bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۴۷۳۵
تاریخ انتشار: ۲۶ : ۰۰ - ۰۷ آبان ۱۳۹۹
کریم جعفری: در طول سال‌های گذشته به‌عنوان مدافع اصلی توسعه ایرانی اسلامی، الگویی مبتنی بر تجربه واقعی در محیط رویایی پس از ظهور اسلام در حوزه تمدنی ایران، بر این باور هستم که این ظرفیت وجود دارد که ما بتوانیم یک‌بار دیگر تجربه دوران شکوه علمی و فنآوری خود را بازیابی کنیم. متاسفانه در طول سال‌های گذشته اینگونه القا شده که اندیشه ایرانشهری در «ایران باستان» خلاصه می‌شود!

کریم جعفری

در طول سال‌های گذشته به‌عنوان مدافع اصلی توسعه ایرانی اسلامی، الگویی مبتنی بر تجربه واقعی در محیط رویایی پس از ظهور اسلام در حوزه تمدنی ایران، بر این باور هستم که این ظرفیت وجود دارد که ما بتوانیم یک‌بار دیگر تجربه دوران شکوه علمی و فنآوری خود را بازیابی کنیم. متاسفانه در طول سال‌های گذشته اینگونه القا شده که اندیشه ایرانشهری در «ایران باستان» خلاصه می‌شود! در حالی که به هیچ عنوان اینگونه نیست. بنده به هیچ عنوان حاضر نیستم تفکرات، اندیشه‌ها و داده‌های علمی و عقلی خودم در این زمینه را فدای برخی مسائل سطحی کنم. به باور من، ایرانشهر، فراتر از ایران و شامل حوزه‌های مختلفی می‌شود. ایرانِ بزرگ که «ایرانشهر» بر آن خطاب می‌شود، دارای گستره فرهنگی، تاریخی، تمدنی و دینی است. امروز این گستره در محیطی بسیار بزرگ از بنگال تا سواحل مدیترانه و از آسیای مرکزی و بالاترین نقطه قفقاز تا یمن و تنگه باب‌المندب گسترده شده است. از آنجا که هیچ قومی به‌نام «ایران» نداریم و «ایران» اعم از همه کسانی می‌شوند که در این گسترده و در این حوزه‌ها زندگی می‌کنند، بنابراین وقتی می‌گوییم «ایرانشهر» یعنی شما با یک بنیان تمدنی، مشتمل بر همه ستون‌های وجودی آن، شامل دین، فرهنگ، جغرافیا، تاریخ، ریشه‌های زبانی و هویتی روبه‌رو هستید. به همین دلیل وقتی من برای سپهبد شهید می‌نویسم «رستم ایرانشهر» منظور خاصی دارم که این شهید سعید، مختصِ جغرافیای امروز ایران نبوده است. بر مبنای آنچه که من فکر می‌کنم و از سال‌ها پیش به‌صورت غیراعلانی روی آن کار شده در هر منطقه‌ای از این جغرافیای گسترده و پهناور (از بنگلادش تا سواحل مدیترانه و از جنوب روسیه تا یمن) ایران بر داشته‌های مشترک برای ایجاد حس همبستگی با گروه‌های قومی و فرهنگی در کشورهای واقع‌شده در این گسترده برخورد کرده است. در اندیشه ایرانشهری امروز، شما به هیچ عنوان نمی‌توان عنصر مذهب را جدا کنید، متاسفم برای کسانی که تلاش دارند برای ضربه به این تفکر والا و پیگیری تمایلات سخیف و ضعیف قومی و خائنانه خود که نهایتش می‌شود شکل‌گیری گروهک‌های تفکیری، اندیشه ایرانشهری را مورد حمله قرار می‌دهند. اگر پیش از ورود اسلام قلب ایرانشهر میان‌رودان بود و گستره‌اش در پهنه وسیعی از جغرافیای امروز و محرک این اندیشه نیز حسِ ایرانی بودن و در کنار آن دین زرتشتی، پس از ورود اسلام محرک دوم به‌دلیل داشتن ظرفیت بالا، ناشی از حضور سه عنصر همسان‌ساز «برابری، برادری و مساوات» که باعث ایجاد تساهل و تسامح در میان جامعه می‌شد، شکوفایی بزرگی در 5 قرن اولیه پس از شکل‌گیری اسلام را حوزه تمدنی ایران به‌وجود آورد. به باور من، این اندیشه ایرانشهری بود که باعث شکل‌گیری بزرگانی مانند خیام، خورازمی، ابوریحان بیرونی، ابن‌سینا، زکریای رازی، فردوسی، ابونصر فارابی و ده‌ها متفکر، اندیشمند، شاعر و نویسنده شد که تمدن بشری را حرکت دادند.

به عبارت دیگر، ورود اسلام به حوزه تمدنی ایران که نیاز به یک عنصر ایدئولوژیک جهت حرکت داشت باعث گردید تا ما شاهد شکل‌گیری این تمدن بزرگ شویم. این یک واقعیت است که اعراب مسلمان در حمله به دو امپراتوری روم، جز شمشیر و قرآن چیزی به همراه نداشتند، یعنی آن‌ها فاقد اندیشه‌های تمدنی بودند ولی یک ایدئولوژی بسیار قوی مبتنی بر خدامحوری و خداپرستی داشتند که هیچ تفاوتی میان شاه و گدا، میان فقیر و غنی، سفید و سیاه قائل نبود. برای این دین ملاک «تقوا» بود و در این ملاک تا زمانی که در جامعه اسلامی وجود داشت ما شاهد پیشرفت و توسعه جامعه اسلامی بودیم.

یادم می‌آید دوستی داشتم که رساله‌ دکتری‌اش در قالب کتابی چاپ کرده بود. عنوان دقیق کتاب یادم نمی‌آید، اما نظریه‌اش بر این استوار بود که اعراب مسلمان وقتی از شبه‌جزیره به بیرون تاختند، با خود یک تمدن بزرگ آوردند! چندین جلسه با این دوست عزیز که استاد یکی از دانشگاه‌های معتبر کشور هم بودند بحث کردم و یادآور شدم که اگر اعراب مسلمان صاحب تمدن بودند، باید در قلمرو گسترده آن‌ها در دوره اموی و سده اول خلافت عباسی ما شاهد یگانگی معماری بودیم در حالی که این مساله در مناطقی که از روم شرقی گرفته شده بود مانند شامات، با میان‌رودان و حوزه تمدنی ایران کاملا متفاوت بود. در حالی که تعداد متفکرانی که در قلمرو تمدنی ایرانِ پس از اسلام شکل گرفتند با مناطق روم شرقی غیرقابل قیاس بود.

به همین دلیل، میراث تمدنی ایران با محرکِ دین اسلام به سرعت داده‌های خود را بیرون ریخت و در حوزه فلسفه صاحب متفکرانی شد که پیش از این برخی از آن‌ها را نام بردم. اما حکمت اشراق در نزد شیخ شهید، شهاب الدین یحیی بن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی درست 500 سال پس از ورود اسلام به ایران متبلور می‌شود و در عمر کوتاه شیخ پایه‌های خود را می‌یابد. حالا نه جای آن است که این مساله را من اینجا باز کنم و نه به‌صورت کلی سواد این مساله را در حوزه فلسفه دارم؛ اما به‌عنوان بخشی از روند تطور و رشد حکمت ایرانی مبتنی بر نگاه دینی و اسلامی می‌خواهم عرض کنم که نظریه اشراق شیخ شهید، برآمده از یک روز و دو روز نبوده و صاحب عقبه‌ای بزرگ است که ریشه در تفکرات ایرانی دارد.

حالا نمی‌دانم که چرا عده‌ای فکر می‌کنند تفکر و اندیشه ایرانشهری مربوط به «پان‌ایرانیست‌»هاست، در حالی که ایران نه قوم است و نه مذهب، ایران یک تفکر است که اجل بر قوم و مذهب است، «ایران» یک اندیشه است که امروز به این جغرافیا محدود شده، اما «ایرانشهر» بسیار بزرگ‌تر است و ایرانِ ما بخشی از «ایرانشهر» است. به همین دلیل است که ما، ایرانی شیعه داریم، ایرانی اهل سنت داریم، زرتشتی، ارمنی، کلیمی، عاشوری و صائبی داریم و در کنار آن، ایرانی بلوچ، آذری، ترکمن، عرب، لر، فارس، گلیک، مازنی، کرد، تالش، قشقایی و.... هم داریم. حالا اینکه یک عده بی‌سواد که دارای تفکرات ضدایرانی هستند می‌آیند و این اندیشه را زیر سوال می‌برند، در واقع به این دلیل است که «ایرانی» نیستند و پشت نقاب مذهب مخفی شده و دیر نیست روزی که تشت رسوایی این جماعت به زمین افتد و همه ببینیم که چه خائنان و وطن‌فروش‌ها و نوکر اجنبی جماعت بوده‌اند...


نام:
ایمیل:
* نظر: