اسماعیل مسیحگل
شعر سپید غالبترین و پرکاربردترین قالب شعری در عصر حاضر است که
شاعران بیشماری به آن گرایش و تمایل دارند که در این میان شاهد آفرینش شاهکارهای
شنیدنی از آنها با استفاده از این قالب شعری هستیم. در واقع این قالب شعری بهدلیل
ظرفیت بالایی که در انعکاس عواطف و احساسات شاعر و همچنین مسائل اجتماعی دارد
توانسته است نگاه همگان را به خود جذب کند.
بدیهی است شاعران به کمک شعر سپید به خلق تصاویر زنده و ملموس با رنگ
و بوی شاعرانه همت میگمارند که همگان در روزمرگیهای زندگی با آنها مواجه هستیم
اما ممکن است خیلی ساده از کنار آنها عبور کرده باشیم ولی وقتی آنها با زبان شعر
روایت میشوند، آنجاست که پای عاطفهمان از حرکت میایستد و زیباییهای خفته در آن
همه تصویر ساده زندگی را کشف میکنیم و از آن لذت میبریم. یکی از این شاعران
سپیدسرا خشایار حدادیان است که در تلاش است تا با سرودههای سپید خود پرتره
زیباتری از زندگی پیش روی مخاطبش بگذارد.
خشایار حدادیان متولد ۱۳۵۹ و شاعر
سپیدسراست که در برگزاری نشستهای ادبی «در حضور شعر» نقش بسزایی ایفا میکند و
همچنین با گروه ادبی «پاراگراف» هم همکاری تنگاتنگی دارد. از این شاعر تاکنون یک
مجموعهشعر بهنام «تهران چشمهای تو» راهی بازار نشر شده است. وی اثر
دیگرش را به نام «پَزاوش یا کرمها هم سیب دوست دارند» برای چاپ آماده کرده است که
بهزودی منتشر خواهد شد.
با این خشایار حدادیان گفتوگویی را پیرامون شعر سپید و وضعیت آن و
تاثیر کرونا بر شعر امروز صورت دادهایم که در ادامه میآید.
آقای حدادیان چطور شد در عالم شعر از میان قالبهای شعری سپیدنویسی
را برگزیدید؟
اینکه شاعر چه قالبی و چه زبانی برای نوشتن انتخاب میکند به زمانهای
برمیگردد که در آن زندگی میکند. سپید شعر زمانه و زبان شاعرانگی دوران من است.
برای همین بهطور غریزی در ابتدا من شعر سپید را انتخاب کردم تا راحتتر با مردم
زمان خودم حرف بزنم. البته به مرور پس از مطالعه بیشتر در ادبیات و آشنایی با قالبهای
شعری در زبان فارسی؛ از سیری که ادبیات کلاسیک تا شعر امروز داشته، متوجه شدم
انتخاب درستی انجام دادم؛ چون شعر که کلامی بدیع است و بر صنایع و آرایههای ادبی
بسیاری استوار است، اولین آرایهای که همیشه در طول تاریخ به آن مومن بوده ایجاز
است. فرار از زوائد و زیادهگویی؛ یعنی اینکه شاعر با کمترین کلمات و واژگان بیشترین
منظور و حس را به مخاطب انتقال دهد.
در ادبیات فارسی در شعر نیما و شعر پس از نیما تا به امروز که سپیدنویسی
بخش کلانی از آن را به خود اختصاص داده؛ این رعایت ایجاز و حشوزدایی بیش از هر
دوران دیگری دیده میشود و این امر باعث شده که در طول زمان کوتاهی با شاخههای
متعددی از شعر مواجه شویم که همه آنها به نوعی بر پایه شعر نوی کلاسیک و سپید٬نویسی
سوار هستند. سپیدنویسی که اولین بار در شعر بامداد شنیده میشود.
وضعیت شعر امروز را چگونه میبینید؟
دوست ندارم جواب این سوال را با متاسفانه شروع کنم اما چارهای نیست! متاسفانه شعر امروز وضعیت چندان خوبی
ندارد. البته اگر عمیقتر نگاه کنیم متوجه میشویم همچنان حرکت خودش و پیشرفت خودش
را دارد ولی نسبت به باقی هنرها این پیشرفت کمتر است و حتی نسبت به حرکت خود شعر
در شش دهه آغازین این قرن، مخصوصا در یک دهه اخیر این جریان خیلی لاکپشتی و کُند
شده است. این مشکل دلایل بسیاری دارد، یکی از دلایلی که به ذهن من میرسد، فضای
مجازی است!
فضای مجازی تعداد بسیاری تائیدهای بیدلیل بر نوشتهها و استوریها و
پستها، بهعنوان هدیه با خود به همراه دارد! این هدیه است برای بشر مدرن. افراد بسیاری
این تائیدها را بر این میگذارند که کلامشان شعر است یا چیزی شبیه به آن و در قالبی
که میشود آن را شعر نامید میگنجد و در ادامه دنبال چاپ و نشر و پخش نوشتههای
خود هستند و با وجود ناشرهای کاذب که بیشتر از آنکه به فکر فرهنگ باشند به فکر جیب
خود هستند، کتابهای شعر بسیاری در بازار نشر و پخش میشوند که عملا شعر نیستند.
شاید گاهی خطوطی زیبا و دلنشین در آنها دیده شود اما فرم کلی نوشتههای کتاب شعر نیست
و حتی در خیلی مواقع به انشا تبدیل میشود. مطالعه کم مولف، آشنای نداشتن با فرم
در هنر، نداشتن راهنما و استاد مناسب و... دلایلی هستند که این کتابها را ضعیف
و کماثر میکنند.
این امر بر کیفیت کلی شعر هم تاثیر میگذارد مخصوصا شعر سپید که در
نگاه اول خالی از قانون به نظر میرسد و انتخاب آسانی برای شروع سرودن است؛ ولی
غافل از اینکه چنین نیست و سپیدنویسی سرشار از تمام تکنیکها و صنایع ادبی است
که قرنها و هزارهها زبان با خود حمل کرده و به امروز رسانده است.
آیا این وضعیت در همه کتابهای شعر شاعران معاصر و تازهکار نمود
یافته است؟
خیر، بهطور کلی اینگونه نیست ولی در بیشتر مواقع چنین است. اگر دقت کنید
در ابتدای جواب سوال قبلی شما گفتم که حرکت در شعر هست اما حرکت کُند است و این
حرکت کند هم بهواسطه تعدادی از دوستان شاعر است که همچنان کوشش میکنند تا فضای
تازهای در زبان و ادبیات ایجاد کنند. شعرهایی که احساساتی نیستند و بر پایه حس
در عمق استوار هستند. آنها فرمهای خودشان را دارند و سعی میکنند که با تکرار
صنایع ادبی، کلامی تازه، شعری دوباره و معنای شورانگیز خلق کنند؛ به طور مثال وقتی
این قطعه کوتاه را از نیلوفر امانتچی میشنویم: «نگو که عاشق ماهیها شدهای/ میدانی که شنا بلد نیستم/ هنوز از آخرین باری که عاشق پرندهها
شدهای/ دست و پایم درد میکند!»
در چند سطر شاعر چندین و چند آرایه ادبی مثل مراعات نظیر، تشبیه،
اغراق و... به کار برده است و در معنا و انتقال حس هم بجد موفق بوده است، حتی بار کنایه
به معشوق را هم رعایت کرده و به او گفته است: من برای خاطر تو پریدهام از شناکردن
نترسانم! چنین شعری
نشاندهنده شناخت و آگاهی شاعر نسبت به جهانِ پیرامون خود است حتی سلیقه جامعه در
زبان را هم در نظر گرفته و سهل و ممتنع نوشته است. از این مثالها در ادبیات امروز و شعر تازه کم نیستند؛
اما تعداد آنها نسبت به کل کم است. آن هم درباره هنری به نام شعر که ما ایرانیان
در آن به جهان دُردانهایم و بیشترین شاعرها و بهترین سرایندگان را در طول تاریخ
داشتهایم.
معایب و محاسن شعر سپید از دید شما کدام است؟
اگر شعر را بهطور دقیق در تمام زبانها غیر فارسی و در جهان پیگیری
کنیم، متوجه میشویم که ادبیات فارسی بعد از نوی کلاسیک یا همان نوی نیمایی چارهای
جز سپیدنویسی نداشته است؛ حتی قالب های
شعری که در موازات با نیما و یا پس از نیما در شعر فارسی شکل گرفتند هم زمانی موفق
شدند که قالب سپید را در خود رعایت کردهاند. بهطور مثال در شعر هوشنگ ایرانی ما با اتفاق تازهای
در ادبیات و در شعر فارسی مواجه هستیم، که در زمان خود هوشنگ ایرانی چندان با
استقبال مواجه نمیشود؛ اما بعدها جوانهایی که راه هوشنگ ایرانی را با توجه به
تواناییهایی که سپیدنویسی در شعر بهوجود آورده است، پیگیری میکنند قالب و نوع
تازهای از شعر را بهوجود میآورند که به آن نام شعر حجم میدهند، درست یا غلط هم
یک بیانیه بهعنوان بیانیه شعر حجم، تنظیم و امضا میکنند هرچند در زمان خودش به بیانیه
ایرادهای بسیاری وارد بود؛ اما طی چهل سال گذشته تنها حرکت مثبتی است که در زمینه
شعر صورت گرفته، همین حجمگرایی است که باعث حشوزدایی و فضاسازی در شعر فارسی شده
است. این یکی از نکات مثبتی است که سپیدنویسی در ادبیات ما گذاشته است. از دید من بهنظر من شعر سپید تا به
امروز آسیبی برای ادبیات پارسی نداشته جز آنکه بعضی کژفهمیها، تعریف اشتباهی از
آن در ذهن مخاطب بهوجود آورده است.
خب گفتوگو را با این سوال حول ویروس کرونا پایان دهیم که چند ماهی
است که بر جهان و بهتبع کشور ما سایه انداخته و وضعیت دشواری را بر جامعه حاکم
کرده است، از دید شما این ویروس چقدر بر روحیه شاعران و کیفیت سرودههای آنها
تاثیر گذاشته است؟
بهطور حتم کرونا بر تمام هنرها و بسیاری از رفتارهای اجتماعی و فردی
تاأثیر خودش را گذاشته است و از این به بعد هم بیشتر خواهد گذاشت، جهان پس از
کرونا جهانی متفاوت خواهد بود. تاثیر کرونا بر شعر هم در آینده نزدیک بهطور کامل
مشخص خواهد شد .حسی که من الان دارم این است که
اتفاق زبانی خاصی برای شعر نخواهد افتاد و نباید دنبال زبان شعری جدیدی باشیم که حین
یا پس از کرونا بهوجود بیاید. تنها امید این است که شُعرای عزیز در طول دوران
کرونا و قرنطینه به مسائل بشری و انسانی و کره زمین عمیقتر اندیشیده باشند و بیشتر
مطالعه کرده باشند؛ چراکه اگر ما واژه شاعر را در فرهنگ لغت جستوجو کنیم، پیش از
معنای «سراینده» برای ما واژه «داننده» را نمایان میکند. پس شاعر کسی است که بیش
از دیگران میداند. امروزه با وجود فضای مجازی دسترسی به اطلاعات راحتتر شده و این
توقع دانستن از شاعر بیشتر میشود -عیبی از فضای مجازی گفتم حسنی هم گفته باشم- اینگونه
شاید در آستانه قرن جدید با انقلابی دوباره در ادبیات مواجه شویم و زنده بودن
زبان را از رستاخیزی شعر احساس کنیم .