الهام بهروزی
کتابهای درسی و تغییراتی که در آنها صورت میگیرد امروز
به محلی برای انتقادات کارشناسان آموزشی و نویسندگان باتجربه بدل شده است؛ چراکه در
بسیاری از مواقع، تغییرات اعمال شده در این کتابها، بهجای تاثیر مثبت نتیجه
معکوس داشته است.
بدیهی است کتابهای درسی نقش مانایی را در علاقهمندی دانشآموزان
به کتاب و کتابخوانی دارند، طبیعتا اگر این کتابها از بعد محتوایی و بصری مناسب
ذائقه و سلیقه کودکان نباشند موجب دلزدگی آنها به مطالعه و درس میشود و از همینروی
است که گاه با رفتار غیر دوستانه برخی از دانشآموزان با کتابهای درسی خودشان
روبهرو میشود که این رفتارها خلاصه میشود در آتش زدن کتابها یا در آب انداختن
یا پاره کرده آنها!
طبیعتا در اینجا باید از متولیان امر این سوال را پرسید
که چرا امروز اغلب دانشآموزان با کتابهای درسی بهویژه کتابهای فارسی خود اینگونه
احساس بیگانگی و با انزجار به آنهای نگاه میکنند؟! چرا درسی مانند ادبیات که بهذاته
شیرین است در ذهن دانشآموزان به درسی نچسب و غیرجذاب بدل شده است؟! آیا وقت آن
نرسیده است که گروه مولفان آموزش و پرورش در تنظیم و تالیف کتب درسی ابتدا به
شناسایی ذائقه گروه سنی و خوانندگان اصلی آن مبادرت ورزند و سپس با نیازسنجی و
آگاهی کامل در کتابهای فارسی داستانها و شعرهایی را بگنجاند که نه تنها دانشآموزان
آنها را بپسندند بلکه با میل و رغبت به خواندن آن روی بیاورند و از بر کنند.
در این صورت است که میتوان فرهنگ کتاب و کتابخوانی را از مدارس
آغاز کرد که گروه مولفان با دقت نظر در تولید محتوای کتابهای درسی، افزون بر
داناییافزایی و علمآموزی برای دانشآموزان، هویت فرهنگیشان رادر قالب داستانها
و شعرها به آنها شناسایی و اطلاعات را بهطرز صحیح و با رویکردی حرفهای و علمی
منتقل کنند که متاسفانه کتابهای درسی بهدلیل سهلانگاریها و نگاههای سلیقهای
گروه مولفان از عهده این مهم برنیامده و به فاصله بیشتر دانشآموزان با کتابهای
درسی منجر شده است تا جایی که برخی از این نویسندگان فاصله بهوجود آمده را فاجعهآمیز
میخوانند.
یک نویسنده حوزه کودک و نوجوان با ابراز تاسف، روند تولید کتابهای درسی ادبیات را فاجعهآمیز توصیف کرد
و درباره کیفیت کتابهای درسی ادبیات در انتقال غنای ادبیات فارسی و کمک به آموزش
زبان و رسمالخط صحیح فارسی به کودکان و نوجوانان به ایسنا گفت: حدودا ۱۰ سال پیش در دوره مرحوم آقای علاقهمندان
که خیلی جدی با این مساله برخورد میکردند، وقتی در مرحله تست، کتابها را برای نویسندگان
میفرستادند، کتابهای دوره دبستان را از منظر داستان برای من فرستادند؛ در آن
دوره که دوره تاپ کتابهای درسی بود، کتابها خیلی ایراد داشت..
محمدرضا یوسفی در ادامه با بیان اینکه کتابهای درسی ما در حوزه
داستان و شعر بهندرت با متخصصان در میان گذاشته میشود، افزود: به ندرت متخصصان
درباره کتابهای درسی نظر میدهند؛ چون براساس آنچه من شنیدم و پیگیر شدم که چرا
داستانی که از متون کهن، متون فولکلور و اثر خلاق یک نویسنده گرفته شده، به صورت
منطقی انتخاب نمیشود - این همیشه دغدغه من بوده است - به این پرسش من اینطور
جواب دادند که مثلا آموزش و پرورش کتابهای اول، دوم و سوم دبستان را بهصورت مزایده
به تیمهایی که مورد قبول خودشان هستند، میدهند؛ یعنی فرضا کتاب کلاس سوم دبستان
را به یک فرد میدهند، او مبلغی میگیرد تا آن را تولید کند، آن فرد افراد دیگری
را انتخاب میکند، آنها این داستانها را انتخاب میکنند و مینویسند و آنجا
قطعا یک شورای بررسی هم دارند، این میشود کتاب درسی سوم دبستان که روند تولیدش خیلی
فاجعهآمیز است.
وی با اشاره به اینکه اگر به این کتابها نگاه کنید، شورای نویسندگان
در ابتدای آن معرفی شدهاند اما شما بهندرت یک نویسنده و شاعر حرفهای در میان آنها
میبینید، تصریح کرد: یک سال که اسم رحماندوست بین آنها بود، من از او سوال کردم
که آیا او این شعرها را تائید کرده، که گفت اصلا نبوده است ولی اسمش را گذاشتهاند.
در کل آموزش و پرورش اینطور عمل میکند. برای همین است که هیچ وقت در فهرست نویسندگان
نام حرفهایها دیده نمیشود.
این نویسنده سپس به نحوه انتخاب داستان از «شاهنامه» برای کتاب درسی
اشاره و بیان کرد: مثلا در خصوص انتخاب داستان از «شاهنامه»، کسی که میخواهد این
را انتخاب کند انگار کینهای با شاهنامه دارد که از مجموعه داستانهای شاهنامه
«رستم و سهراب» را انتخاب میکند و از «شاهنامه» فرزندکشی ترویج میشود. حالا شما
در نظر بگیرید که یک پسر ایرانی میخواهد با «شاهنامه» آشنا شود، با پدری روبهرو
میشود که فرزندش را میکشد. حتی در حوزه داستانهای دینی هم سراغ آثاری میروند
که معلم باید خیلی آنها را توضیح بدهد.
به گفته وی، «شاهنامه» دهها داستان شگفتانگیز دارد اما از آنها
«رستم و سهراب» را انتخاب میکنند، علتش این است که آن فرد یا شناخت کافی ندارد یا
با «شاهنامه» خصومتی دارد و میخواهد «شاهنامه» در ذهن بچهها نشست نکند و ... ولی
آنچه رهاوردش است این است که این داستان، داستانی تصویرپذیر است، این داستان،
داستان دو نفر نیست. آن فرد باید داستان «رستم و سهراب» را به لحاظ اسطورهای
بشناسد تا بداند چرا در شاهنامه آمده است و بعد برود داستانی را انتخاب کند که بچه
با خواندن آن به خواندن متون کهن تشویق شود. من اسم اغلب کسانی که اینها را
انتخاب میکنند، نمیشناسم یا اگر فرد شناختهشدهای باشند به دلیل موقعیت اداریشان
است که مثلا فرد ۴۰ سال است مدیر
کتاب درسی است. در حالی که این اصلا دلیل نمیشود، چون اغلب مدیران ما «بیسواد»
هستند. مثلا در تلویزیون که برای میلیونها بچه فیلم تولید میشود، کسی مدیر میشود
که ساختار فیلمنامه را نمیشناسد. این در آموزش و پرورش به مراتب بیشتر است؛ چون
پول در آن نیست در نتیجه حوزه مدیریت بسیار ضعیفتر است و برای همین کیفیت کتابهای
درسی واقعا نازل است.
یوسفی با تکیه بر ارتباط و کارش با بچهها گفت: دیدهام که بچههای
ما بسیار پیشرفتهتر از داستانها و روایتهای کتابهای درسی هستند. اصلا جامعه ما
از مدیریت خیلی جلوتر است.
وی با بیان اینکه ادبیات کودک و نوجوان اساسا محوریت دولتی دارد،
افزود: کتابهای درسی که برای کودکان و نوجوانان تولید میشود، در یک فرایند رقابتی
تولید نمیشود؛ یعنی فرضا آموزش و پرورش بین تیمهای فرهنگی گوناگون مزایده نمیگذارد.
وقتی مزایده بین یک تیم است، آن یک تیم هم برنده است. این بحران عمیق وجود دارد.
برای همین بچهها برخلاف دوره ما وقتی امتحانشان را میدهند، کتابهای درسی را
پارهپاره میکنند و آن را در جوی آب میریزند، برای اینکه اینها برای بچهها
عذاب است، در حالی که اگر بچه در آن داستان و شعر خوبی بخواند، آن را در خانه حفظ
میکند. میبینیم که این کتابهای درسی مثل یک دمل چرکین روی دست بچهها است که بهمحض
اینکه امتحان تمام میشود این دمل را پرت میکنند. این فاجعه است.
در پایان این گزارش یادآوری میشود، آیا وقت وقت آن نرسیده است که
کتابهایی که چون دمل چرکین وجود دانشآموزان را رنج میدهد درمان شوند و به
محتواهایی آغشته شود که حس خوب خواندن را در رگ دانشآموزان جاری و بیگانگی با شعر
و داستان را از وجود آنها پاک کند. بیشک جامعه امروز به شعر، داستان و خوانده
شدن خیلی نیاز دارد تا بتواند از میراث و هویت فرهنگی و ادبی خود محافظت و مراقبت
کند و آن را به آیندگان انتقال دهد.