bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۴۹۱۲
تاریخ انتشار: ۱۲ : ۱۳ - ۱۲ بهمن ۱۳۹۹
سمیه کاظمی‌حسنوند (نویسنده) در گفت‌وگو با بامداد جنوب:
اسماعیل مسیح‌گل: سمیه کاظمی‌حسنوند دانش‌آموخته رشته مدیریت و برنامه‌ریزی آموزشی در مقطع کارشناسی ارشد است. وی به سبب علاقه به ادبیات داستانی از رشته دانشگاهی خود فاصله گرفته و بیشتر به ادبیات داستانی مشغول است. البته حسنوند ورود به دنیای ادبیات را با شعر شروع کرد.

اسماعیل مسیح‌گل

«این پانزدهمین روز است که من در سنگر زیرزمینی‌ام، در خط مقدم گیر افتاده‌ام. چند روز است که فقط صدای باران و انفجارهایی از راه دور به گوشم می‌رسد. سنگرم نیمه‌مخروبه است و من در گوشه‌ای از آن زنده مانده‌ام...» (بخشی از مجموعه‌داستان «کاپیتان و دوشنبه» نوشته سمیه کاظمی‌حسنوند)

سمیه کاظمی‌حسنوند دانش‌آموخته رشته مدیریت و برنامه‌ریزی آموزشی در مقطع کارشناسی ارشد است. وی به سبب علاقه به ادبیات داستانی از رشته دانشگاهی خود فاصله گرفته و بیشتر به ادبیات داستانی مشغول است. البته حسنوند ورود به دنیای ادبیات را با شعر شروع کرد. کاظمی‌حسنوند همکاری با مجلات تخصصی ادبیات مانند تجربه، کرگدن، کتاب هفته، همشهری جوان و.. را در کارنامه خود دارد و داستان‌هایی را در این مجلات به چاپ رسانده است. وی همچنین با روزنامه‌هایی مانند ایران، فرهیختگان، بهار و... همکاری داشته و یادداشت‌ها و نقدهایی را در این نشریات منتشر کرده است.

این نویسنده تاکنون دو کتاب به نام‌های «یاس امین الدوله» و «کاپیتان و دوشنبه» راهی بازار کتاب کرده است. در ادامه گفت‌وگویی را سمیه کاظمی حسنوند صورت داده‌ایم که از نظر شما می‌گذرد.

خانم کاظمی حسنوند نخست برای ما بگویید که تا چه اندازه در انتخاب سوژه دقت و معمولا چگونه سوژه‌های خود را انتخاب می‌کنید؟

انتخاب سوژه برای من خیلی مهم است. گاهی یک عکس، تصویر، یک جمله باعث الهام نوشتن یک داستان می‌شود. گاهی آدم‌هایی که از کنارم رد می‌شوند و چیزی در آنها خاص است و این خاص بودن آنها را از آدم‌های دیگر متمایز می‌کند. هر چیزی که برایم تکان‌دهنده باشد، می‌تواند سوژه داستان‌های من باشد. برای نمونه یک روز در پارک پیاده‌روی می‌کردم، مردی را دیدم که داشت از گل‌های پارک، دسته گل زیبایی درست می‌کرد. وقتی برگشتم بلافاصله طرح داستان «رنگ تند بنفش زنبق‌ها» را نوشتم و از نظر خودم یکی از بهترین داستان‌هایی است که تا به الان نوشته‌ام و در مجله «کرگدن» هم منتشر شده است.

برای نوشتن یک داستان کوتاه تا چه اندازه تحقیق می‌کنید؟

این موضوع بستگی به خود داستان هم دارد. یعنی اگر نیاز به تحقیق داشته باشد حتما تحقیقات زیادی را درباره آن موضوع انجام می‌دهم. در مجموعه اولم یعنی «یاس امین الدوله» داستانی هست به نام «سنجد و تاتوره» که درباره طلسم و جادو و جمبل است و من روزها درباره آن تحقیق کرده‌ام. درباره اسامی گیاهان، سعد و نحس ستاره‌ها و مسائلی از این قبیل! حتما قبل از نوشتن، تحقیق خواهم کرد و بعد شروع به نوشتن داستان می‌کنم.

این گونه به نظر می‌رسد که شما در داستان‌های‌تان به قصه‌گویی در داستان بسیار پایبند هستید؛ آیا خودتان با این نظر موافقید؟

به عقیده من داستانی که قصه‌گو نباشد نمی‌تواند برای مخاطب جذاب باشد. مخاطب در ازای وقتی که برای خواندن داستن‌ها می‌گذارد می‌خواهد لذت هم ببرد، درگیر قصه شود و بعد از آنکه کتاب را بست، بتواند قصه آن را برای کس دیگری تعریف کند و او را هم شریک تجربه‌اش از خوانش کتاب کند. داستانی که قصه‌گو نباشد این وجه مهم را ندارد. یعنی نمی‌شود آن را برای کس دیگری تعریف کرد. در نتیجه همانجا به پایان می‌رسد و می‌میرد. پس یک داستان زنده، داستانی قصه‌گو است.

گاهی مشاهده می‌شود که برخی نو قلمان خاطراتشان را به نام داستان چاپ می‌کنند؛ چه تفاوتی بین داستان‌نویسی و خاطره‌نویسی وجود دارد؟

بله! متاسفانه این فضا حاکم است. داستان کوتاه یا رمان به‌عنوان گونه فاخر ادبی، عناصر و تکنیک‌های خاص خودش را دارد و قطعا باید این عناصر را در نوشتن رعایت کرد. خاطره‌نویسی هم همین‌طور است. منتها مشکل دقیقا از همین جا شروع می‌شود که این مرزها در هم بریزند و خاطره‌نویسی را به‌جای داستان، به مخاطب تحمیل کنیم. به عقیده من برای مخاطب مهم نیست که من از صبح در آپارتمان یا کافه‌ای که با دوستانم می‌روم چه اتفاقی می‌افتد! مخاطب داستان می‌خواهد و نوشتن داستان یعنی بردن مخاطب به جاهایی که تا به الان نرفته است و آدم‌هایی که ندیده است! و از همه مهم‌تر داستان شما قصه‌ای برای گفتن داشته باشد و مخاطب را همراه کند.

مهم‌ترین مساله در داستان کوتاه از نگاه شما چیست؟

مهم‌ترین مساله در داستان به نظر من، جهان‌بینی نویسنده است. نویسنده‌ای که از خودش جهان‌بینی منحصر به فرد نداشته باشد نمی‌تواند حرفی برای گفتن داشته باشد. جهان‌بینی هم دقیقا همان گاردی است که او نسبت به جهان گرفته. همان دریچه‌ای که او از پشت آن به جهان می‌نگرد. پس این دریچه باید قابل تامل باشد. نگاهش به انسان، جامعه، ادبیات و... بسیار تعیین کننده است. وگرنه در نوشته‌هایش هم مخاطب با یک دنیای متوسط، سطحی و پیش پا افتاده مواجه می‌شود و نمی‌تواند آن‌طور که باید و شاید بر جهان اطرافش تاثیر بگذارد.

خانم کاظمی‌حسنوند شما معمولا داستان‌هایتان را چند بار ویرایش می‌کنید؟

پرونده ویرایش کردن داستان‌ها برای من هیچ‌وقت بسته نمی‌شود؛ یعنی یک داستان را به‌طور دائمی قابل ویرایش می‌دانم. حتی وقتی کتاب چاپ می‌شود در چاپ‌های جدید هم به نظرم باید این ویرایش را انجام داد. به‌خصوص هر چقدر که نویسنده، تجربه کسب می‌کند و بیشتر می‌خواند، ضرورت این ویرایش‌های پیوسته را هم بیشتر حس خواهد کرد.

در نوشتن تا چه اندازه تناسب میان فکر اولیه و ظرفیت داستان کوتاه را در نظر می‌گیرید؟

داستان کوتاه ظرفیت خیلی بالایی برای نوشتن هر فکر، ایده و... را دارد. درست است که ما با محدودیت‌هایی مواجه هستیم و نسبت به رمان نمی‌توان به شرح و بسط مفصل یک ایده پرداخت؛ اما دقیقا اینجا همه چیز بر می‌گردد به مهارت نویسنده؛ یعنی نویسنده آن‌قدر حساب‌شده داستان را بنویسد که نه بتوان یک جمله به آن اضافه کرد و نه یک جمله از آن حذف کرد. درست مانند یک عمارت مهندسی شده که همه چیز درست و منطقی طراحی شده و به هیچ وجه نمی‌توان در کلیت اثر دخل و تصرف کرد.

مشکل اصلی داستان‌نویسان از نظر شما چیست؟

مشکلات زیادی وجود دارد. از حمایت نکردن نهادهای متولی امور فرهنگی تا نداشتن یک صنف تاثیرگذار، ارتباط موثر و دو سویه با مخاطبان، مشکلات چاپ و نشر آثار، رعایت نشدن حقوق مولف و توزیع خوب و بهینه یک اثر و... همه و همه از مسائل و مشکلاتی است که داستان‌نویس‌ها با آن مواجه هستند.

به عنوان یک نویسنده زن تا چه اندازه به ادبیات زنانه اعتقاد دارید؟

ناتالی ساروت جایی می‌گوید، ادبیات زنانه وجود ندارد! همان‌طور که موسیقی زنانه، نقاشی زنانه، مجسمه‌سازی زنانه و... وجود ندارد. به عقیده من نگاه انسانی فارغ از جنسیت و کلیشه‌های رایج جنسیتی، سنتی و... باید به هر چیزی ارجحیت داشته باشد. در غیر این صورت ما نمی‌توانیم به رسالت هنر آن‌طور که باید و شاید عمل کنیم. درست است که زیر لایه هر متنی از شخصیت، جنسیت، طبقه اجتماعی و... نویسنده نشات می‌گیرد؛ اما باید این کلیت انسانی را برجسته کرد نه اینکه به زنانه یا مردانه بودن متن نوجه کرد و آن را بیش از حد برجسته کنیم.

آیا در داستان‌های‌تان به جغرافیای داستانی پایبند بوده‌اید؟

بله، جاهایی که باید به این جغرافیا پایبند باشم، کاملا به آن عمل کرده‌ام. برای نمونه در کتاب دومم یعنی «کاپیتان و دوشنبه» داستانی هست با عنوان «فانوس و نیمه شب» جغرافیای این داستان در جنوب ایران و سواحل خلیج فارس می‌گذرد. اسامی محلی ماهی‌ها، بوی شرجی و نمک، افسانه‌های محلی و... همه و همه را در داستان به کار برده‌ام؛ اما بعضی دیگر از داستان‌ها در یک هیچ زمانی و هیچ مکانی نوشته شده‌اند. نه زمان معلوم است و نه مکان. البته این هیچ زمانی و هیچ مکانی را خودم ترجیح داده‌ام. این پرداخت جغرافیایی به داستان، آن را برای مخاطب باورپذیرتر می‌کند.

آیا در مجموعه داستان اول شما یعنی «یاس امین‌الدوله» توانسته‌اید که با مخاطب ارتباط برقرار کنید؟

در مصاحبه‌ای گفته‌ام که مجموعه داستان «یاس امین‌الدوله» برای من یک کتاب موفق بوده است. بازخوردهایی که گرفته‌ام بسیار عالی بوده؛ اما نکته مهم‌تر برای من رضایت خاطری است که هر نویسنده در خلوت خودش دارد؛ یعنی سوالی که نویسنده در خلوت و به دور از هیاهوی بیرون، از خودش می‌پرسد که آیا از داستان‌هایی که نوشته‌ای راضی هستی؟ آیا این داستان‌ها دقیقا همان چیزی هستند که همیشه در نظر داشته‌ای؟ من در خلوت خودم با قاطعیت می‌گویم که بله! از این مجموعه داستان با وجود ضعف‌هایی که می‌تواند داشته باشد، بسیار راضی هستم.

در مجموعه داستان دوم شما (کاپیتان و دوشنبه) که تابستان امسال منتشر شد، کدام عناصر و المان‌ها در آن نمود پررنگ‌تری دارند؟

در «کاپیتان و دوشنبه» داستان‌ها به یک پختگی خاصی رسیده‌اند. نویسنده دقیقا می‌داند که چه جملات و کلماتی را به کار ببرد تا درگیر پرگویی نشود و از آن طرف هم همچنان عنصر قصه پررنگ بماند. کسانی که هر دو کتاب را بخوانند این تغییر را متوجه می‌شوند. در «یاس امین‌الدوله» مخاطب با نویسنده‌ای مواجه بوده که در حال طی کردن مسیر آماتور تا حرفه‌ای‌نویسی است اما در«کاپیتان و دوشنبه» من با قاطعیت داستان نوشته‌ام. با وجود اینکه تاکید می‌کنم هیچ اثری نمی‌تواند ادعای کامل بودن را داشته باشد و من به اصل عدم قطعیت بسیار معتقدم.


نام:
ایمیل:
* نظر: