کریم جعفری
برای اینکه بدانید چرا امریکاییها در آسیای غربی
مدام شکست میخورند، نمیخواهد زیاد دنبال دلیل بود. برای پیدا کردن اصل ماجرا فقط
کافی است که به اظهارات مقامات امریکایی در همه چند دهه گذشته دقت کرد، اما هیچکس
به اندازه وزیر امور خارجه دولت جدید امریکا این امر را بدیهی نکرد. نامزد وزارت
امور خارجه دولت جو بایدن در جلسه استماع کنگره به سوالات سناتور لیندسی گراهام
پاسخ میدهد! هیچ وقت فکر نمیکردم روزی بتوانم با این سلاست و روانی، با این ایجاز
و اختصار دلایل شکست سیاستهای امریکا در آسیای غربی را بنویسم که آنتونی بلینکن
توضیح میدهد.
او ایران را «بزرگترین حامی تروریسم» میداند و در
برابر، رژیم صهیونیستی را یک «رژیم نژادپرست» نمیداند! باید بگویم که دلیل شکست
دولتهای متعدد امریکا همین است. آنها نمیخواهند واقعیت را درک کنند و مانند همیشه،
دوست دارند واقعیت را آن چیزی بدانند که فکر میکنند درست است. این نوع نگاه باعث
شد تا آنها هفت تریلیون دلار در منطقه ما هزینه کنند و امروز کسی آفتابه هم
دستشان ندهد و اگر سیاست همین باشد، تا چند وقت دیگر، آفتابه را هم از آنها
خواهند گرفت! تنها راه امریکا، پذیرش واقعیت است که ذات امریکایی با آن مخالف است.
موضع وزیر امور خارجه امریکا در در نظر نگرفتن واقعیتها
در آسیای غربی را میتوان در اظهارات گزینه وزارت دفاع جو بایدن هم به خوبی دید.
ادبیاتی که او به کار میبرد هم یک ادبیات تکراری است که در طول 42 سال گذشته تقریبا
دستاوردی برابر با صفر برای امریکا داشته است. آشنایی با این دیدگاهها و نقطهنظرات
بسیار مهم هستند و میتوانند ما را در تحلیل روندها و فرایندها کمک کنند. آنچه که
ژنرال لوید جیمز آستین در مورد آسیای غربی میگوید، بیش از آنکه ناشی از واقعیتها
باشد، ناشی از اهداف و نوع نگاه آمریکاییها است.
او در جلسه کنگره، حرفهایی در مورد ایران میزند که
در وهله نخست ناشی از مشخص نشدن سیاست کلی دولت بایدن در برابر ایران است، اما در
کلیت خود نگرش حاکم بر واشنگتن در برابر ایران را مشخص میکند. او ایران را «عنصر
بیثباتکننده» در آسیای غربی میخواند، «عنصر بیثباتکننده» برای کشوری که به
هر لحاظ به آن نگاه کنید، قدرت مطلق و بیچون و چرا در آسیای غربی است، اصطلاحی نیست
که بتواند طرف امریکایی را به سرمنزل مقصود برساند. این ژنرال امریکایی که سابقه
برخورد نزدیک هم با ما ایرانیها را داشته و خودش بهتر از همه میداند که عامل ثباتبخش
و عنصر تداومبخش امنیت خلیجفارس و همه منطقه، ایران است. همانگونه که در ابتدای
این یادداشت هم گفتم، ناتوانی در پذیرش واقعیتها نه در برابر ایران، بلکه در
برابر همه کشورهای دیگر جهان بزرگترین مشکل طرف امریکایی است.
آنها دوست دارند جهان را آنگونه که «دوست دارند» نگاه
کرده، ارزیابی کرده و با آن برخورد کنند. بهترین واژه برای تحلیل این وضعیت، «سیاستهای
دوگانه» است که البته آن هم تا اندازه بسیاری در پرداختن به عمق این سیاست ناتوان
است. معیارهای حامی تروریسم بودن، معیار بیثباتی، معیار کشور معمولی و سایر معیارها
چون باید با شاقول امریکایی اندازهگیری شود، در نهایت در برخورد با کشوری که میخواهد
مستقل باشد، با اقتدار باشد و از ابزارهای لازم هم برخوردار است برای آنها مشکلساز
میشود.
اوج نگاه امریکاییها را میتوان در ترور شهید سلیمانی
دید، به این معنی که آنها آمدند و نماد مقاومت یک کشور را زدند (البته کینه آنها
بیشتر به این دلیل بود که این سردار بزرگ ایرانی بزرگترین ضربه را به طرحهای امریکایی
در منطقه زده بود) و بعد هم مسوولیت آن را بر عهده گرفتند، چون به قدرت خود غرّه
بودند و فکر نمیکردند که ایران ترمز آنها را بکشد و بعد هم بخواهد سیاست جدیدی
را در برابر آنها اعمال کند. این سیاست که از یک سال پیش شروع شده، شک نداشته باشید
در چند سال آینده نتایج خیرهکنندهای در پی خواهد داشت.
ژنرال لوید جیمز آستین، میگوید که ایران تهدیدی برای
پایگاههای این کشور در منطقه است! خوب به صورت مسلم وقتی شما به یک کشور انگ تروریستی
میزنید، تحریم و تهدید میکنید، آن را بیثباتکننده میخوانید انتظار دارید هر
روز هلو و زردآلو و سیب دماوندی و انجیر استهبانی و پسته رفسنجانی در پادگانهای
شما توزیع کند! وقتی سیاست شما از ایجاد این پایگاههای متعدد محاصره ایران و فشار
بر کشور ما است، مسلم است که این پایگاهها تهدید خواهند شد. اصلا این پایگاهها
در نزدیکی مرزها ایران است یا امریکا!
متاسفانه در نظر نگرفتن واقعیتها در حوزههای مختلف
(توانمندی اقتصادی ایران برای شکل دادن به اقتصاد فارغ از امریکا و مستقل، توانمندی
منطقهای و حضور و نفوذ کشورمان در میان مسلمانان منطقه که عموما دشمنی عمیقی هم
با امریکا، رژیم صهیونیستی و سایر رژیمهای مرتجع وابسته به امریکا دارند، توانمندی
نظامی و تکنولوژیک کشورمان که در با برگزاری چندین رزمایش به استقبال دولت جدید
امریکا رفت و مهمتر از همه، اراده شلیک در نزد رهبران و فرماندهان سیاسی و نظامی ایران)
باعث شده تا ما شاهد تداوم سیاست شکستخورده امریکا در منطقه باشیم.
من هیچ انتظاری ندارم که دولت بایدن بتواند یا بخواهد
که واقعیتها را در نظر بگیرد. بخشی از واقعیت را در بالا برشمردم، اگر دولت جدید
امریکا این واقعیتها را در نظر گرفت، پذیرفت که ایران قدرت اول منطقهای است آن
وقت بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. اگر این دولت هم شعاری مانند پمپئو داشته باشد
که ایران باید مانند یک «کشور معمولی» و نه ابرقدرت رفتار کند، آن وقت هیچ امیدی
به حل و فصل مشکلات نیست. چرا که لازمه یک دولت معمولی بودن، محصور شدن در مرزها و
منتظر فرارسیدن تهدید بودن است.