داود علیزاده
رز محقق چند سالی
است که به آموزش کودکان و نوجوانان در زمینه داستاننویسی مشغول است. وی که بهتازگی
مجموعه داستان «کافه آلمانی» را بهعنوان ماحصل کارگاههای داستاننویسیاش منتشر کرده
است، درباره کارگاههای داستاننویسی، شوق هنرجویان مستعدش و... با بامداد جنوب
گفتوگویی داشت که در ادامه میخوانیم.
وی درباره
مجموعه داستان «کافه آلمانیها» گفت: مجموعه داستان کوتاه نوجوان است که ده نوجوان
با سیزده داستان در آن حضور دارند.
محقق درباره
انگیزه چاپ و انتشار این مجموعه نیز توضیح داد: حقیقت این است که من به مدت یک سال
و نیم این کارگاه داستان را اداره کردم و وقت گذاشتم. اوایل اصلاً فکرم به این سمت
و سو نمیرفت. حس میکردم کارگاه باید بماند و تلاش کنیم که بچهها داستانهای بهتر
و بهتری بنویسند. پس از گذشت یک سال و پیشرفت چشمگیر نوجوانان یک روز گفتم واقعاً حیف
است این داستانها بدون مخاطب گوشه دفتر خاک بخورند. اینجا بود که تصمیم نهایی با مشورت
ناشر و دیگر دوستان گرفته شد.
مولف «کافه
آلمانی» درباره روند جمعآوری داستانها نیز گفت: کتاب در واقع با روند پیشرفت کارگاه
رشد کرد؛ اما جمعآوری داستانها به علت حساسیت روی بررسیها و نقدها کمی به درازا
کشید. داستانها بسیار بودند؛ اما برای من خیلی مهم بود که به معیارهای متداول داستان
تا حد زیادی نزدیک باشند.
چندماه گذشته
کرونا تمام فعالیتهای ادبی و هنری را تحت تاثیر قرار داد تا مرز تعطیلی کشاند.
درباره تاثیر کرونا بر فعالیتهای کارگاهی رز محقق از وی پرسیدیم: کرونا بدترین اتفاقی
بود که میتوانست برای من بچهها و مسوولین کتابخانه رخ دهد. چهارشنبهها همیشه راس
ساعت شش کارگاه تشکیل میشد و بچهها خودشان را با شور بلاوصفی به میز و صندلیها میرساندند؛
اما یکدفعه همت جا در بهت آمدن کرونا فرو رفت. ما از ابتدا گروهی بهصورت مجازی برای
کارگاه در نظر گرفتیم. به همین خاطر با مشکل مواجه نشدیم و همچنان کارگاه بهصورت منظم
ادامه پیدا کرد.
وی خصوص استقبال
از کتاب در همین مدتی که منتشرشده نیز افزود: باید بگویم که چقدر خوشحالم! کتاب که
منتشر شد علامت سوالهای بسیاری شکل گرفت که حالا از کجا تهیه کنیم؟ کتابفروشیها
مکانهای امنی هستند که ریسک خرید کتاب را به جان بخریم؟! اصلاً محتوای کتاب چیست؟
این بود که میپرسیدند و بهصورت اینترنتی خرید میکردند.
محقق در پاسخ
به این پرسش که قصد دارید این مجموعه را ادامه دهید؟ برای مجموعه بعدی داستان آماده
دارید یا قرار بچهها بنویسند؟ اینگونه جواب داد: قطعاً بله! بعد از انتشار کافه آلمانیها
قصد دارم مجموعه بعدی را قویتر و با وسواس بیشتری تهیه کنم و احتمال بسیار زیاد از
خارج از نوجوانان کارگاه همداستان دریافت کنیم.
همچنین از وی
پرسیدیم که داستانهای مجموعه مناسب چه گروه سنی است و بیشتر چه طیف علاقهمندان را
در برمیگیرد؟ بیشتر گروه سنی ج و د را در برمیگیرد. در واقع داستان نوجوان به قلم
نوجوان و برای نوجوان؛ اما از آنجا که این نوجوانان رویاهای بزرگی دارند سعی کردند
فراتر از قلم و رده سنی خودشان حرکت کنند.
محقق درباره نقش
و تاثیر شرکت در کارگاههای نویسندگی نیز تصریح کرد: من همیشه گفتم کارگاههای ادبی
کارخانه نیستند! از یکطرف افراد را جذب کنید و از طرف دیگر نویسنده و شاعر تحویل بگیرید.
این نگاه درستی نیست. در سالهای اخیر بسیار دیدیم دوستانی که با عناوینی چون نویسندگی
خلاق در سه جلسه پولهای هنگفتی به جیب زدند. ما زمانی که شروع کردیم بحث هزینه را
مطرح کردند و عقیده من بر این بود که شهریه دریافت نکنیم؛ اما در وجود بچهها مسئولیت
و وظیفهشان در قبال ادبیات داستانی را نهادینه کنیم. شاید به همین دلیل هم بود که
استعدادهای خوب کنارمان رشد کردند؛... وقتی خودم دخترک نوجوانی بودم دنبال شعر و داستان
و انجمنهای ادبی بودم و یادگرفتن چیزهای جدید شگفتزدهام میکرد شاید به همین دلیل
است که امروز برای نوجوانی رزش خاصی قائل هستم. دوره عجیبی است!
در پایان وی
گفت: نهایت سپاس را از شما دارم که به داستان نوجوان توجه کردید؛ موضوعی که همیشه با
آن میجنگم تا اثبات کنم نوجوانان ما نه هیولا هستند و نه گودزیلا! این دوره سختِ گذار
سنی را برای ایشان تلخ نکنیم. بسترساز اتفاقات خوب باشیم.
از نشر «ایزدقلم»
و علی کمارجی متشکرم که به مجموعه اعتماد کرد و البته کتابخانه کوچک و زیبای بچهها؛
فرزانگان بهارستان که توجهاش را روی بخش کودک و نوجوان گذاشت.
با این حال
این پرسش اساسی باقی میماند که کارگاههای ادبی چه تاثیری میتوانند داشته باشند.
مریم رئیسدانا،
شاعر، داستاننویس و مترجم است که آثاری چون مجموعه داستان «عبور»، مجموعه شعر «سایه
آسوریک»، کتاب طنز «متلک پتلک» و ترجمه مجموعه اشعار «ژاک پرهور» و زندگینامهاش به
فارسی به نام «زمان گمشده» و… را در کارنامه
دارد. وی همچنین برای داستان «جزیرهای در دل تهران بزرگ» برنده تندیس جایزه صادق هدایت
در دوره دوم شد. وی همواره شیفته و مشتاق دانستن و آموختن بوده است. رئیسدانا در سالهای
گذشته در کارگاههای داستاننویسی «محمد محمدعلی»، «امیرحسین چهلتن» و «محمود دولتآبادی»
شرکت کرده است. هماکنون نیز در کلاس نویسندگی خلاق «مارگارت آتوود» حضور دارد.
وی از تجربه خود
از کارگاههای نویسندگی به بامداد جنوب چنین گفت: داستاننویسی به خلاقیت نیاز دارد؛
مانند هر کار مشابه دیگری چون نقاشی، مجسمهسازی، جراحی و … خلاقیت
یک ویژگی یا استعداد است که با همراهی استاد میتواند شکوفا شود و در کنار ویراستار
خوب چون ستارهای بدرخشد. مثل وقتیکه فیلمی با تدوین خوب به مراحل اسکار برسد؛ بنابراین
در گام نخست، آموزش است که میتواند باعث گرم شدن دست نویسنده و تسریع تولید اثر شود.
من شانس این را داشتهام که در کارگاههای داستاننویسی اساتید مختلفی حضور داشته باشم.
هر یک از این کارگاهها ویژگی مخصوصی داشتند. آنچه
از آقای محمدعلی آموختم، فضاسازی در داستان بود. آقای چهلتن همواره به موسیقی در نثر
تاکید میکرد. آقای دولتآبادی توجه به اسطوره و از همه مهمتر چرایی روایت داستان
را. هماکنون کلاس نویسندگی خلاق مارگارت آتوود را میگذرانم. مهمترین درسی که یاد
گرفتم، راه رهایی از بلاک شدن است. یکی از مشکلات نویسنده خارجنشین، گاهی نتوانستن
و ننوشتن است. آتوود راه گریز از این بنبست را به من آموخت. غلبه بر ترس ناخودآگاه
و پیدا کردن روش مخصوص به خود. همانطور که هرکسی اثرانگشت مخصوص به خود را دارد، در
نوشتن هرکسی باید شیوه مخصوص خود را بیابد. آن صدای تپنده درون را باید شنید و همان
را روی کاغذ اجرا کرد.
وی در پایان تاکید
کرد: «کارگاههای داستاننویسی لازم و مفید است وگرنه این تعداد کارگاه در سراسر جهان
فعال نبود. بااینهمه و پس از گذراندن اینهمه، نویسنده باید در تنهایی بیافریند. تنهایی
بزرگترین نیروی محرکه خلاقیت است و خلق رمان و داستان فقط در تنهایی شکل میگیرد.»
در ادامه نظر هما
جاسمی را جویا شدم که تجربه شرکت در «کارگاههای داستاننویسی کولیها» تحت نظر «منیرو
روانیپور» را داشته است. هما جاسمی جایزه «داستاننویسی جمالزاده» را برای داستان
«آختامار» و جایزه «داستان تهران» را برای داستان «آنت و آیلین» را کسب کرده است.
وی درباره نقش
کارگاههای داستان در آموختن مهارت نویسندگی میگوید: خلق اثر هنری، در ذهن هنرمند
اتفاق میافتد و کارگاهها و کتابهای داستاننویسی بیشتر شبیه ابزاری برای راحتتر
رسیدن به فرایند خلاقیت هستند. بهعلاوه کارگاههای داستاننویسی، قادر به کشف استعدادها
و محک زدن تواناییها و پرورش آنها است و باوجودی که اصول داستاننویسی را باید آموخت،
برای مبدل شدن به نویسندهای خوب، غیر از دانستن قواعد کلی و مطالعه فراوان، بیش از
هر چیز به استعداد و خلاقیت نیاز داریم. اگر نویسندگی فقط آموختنی بود، از هر کارگاه،
دهها داستاننویس و داستان خوب بیرون میآمد.
من حتی میخواهم
بگویم که این پروسه در کسانی که پتانسیل نویسندگی دارند، خیلی زودتر از حضور در کارگاه
داستاننویسی آغاز شده است. همان زمان که خواندن و نوشتن را میآموزیم و اولین قصهها
را میخوانیم، نویسنده کوچکی در وجود ما متولد میشود که منتظر است روزی قصههای خودش
را بنویسد. نویسنده کوچکی که عطشی مستمر برای نوشتن دارد و خلاق است و خیالباف؛ اما
تیزبین و داستانهایی مینویسد که ناب است و عواطف را تحت تأثیر قرار میدهد و ما را
به خواندن ترغیب میکند.
در مورد تجربهام
در کارگاه سه کولیها که برمیگردد به پنج سال پیش، باید بگویم که یکی از بهترین اتفاقات
زندگیام محسوب میشود. تشویق و ترغیب خانم منیرو روانیپور بعد از اینکه اولین داستانم
را خواند، موجب شد تا به نویسنده کوچک درونم که سالها صدها یادداشت و نامه نوشته بود،
یک لپتاپ و قدری موسیقی بدهم تا بالاخره داستانهایش را بنویسد و در من رشد کند.
برآیند کلی این
گفتوگوها حاکی از این است که کارگاههای داستاننویسی و… بهشرط
بهرهگیری از اساتید مجرب میتواند در شروع کار مفید باشد؛ اما درنهایت نویسندگی فعالیتی
است که درگرو مطالعه مستمر، نگاه تیزبین به جهان و تمرین مداوم نوشتن صورت میگیرد.
علیرضا ایرانمهر تعریف درخشانی دارد: «داستاننویسی هم مثل عشق ورزیدن آنقدر شخصی
است که مهمترین رازهایش را خودت در تنهایی میتوانی کشف کنی. فقط گاهی میشود فضایی
را ساخت که در آن به داستان فکر کرد و داستان را در فضای جمعی تجربه کرد.»