الهام بهروزی
بوشهر یکی از نقاط فرهنگمند و هنرخیزی است که از دیرباز بهدلیل
ظرفیتهای بیبدیل فرهنگی که در خود جای داده است، توانسته بر جوار خلیج زیبای
فارس بدرخشد. رد پای هنر و جلوههای آن را میتوان در جزءجزء زندگی مردمان ساکن در
این منطقه به تماشا نشست؛ از معماری خانههایشان گرفته تا لباس و سبک زندگیشان.
بدیهی است به همت مولفان و بوشهرشناسان ابعاد مختلف هنر در این استان
بازشناسی و منتشر شده است و تنها حوزهای که آنگونه که باید معرفی و تشریح نشده و
حلقه گمشدهای در میان یافتهها و پژوهشهای
نویسندگان دغدغهمند بوشهری بهشمار میرود، حوزه مد و لباس این منطقه است که خود
مبحثی گسترده و البته ناشناخته را در برمیگیرد که البته این مهم در سالهای اخیر
به همت نویسندگان و پژوهشگران جوانی هماستانی مورد کند و کاو قرار گرفته و ماحصل
آن در کتابهایی جامع و بسیار شکیل و پرمحتوا منتشر شده است.
میثم رضایی یکی از این پژوهشگران است که بهتازگی اثری را به نام «از
بوشهر تا بوشر» در مورد صنعت لباس و مد و معرفی لباس محلی و بومی بوشهر و متعلقات
آن به همت نشر «هلیله» در ۲۹۰ صفحه منتشر کرده است. وی متولد سال ۱۳۶۵ در شهرستان
دشتی و دانشآموخته دانشگاه ولنگگ استرالیا است که بهدلیل علاقهمندی به تاریخ،
مطالعات خود را در این رشته آغاز میکند و در ادامه بهصورت تخصصی به حوزه مد و
لباس و معرفی و احیای لباسهای بومی بوشهر میپردازد. وی پیش از این نمایشگاهی را
در عمارت رشیدیه در بوشهر برگزار کرده و همچنین طراحی لباس گروه موسیقی «نیمه»
استان بوشهر را در جشنواره موسیقی فجر برعهده داشته است.
مولف کتاب «از بوشهر تا بوشهر» در خصوص ایده نوشتن این اثر به بامداد
جنوب گفت: این ایده از ۱۰ سال پیش در ذهن من بهوجود آمد؛ درست از زمانی که به این
فکر افتادم چطور میشود که کل استانهای همسایه از خوزستان گرفته تا بندرعباس و
سیستان و بلوچستان که در یک خط هستیم و همه یک موقعیت جغرافیایی و اقلیمی داریم و
قبایل هم تقریبا یکی هستند و همه این استانها هم مهاجرپذیرند، لباس محلی دارند؛
اما استان ما لباس محلی ندارد! و چیز تعجبآور هم برای من این بود که اساتید ما بهصراحت
میگفتند که بوشهر لباس محلی ندارد! این ادعا مرا به فکر فرو برد و دیدم ادعاهایی
غیرمنطقی و غیرعلمی و بهدور از واقعیت
هستند. پس تصمیم گرفتم خودم دست به کار شوم و با تحقیقات میدانی و تحقیق در کتب
تاریخی از جمله کتب جهانگردان که به بوشهر آمده بودند، فهمیدم که بوشهر نیز بهمانند
تمامی همسایگان ساحلیاش دارای لباس محلی است. چنانکه دیوفالا اشاره کرده بود به
مد #بوشهری که شامل عمامه رنگی و عبا عربی بوده است.
پس از چهار سال پژوهش گسترده در متون انگلیسی، فرانسوی، پرتغالی، عربی
و فارسی خوشبختانه کتاب «از بوشهر تا بوشر» به همت نشر هلیله امسال منتشر شد.
میثم رضایی در ادامه در خصوص لباس بومی استان بوشهر، افزود: لباسهای
بومی استان بیشتر شامل عمامه و عبا و لباس زیر و قبا بوده است، تنوع بیشتر در رنگ
عمامهها بوده که مثلا ناخدا را از جاشو یا تاجر را از کارگر متمایز میکرده است و
چیز جالبی که در این زمینه یافتم این بود که زنان روبنده سیاه عربی میپوشیدند برخلاف
روبنده سفیدرنگ که در شهرهای دیگر متداول بوده است. تنوع رنگ در عباها زنانه هم
بوده و این عباها به دو دسته زمستانه و تابستانه تقسیم میشده است. همینطور فریزر
درباره لباس سوارکاران زن و مرد توضیح میدهد که لباس جالبی است ولی با همه اینها
لباسهای بوشهر را باید همان عمامه و عبا و قبا دانست که شاخصترین لباس این
مرزبوم بودهاست و میتوان گفت نوین شده آن همان چفیه و دشداشه است. لباس دیگری هم
بوده که از سوی دریانوردان و کشاورزان پوشیده میشد و همان چفیه و لنگوته بوده است
که از زمانهای خیلی دور استفاده میشده است. این لباسها به خاطر سازگاریش با محیط
بسیار پرکاربرد بوده است. شهرهایی که در بوشهر پوشش خودشان حفظ کردند و واقعا قابلتقدیر
هست جزیره خارگ، جزیره شیف، کنگان و عسلویه است.
این طراح مد و لباس با تاکید بر اینکه چیزی که مرا در تحقیقاتم سیار
تحت تاثیر قرار داد روبنده بود، خاطرنشان کرد: چون تا به حال کسی در بوشهر خودمان
از آن اطلاعی نداشت و آن هم نه روبنده قجری سفیدرنگ، روبندهای که مخصوص به خود
شهر بوشهر است. در این راستا چندین جهانگرد به این روبنده اشاره کردند از جمله جیمز
موریه، رابرت بیینگ، لویس دوبکس، ستوان توماس لمسدن، سر جیمز ادوارد الکساندر، سر
ولیام اوزلی و.. ولی هیچکدام نقاشی از این نوع پوشش را نکشیده بودند تا به یک
سفرنامه برخوردم که توضیح در اینباره نداده بود ولی نقاشی ار زنان بوشهری کشیده
بود که با جزئیات بود و بسیار زیبا. بایر تیلور در سال 1857 این نقاشی را کشیده
بود که جلد کتاب «از بوشهر تا بوشر» شده است. عبا، روبنده و چهارقد و شالی در وسط
کمر بسته شده است، پوشش اصیل بوشهری را نشان میدهد که برای من بسیار هیجانانگیز
بود.
وی در ادامه به لباس تنگسیری که یکی از لباسهای رایج در منطقه جنوب
بوده اشاره و بیان کرد: همانطور که اطلاع دارید، تنگسیر اسم یک قوم نیست؛ بلکه
اسم یک مکان در شهرستان تنگستان است. بدیهی است در این شهرستان اقوام بسیاری زیست
میکردهاند مثل بنیهذیل (که زائر خضرخان اهرمی و احمدخان تنگستانی از همین قومند
و همینطور مادر رئیسعلی دلواری) یا شمِریها، ابنرومیها، مطاریش، سادات هاشمی،
کردها، ترکهای قشقایی و ممسنیها... طبق پژوهشهایی که انجام دادهام باید بگویم
که لباس تنگسیری لباس بومی استان نیست؛ در واقع همان لباس قجری است که تا حدودی در
این منطقه بومیسازی شده است، چون اولین آیتمی را که لباس بومی دارد، این لباس
ندارد؛ کلاه نمدی قجری نه میتوانسته فرد را از گرد و خاکها و توفانهای گاه بیگاه
جنوب خلاصی دهد و نه میتوانسته فرد را از آفتاب سوزان رهایی بخشد. بلکه این کلاه
پشمی سیاهرنگ که با پشم گوسفند میساختهاند، بیشتر فرد را در معرض آفتابسوختگی
قرار میداده و اصلا محافظ خوبی برای گرد و خاکها و توفانهای شنی نبوده است. بدیهی
است این لباس باب شدنش در میان خوانین و تفنگچیها بیشتر جنبه سیاسی داشته و نه
فرهنگی.
رضایی با تاکید بر اینکه تا قبل از قاجار کلاههای نمدی سیاهرنگ در
میان اقوام ایرانی باب نبوده است، تصریح کرد: چنانکه رابرت کرزن نیز اشاره کرده
است و حتی جالب اینجاست لرها نیز تا قبل از قجرها عمامه میپوشیدند که به سبک هندی
و پشتون... بوده است. بنابراین لباسی
که موسوم به تنگسیری و در منطقه تنگستان استفاده میشده است، در اصل همان قجری است
که بیشتر جنبه حماسی پیدا کرده است و لباس بومی این استان نبوده است.
وی در خصوص دلایل کمفروغ و محو شدن لباس تنگسیری در میان لباسهای
بومی بوشهری یادآور شد: علت از بین رفتن این لباس یکی یکسانسازی لباس در دوره
پهلوی است که لباس محلی را از بین میبرند و لباس فرنگی یا غربی جایگزین میکنند و
دیگری نامناسب بودن این لباس با آب و هوای استان بوده که باعث میشود دیگر مورد
استفاده قرار نگیرد؛ چون تنگستان آب و هوایی بهشدت رطوبتی و گرمی دارد پس لباس باید
متناسب با آب و هوا طراحی میشده است.
این نویسنده، پژوهشگر و طراح لباس در ادامه با تاکید بر اینکه البته بارها
جهانگردانی که به بوشهر آمدهاند به این نکته اشاره کردهاند که بومیان بوشهر کلاه
نمدی نمیپوشند و این کلاه در شهرهای بالادست بوشهر رایج است یا زنان روبنده سیاهرنگ
استفاده میکنند، تصریح کرد: در اینجا یک
روایت بسیار جالب برای شما تعریف کنم؛ یکی از ماموران محمدشاه قاجار به دشتی میآید
و در نزدیکیهای رود مند با مردم برخورد میکند و مردم دشتی به این مامور میگویند
ما تا به حال همچین لباس و کلاهی ندیدهایم و اگر جانت را دوست داری از اینجا برو
و دیگر اینجا نمان. این روایت بهخوبی
نشان میدهد که کلاه نمدی در میان بومیان دیده نشده و آن را نمیشناسند؛ ولی بعد
از آن خوانین و شیوخ بوشهر برای اینکه بتوانند در راس قدرت بمانند، لباسهای خود
را تغییر میدهند و به سبک لباسهای قجری لباس میپوشند و بعد از آن تفنگچیها و
کدخداها هم به تاسی از آنان کلاه نمدی میپوشند که این حرکت جنبه سیاسی داشت ولی
قجریها چنان که استفان گرومن هم میگوید خوانین و شیوخ بوشهر را یکی یکی از بین
بردند و کسان دیگری را جایگزین کردند که در تاریخ ذکر شده است.
رضایی همچنین در ادامه با بیان اینکه ویلهم فلور و لوریمر به تغییر
تدریجی لباس بومیان بوشهر در دوره قاجار اشاره کرده است که اطراف بوشهر در اواسط
قاجار و خود بوشهر از سال 1900 به بعد شروع میکنند لباسهای قجری پوشیدن که به
نظرم بیشتر جنبه سیاسی داشت و نه فرهنگی، افزود: از این رو، لباس بومیان بوشهر از عبا و عمامه عربی به کلاه نمدی و لباسهای قجری تغییر یافت.
وی در خصوص پارچههای مستعمل در این منطقه گفت: پارچههای ماهوت بهترین
پارچهای بوده که از سوی ثروتمندان استفاده میشده است و همینطور پارچههای عبا
که با پشم شتر درست میشدهاند جز مرغوبترینها بودهاند.
مولف کتاب «از بوشهر تا بوشر» در پایان یادآور شد: اکثر بوشهریها
اصالت عربی دارند و بوشهر بهخاطر شرایط مکانی که دارد تا قبل از بهوجود آمدن
جاده شیراز، رابطه زیادی با شهرهای بالادست نداشته و بیشتر با کشورهای حاشیه خلیج
فارس در ارتباط بودند و تجارت میکردند از این رو، این دو منطقه روی هم از نظر
فرهنگی تاثیر و تاثر داشتهاند و اکثر جهانگردان به این امر اشاره کردند. تقریبا
اکثر مردم تا قبل از یکسانسازی لباسها در قاجار و پهلوی، عمامه و عبا عربی و
لباس زیرشان به قول جهانگردان ایرانی بوده. از تاجر تا کارگر و حکام به این شکل
لباس میپوشیدهاند.