرانی نمی‌نویسد؟ با خودم عهد کردم یک روز چنین داستانی را بنویسم و کمی بعدتر اولین فصل نبرد خدایان را نوشتم که بعدها در کتاب نبرد خدایان، فصل‌های «گنبد اَهروب» و «خون و خاکستر» شد.

و اما رولینگ و شاهکار هری پاتر! بله! بی‌تردید! برای من در سنین نوجوانی هری پاتر همۀ آن چیزی بود که باید یک نوجوان بخواند و قهرمان‌های زندگی خود را در آن پیدا کند. هری پاتر و داستان شگفت‌انگیز آن برای نوجوانان در کشورهای جهان سوم همۀ آن چیزی را عرضه می‌کند که از آن‌ها دریغ شده، دزدیده‌شده و سرکوب‌شده و آن هم چیزی جز کودکی و نوجوانی و تخیلات این دورۀ طلایی حیات آدمی نیست.

بی‌تردید خودم را از تقلید از این دو شاهکار ادبی به دور نگه داشتم؛ اما بی‌درنگ و بی‌گمان باید بگویم که سال‌ها در این عطش بودم که بتوانم بر اساس ادبیات غنی این کهن مرز و بوم، چیزی در حد و اندازه‌های این آثار خلق کنم.

بازخوردی که از مخاطبان داشتید چگونه بوده است

خوشحالم و واقعا خوشحالم که بارها و بارها خوانندگان کتاب در پیام‌هایی که از طریق شبکه‌های اجتماعی به من دادند، نبرد خدایان را هم‌شانه با ارباب حلقه‌ها و بازی تاج‌وتخت نشاندند و این کتاب را هم سنگ آن‌ها دیده‌اند. شاید با تاسی به امیرالمؤمنین باید بگویم: «فُزت و رب الکعبه».

با این حال به نظرم حجم متن به نسبت قصه زیاد است؟ می‌توانست این حجم کاهش داشته باشد؟

این قصه‌ها نسبت به سوژه و درون‌مایه اثر نه‌تنها طولانی و زیاد نیست که به نظر خودم توازن بسیار مطلوبی هم دارد. دقت داشته باشید این داستان پنج جلد است که بنا دارد در آخرین فصل از کتاب پنجم پرده از رازی بزرگ برداشته شود و من آن راز را آن‌قدر بزرگ و مهم و حیاتی برای دنیای امروز و به‌ویژه خاورمیانه تباه‌شده در جنگ و تعصبات مذهبی و جنگ‌های فرقه‌ای خانمان‌سوز می‌دانم که باید به‌دقت دنیای نمادین طراحی‌شده دلالت بر صحت این اهمیت و بزرگی کند. به نظرم آنچه مهم است شیوه درست قصه‌گویی و داستان‌پردازی است که امیدوارم خوب درآمده باشد و مخاطبان عام و خاص نمره قبولی به آن بدهند.

این رمان در ادامه هم نسخه‌های بعدی خواهد داشت؟

این رمان در نخستین روزهایی که نطفه‌اش در ذهن من بسته شد، تک‌جلدی بود. درنهایت بر اساس ظرفیت سوژه و درون‌مایه اثر مبدل به سه جلد شد. اما در فرایند بازنویسی جلدهای دوم و سوم به دلایل مختلف هرکدام دوپاره شد تا درنهایت نبرد خدایان یک کتاب پنج‌جلدی باشد. تاکنون سه جلد آن به بازار آمده، جلد چهارم در دست چاپ است و جلد نهایی این مجموعه آخرین مراحل بازنویسی را پشت سر می‌گذارد.

سخن پایانی؟

سخت بود دوام آوردن در این سال‌ها. سخت بود ناامید نشدن و جور و جفای زمانه بی‌رحم با هنر و فرهنگ را تاب آوردن... سخت بود و دشوار بود قدر نبینی و بهایت ندهند و بلکه سنگ راهت شوند و سنگ به پر و بالت بزنند. شاید هیچ الگویی در هنگام نوشتن نبرد خدایان بهتر از خود جی.کی.رولینگ نبود و زندگی دشوار و سخت و مسیرش به‌سوی موفقیت که ذهن مرا به آینده روشن و گرم و امیدوار نگه می‌داشت.

سخت بود و خوشحالم که به سهم خودم تا اینجای کار توانستم به فهم خودم، دِینم را به ملک و میهن هزاران ساله‌ام و فرهنگ و هنر سرشار و غنی و بی‌نظیر آن، به‌اندازه وسع و توانم ادا کنم. امیدوارم روزگار بهتری در پیش باشد تا بتوان با فرهنگ این دیار بهتر و بیشتر آشنا شد و با آفریدن داستان‌های درخشان و زیبا بر اساس اسطوره‌ها و تاریخ هزاران ساله‌اش، آن را به نسل جدید و بلکه جهانیان بازشناساند. ایران لایق درخشیدن بر قله‌های فرهنگ و هنر جهان است. باشد که بشود و بتوانیم.


نام:
ایمیل:
* نظر: