الهام بهروزی
زینب علیزاده
لوشابی کارش را با داستان بزرگسال شروع کرد و در سال ۸۵ داستان «روی پل» ش در جایزه
ادبی اصفهان برگزیده اول شد. از سال ۹۰ بهصورت تخصصی شروع به فعالیت در زمینه داستان
کودک کرد.
از آثار او میتوان
مجموعه داستانهای آدامسیها، مجموعه داستانهای گوگوری، قصه یه قصه (برگزیده مسابقه
خلق کتاب تصویری 1394)، توپولو (برگزیده نخست جشنواره ادبی حیات ۱۳۹۵)، مجموعه بازنویسی
قصههای پندآموز کهن (چهار جلد)، قصههای پندآموز مثنوی معنوی، قصههای پندآموز گلستان
و بوستان و قصههای پندآموز جوامع الحکایات و قابوسنامه، اشاره کرد.
بامداد جنوب با این نویسنده در خصوص وضعیت
ادبیات کودک و نوجوان گفتوگویی ترتیب داده که در ادامه میخوانید:
گفتوگو با
این پرسش آغاز شد که آیا ادبیات کودک و نوجوان فعلی میتواند فارغ از جریانها و
تبهای جامعه مسیر خودش را پیدا کند؟
علیزاده در
این خصوص با اشاره به حضور نویسنده در بطن جامعه گفت: نویسنده در همین جامعه زندگی
میکند و برای کودکان همین جامعه مینویسد. هر اتفاقی که در جامعه میافتد اعم از سیاسی،
فرهنگی و اقتصادی بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم روی نویسنده و مخاطبان کودکش تاثیر میگذارد
و آرامآرام حتی محتوای کتابها را تغییر میدهد. برای مثال کرونا یک اتفاق مهم در
این روزگار است که تاثیرش را در ادبیات کودک و نوجوان بهتدریج مشاهده میکنیم.
وی در خصوص وضعیت
فعلی ادبیات کودک و نوجوان در جامعه تصریح کرد: به نظر من ادبیات با همه ارکان جامعه
در ارتباط است. حال اگر درباره ادبیات کودک صحبت میکنیم چه خوب بود مراکزی وجود داشت
که تمامی فعالان حوزه کودک در آنجا جمع بودند و درباره چگونگی خدماتی که قرار است در
اختیار کودکان قرار بگیرد با هم مشورت میکردند و کیفیت محصولات خودشان را بهبود میبخشیدند.
مثلاً یک نویسنده کودک درباره کتابش با روانشناس کودک مشورت میکرد. یک فروشنده لباس
کودک نیز درباره رنگها با روانشناس کودک حرف میزد و کسی که اسباببازی میساخت از
تخیل نویسنده و شاعر کودک برای خلاقانهتر کردن محصولاتش بهره میبرد و...
نویسنده «کشتی
روی ابرهای سیاه» با اشاره به نقش والدین و معلمان، خاطرنشان کرد: الآن که کرونا همهگیر
شده و کلاسها بهصورت مجازی برگزار میشود کودکان و نوجوانان بیشتر با گوشی هوشمند
و تبلت و فضای مجازی در ارتباط هستند؛ اما سوال اینجاست که ما بهعنوان پدرومادر یا
معلم و کسانی که دغدغهشان کودک و نوجوان است چقدر فرهنگ استفاده از این وسایل و ابزارها
را به آنها آموزش دادهایم؟
وی این بحث را
با این پرسش از خود ادامه داد اگر فرهنگ استفاده از آن را به آنها آموزش ندادهایم
یا نظارتی در استفاده فرزندانمان از گوشی هوشمند و اینترنت وجود ندارد آیا برگزاری
کلاسهای مدرسه بهصورت غیرحضوری ضررش بیشتر از منافعش نیست؟
فضای مجازی فقط یک ابزار است و مفید تا وقتیکه بدانی
چطور و به چه منظوری قرار است از آن استفاده کنی اما اگر افسارگسیخته و بیبرنامه از
آن استفاده شود علاوه بر هدر دادن وقت تبعات بسیار دیگری هم دارد. ازجمله دادن اطلاعات
بهصورت نادرست و ناهنگام به کودک و نوجوانی که کنجکاو است و در پیشناخت دنیا و جامعه.
پدران و مادران معمولاً به تربیت فرزندانشان اهمیت میدهند و برخی دراینباره حتی وسواس
دارند.
برایش کتابهای
آموزشی و غیر آموزشی مفید تهیه میکنند و او را به کلاسهای مختلف میفرستند تا برای
ورود به جامعه آماده شود اما همین کودک و نوجوان با ورود به فضایی که انبوه افکار و
عقاید و آدمها و تصاویر و فیلمها و... وجود دارد روبرو میشود و همین فضا به همان
اندازه که برای یک بزرگسال میتواند مفید باشد برای یک کودک و نوجوان اگر بیبرنامه
مورداستفاده قرار گیرد به روح و روان و جسم او صدمه میزند که بلوغ زودرس آشفتگی و
سردرگمی و... از تبعات آن است.
همین مساله میتواند
سبب شود که حتی کودک و نوجوان دیگر چندان رغبتی به کتاب خواندن و نیز ورزش و سرگرمیهای
دیگر نداشته باشد و بخواهد تماموقت خودش را در آشفته بازار فضای مجازی بگذراند.
علیزاده در خصوص
وضعیت چاپ و نشر کتاب کودک در ایران و این سوال که آیا وضعیت موجود، مطلوب است یا نه
گفت: خیر؛ در وضعیت خوبی نیستیم. ناشران به چاپ کتابهای ترجمه علاقه بیشتری دارند
چون هزینههایش برایشان بهصرفهتر است.
وی با بیان
اینکه نویسنده ایرانی وقتی به ناشر کاری برای چاپ ارائه میدهد ناشرها معمولاً ابتدا
به اسم نویسنده نگاه میکنند و نه خود اثر، افزود: اگر آن نویسنده جایگاهی در ادبیات
کودک باز کرده و شناختهشده باشد کار را میپذیرند و چاپ میکنند حتی اگر آن اثر از
لحاظ داستانی ضعیف باشد و در بیشتر مواقع فرصت کشف یک استعداد جدید را برای نویسندگان
تازهنفس ایجاد نمیکنند و اولویتشان فروش آن کتاب به واسطه اسم نویسندهاش است نه
کیفیت کار.
این فعال عرصه
کتاب کودک در خصوص آسیبشناسی وضع موجود کتاب کودک، گفت:: ناشرها به خاطر صرفهجویی
در هزینه بیشتر سمت چاپ کتابهای ترجمه میروند و معمولاً در غربالگری و پیدا کردن
کتابهایی که همخوان با فرهنگ ما باشند کمکاری میکنند. بهطوریکه میبینیم کتابهایی
در حوزه ادبیات کودک و نوجوان چاپ میشود که تناسبی با فرهنگ ایرانی اسلامی ما ندارد.
نویسنده «نقاشی
سفید» با اشاره به نگاه مادی و تجاری ناشران، خاطرنشان کرد: ناشرها اغلب به صنعت نشر
و چاپ کتاب نگاهی مالی دارند و نه فرهنگی. از همینرو تا جایی که راه داشته باشد سعی
میکنند به نویسنده حداقل حق التالیف را بدهند. حتی اگر کتاب نویسنده کتاب خوب و پرتیراژی
بشود. البته هستند ناشرانی که واقعاً دلسوزانه کار میکنند و نگاهشان فرهنگی است؛ اما
اکثراً نگاه مالی دارند.
علیزاده بر
تجربه شخصی خود با ناشران تاکید کرد و گفت: خود من با ناشری سه کتاب داشتم که یکی از
آنها 64 بار چاپ شد و دیگری پ52 بار؛ اما دریغ از اینکه ناشر حتی به نویسنده خبر چاپ
مجدد کتابها را بدهد. حتی ناشر این حق را به خودش داده بود که کتابهایم را به ناشران
دیگر هم بفروشد و آنها هم بدون اینکه از نویسندهاش اجازه بگیرند یا حقالتالیفی به
نویسنده بپردازند، کتابها را چاپ کردند و وقتی هم که با اعتراض و شکایت پیش میروی
نتیجه نمیگیری چون دادگاههای تخصصی در این زمینه وجود ندارد.
نویسنده «کشتی
روی ابرهای سیاه» در پاسخ به این پرسش که «چطور در روزگار جذابیتهای تصویری مثل انیمیشنها
و همچنین بازیهای کامپیوتری و سیطره شبکههای اجتماعی، کودکان و نوجوانان رو به کتاب
و کتابخوانی علاقهمند کنیم»، بیان کرد: به نظر من در درجه اول کتابخوانی هم مثل
خیلی از رفتارهای دیگر، رفتاری است که آموخته میشود. کودک وقتی ببیند پدر و مادر خواهر
و برادر یا اطرافیان کتاب میخوانند و کتاب در زندگیشان جای مشخصی دارد او هم به کتابخوانی
علاقهمند میشود.
وی با بیان
اینکه کودک وقتی ببیند پدرومادر و اطرافیان وقت آزادشان را مدام در شبکههای اجتماعی
یا پای تلویزیون میگذرانند الگوبرداری میکند. ادامه داد: در درجه دوم در دسترس قرار
دادن کتابهای خوب و مهیج برای بچهها است. در زمانهای که بچهها در خیلی از موارد
جلوتر از بزرگترهایشان هستند و مدام در معرض شبکههای اجتماعی و فیلمهای سینمایی
و بازیهای کامپیوتری قرار دارند. به همین دلیل اگر خلاقیت نویسنده را محدود کنیم تا
به خاطر مقابله با این عوامل، متن پاکیزه و اتوکشیدهای بنویسد که از زندگی عادی کودک
و نوجوان فاصله دارد، مسلم است که آنها جذب چنین کتابهایی نخواهند شد.
علیزاده در خصوص
مقایسه وضعیت کتاب کودک در قبل و بعد از انقلاب اسلامی و همچنین علت عدم شکلگیری سنت
ادبیات کودک در ایران پس از انقلاب، توضیح داد: نمیشود الان را با زمان قبل انقلاب
مقایسه کرد. قبل انقلاب تلویزیون و فیلمهای سینمایی و بازیهای کامپیوتری و شبکههای
اجتماعی یا نبود یا به وسعت امروز نبود؛ بنابراین بچهها و همچنین بزرگترها شوروشوق
بیشتری برای کتاب خواندن داشتند.
وی در ادامه
با اشاره به وضعیت بد مالی نویسندگان کودک گفت: از طرف دیگر همانطور که در پاسخ سوالهای
قبل عرض کردم؛ ناشران ایرانی بیشتر به کتابهای ترجمه رو میآورند و کتابهای مهیج
و پرخواننده بومی خوب کم داریم. نویسنده هم از لحاظ شغلی و مالی تأمین نمیشود که بتواند
تماموقت و انرژی خودش را روی نوشتن کتابهای خوب بگذارد و دغدغه تأمین معاش که ذهن
انسان را بسیار درگیر میکند، نداشته باشد.
وی درباره
اقبال ناشران به آثار ترجمه نیز گفت: واقعیت این است که اقبال مخاطبان به آثار خارجی
بیشتر است. شاید به دلیل تنوع بیشتر. شاید هم به این دلیل که ناشران مایلند کار ترجمه
بیشتری روانه بازار نشر کنند. چون چاپ کار ترجمه برای ناشر راحتتر از چاپ کتابهای
تألیفی است. نیازی به رعایت حق کپی رایت نیست. هزینه تصویرگری را هم پرداخت نمیکنند
چون تصاویر موجود است.
البته آشنایی مخاطب
کودک و نوجوان با تنوع سلیقهها و فکرها در آن سوی مرزهای کشور خیلی خوب است؛ اما متاسفانه
تا حدودی آثار ترجمه خارجی آن قدر در بازار زیاد شده که طعم آثار وطنی را در ذائقه
مخاطب از یاد برده یا مورد بیمهری قرار میدهد.
گفتنی است رمان
فانتزی نوجوان با عنوان «سنگزاد»، مجموعه آموزشی-داستانی «فصلها»، قویترین رنگ (داستان
کودک)، کدام خوب کدام بد (کتاب آموزشی خردسال)، بازنویسی مجموعه قصههای عامیانه برای
کودکان و همچنین بازنویسی قصههای هزارویک شب برای کودکان از همین نویسنده، در دست
چاپ است که بهزودی به بازار کتاب کودک عرضه خواهند شد.