اسماعیل مسیحگل
«آنقدر سردی با
دلم حتی / خورشید نم میگیره تو دستات/ قلبی که دستت دادم، انگاری/ حالا داره میمیره
تو دستات/ من احتمالِ بارشم پیشت/ لبهام سِر میشه نمیخنده/ تو برف میشینه روی موهات/
چشمای تو قندیل میبنده/ تو سیری از این رابطه من هم/ مثلِ تو میشم از خودِ من سیر/
ما فرقمون اندازه دنیاس/ داره ولی آشفتگی واگیر/ صعب العبوره راهِ عشق ما/ خنده تو
این خونه شده تحریم/ اینجا غروبِ جمعه دلگیر/ هر روز میشه عاشق تقویم/ دست من و تو
بافت عشقی رو/ که این شبا تو دستای داره/ بینِ جنونِ شاخههای بید پاییز بازم رو نموداره/
تو یه طنابِ پوچ و پوسیده/ تو چاهِ این دیوونه انداختی/ من زندگیمو دستِ تو دادم/
تو زندگیمو رو گسل ساختی/ دارم فرو میریزم این گوشه/ آیینه حسم ترک خورده/ دردای
من صد ریشتر میشن / اینجا یکی مابین غم مرده.» (کتاب «ترس از تعبیر» سروده عاطفه
علیدخت)
عاطفه علیدخت،
شاعر و ترانهسرا و متولد ۱۳۷۷ در رشت است. وی دانشآموخته رشته فیزیواوژی از
دانشکده دانشگاه شیراز در مقطع کارشناسی ارشد است. از این شاعر تاکنون یک اثر بهنام
«ترس از تعبیر» به همت نشر «شانی» منتشر شده است. علیدخت در دنیای شعر بیشتر بهدنبال
سرودن و غور کردن در سوژههای جدید و چیزهایی است که تا بهحال کمتر استفاده شده
است. چون بر این باور است که مخاطب وقتی به کشف و درکی از شعر میرسد، لذت بیشتری میبرد.
وی همچنین به سرودن اشعار پست مدرن علاقه زیادی دارد و اکثر اشعار شاعران معاصر را
مطالعه کرده و اشعار کلاسیک را هم بهخاطر وجود اسطوره و نمادهایشان دوست دارد.
این شاهپعر جوان امیدوار است که در آینده با تلاش و مطالعه در گوشه کوچکی از جهان
بزرگ ادبیات قرار بگیرد. گفتوگویی با این شاعر و ترانهسرای جوان صورت دادیم که
در ادامه میآید.
خانم علیدخت
نخست برای ما بگویید که با توجه تواناییتان در دو حوزه شعر و ترانه، خودتان بیشتر
به سرودن کدام قالب تمایل بیشتری دارید؟
قالب اصلی من ترانه
است، البته قالبهای دیگر هم مینویسم اما تا به حال منتشر نکردهام البته در
ترانهسرایی ادعایی ندارم ولی تلاش میکنم که روزی در جهان شعر در جایی مناسبی
قرار بگیرم.
بهعنوان یک ترانهسرای
جوان، آینده ترانهسرایی را چگونه میبینید و دوست دارید با چه خوانندهای کار کنید؟
متاسفانه موسیقی
در ایران تبدیل به یک صنعت شده و از فضای هنری کمی فاصله گرفته است؛ اما هنوز هم چه
در حوزه ترانه، چه موسیقی و چه صدا هستند افرادی که هنر را میشناسند و برای هنر فعالیت
میکنند. ما در یک برهه زمانی هستیم که میان فضای کلاسیک و مدرن گیر کرده و باید این
زمان سپری شود و در حال حاضر پکیج موسیقی بهطور کلی در حال آزمون و خطاست. اگر از
این برهه عبور کنیم، طبیعتا با موفقیت بچههای هنر روبهرو خواهیم شد. اینکه بخواهم
بگویم با کدام خواننده دوست دارم کار کنم شاید کمی سلیقهای شود؛ چون خوانندههای خوب
و تکنیکال زیاد هستند که ترجیح میدهم نام نبرم ولی اینکه با چه کسی در آینده روبهرو
شوم و همکاری کنم بستگی به خیلی چیزها دارد. طبیعتا
دوست دارم با خوانندههایی کار کنم که برای
ترانه ارزش قائل میشوند.
میشود منظور
خود را در خصوص این گفتهتان؛ «موسیقی تبدیل به صنعت شده» را واضحتر توضیح بدهید؟
و اینکه تعریف شما از خواننده تکنیکال چیست؟
یعنی امروز به
موسیقی نگاه اقتصادی و بیزینسی دارند نه نگاه
هنری و به این موضوع که هنر چقدر ارزش دارد یا ترانهای که خوانده میشود دارای
مفهوم و کیفیت است یا نه، توجهی نمیشود و متاسفانه به سوددهی کار توجه بیشتری میشود.
سعی میکنم مثالی نیاورم؛ چون نمیخواهم سلیقه شخصیام در این زمینه دخیل باشد.
ببینید از نظر من خواننده تکنیکال خوانندهای است که تشخیص بدهد ترانهای که انتخاب
میکند در چارچوب یک ترانه موفق باشد و به کشف و شهود رسیده باشد و همچنین علمی نسبت
به موسیقی داشته باشد.
این جوای شما کلی
است مگر قبل از انقلاب کدام خواننده را میشناسیم که رایگان کنسرت برگزار میکرد که
امروز موسیقی ما اقتصادی شده و خوب در گذشته همین بوده است، در خصوص خواننده
تکنیکال هم جواب شما مفصل و برای مخاطب اقناعکننده نیست!
ببینید ترانههایی
که در آن زمان خوانده میشدند دارای مفهوم، عاطفه و جوشش بودند بهطور مثال، ترانههای
اردلان سرفراز، ایرج جنتیعطایی، شهیار قنبری و افشین یداللهی که مخاطب با گوش دادن
این ترانهها به کشف میرسید و ترانههایشان ماندگار شد؛ اما ترانههای امروز اکثریت
صرفا برای سرگرمی مخاطب است، بیشتر دارای مخاطب عام بوده و بعد از یک برهه فراموش خواهد
شد.
با توجه به
اینکه در حوزه ترانهسرایی فعالیت میکنید آیا با ساز خاصی آشنا هستید یا در
نواختن آن مهارت دارید؟
ببینید به الزام
یک ترانهسرا قرار نیست حتما نوازنده سازی باشد تا بتواند روی آن ملودی بنویسد، پس
قرار هم نیست که آهنگساز کار، من باشم!
یعنی شما به
این گفته که یکی از پیشنیازهای فعالیت در حوزه ترانهسرایی در دنیای امروز آشنایی
با آهنگسازی برای خلق ترانه است، معتقد نیستید؟
از دید من، ترانهای
که به جوشش رسیده باشد مثل مثالهایی که پیشتر زدم از اساتید ترانهسرایی، حتی برای
یک ترانه این چنینی آهنگسازی و تنظیم هم انجام خواهند داد. حفظ محتوای ترانه و رعایت
وزن و عروضی یا ملودی برای نوشتن ترانه کافی است و در نهایت تنظیم و آهنگسازی به عهده
اشخاص دیگری است. در اینجا مهمتر مفهوم ترانه و استفاده درست از کلمات است.
آیا به عقیده
شما ترانه با شعر برابر است؟
در ادبیات کلاسیک
نمونههای بیشماری از اشعار را که با ساز و آواز اجرا میشدند مثل شاعرانی مانند رودکی،
دهلوی و... در این حال عدهای دیگر معتقدند ترانه شعر نیست و در قالب موسیقی قرار میگیرد
و عدهای معتقدند ترانه شعر است و موسیقی در گرو ترانه است. همانطور که میدانید زبان
ترانه، زبان محاوره و ساده است و شعر به تعریف بزرگان حادثهای است که در زبان رخ میدهد.
همانطور که گفتم ترانهای که به جوشش رسیده باشد قطعا ترانه موفقی خواهد بود. از
اینرو، بهخاطر شباهتهای زیاد در خلق ترانه و شعر در زبان فارسی ترانه را میتوان
گونهای از شعر دانست که تفاوتش با شعر بیشتر در نوع عرضه آن است. در حقیقت ترانه،
هنری شنیداری است. از آنجایی که برای ساخت ترانه از تمام ابزارهای شعری مانند صنایع
ادبی، وزن، قافیه و... استفاده میکنیم، نمیتوانیم آن را مستقل از شعر بدانیم.
آیا این روزها
کار خاصی را در حوزه ترانه یا شعر در دست دارید؟
در این ایام
فعلا در زمینه ترانهسرایی بیشتر مشغول نوشتن و مطالعه هستم.
خانم علیدخت بیشتر
دوست دارید چه سوژههایی را به شعر و ترانه تبدیل کنید و چرا؟
بیشتر از سوژههای
عاشقانه و عاطفی استفاده میکنم چون مخاطب به راحتی با این موتیفها همذاتپنداری میکند.
این روزها کدام
ترانه یا آهنگ شما را به خود درگیر کرده است؟
واقعیت این است
که من ترانه خاصی از خواننده خاصی گوش نمیدهم
و خواننده مورد علاقهای هم ندارم. خوانندههای خوب چه در ایران و چه در خارج از ایران
زیاد هستند، هر ترانهای از هر خوانندهای که نظرم را جلب کند و ارزش گوش دادن داشته
باشد ممکن است گوش بدهم.
چه کسانی در تشویق
و ترغیب شما به ترانهسرایی نقش پررنگی ایفا کردند؟
استاد عزیزم جناب
آقای قائدحسینی که در این سالها کنارم بودند مشوق و راهنمای اصلی من در این حوزه بوده
و در رابطه با موسیقی و ادبیات اطلاعات زیادی در اختیار من قرار داده است. بیشک بیشترین
تاثیر را او روی من داشته و حقیقتا در این مسیر همراه همیشگی من بوده است.
خانم علیدخت،
بوشهر در حوزه شعر و داستان حرف بسیاری برای گفتن داشته و دارد و نمیدانم آیا
برای شما فرصتی پیش آمده که آثار شاعران و نویسندگان این منطقه را بخوانید یا خیر؟
و اینکه آیا شعر شاعران این منطقه شما را به خود جذب کرده است؟
خب من یک ترانهسُرای
شمالی هستم و متاسفانه با موتیفهای فرهنگی جنوب آشنایی زیادی ندارم. تنها در این حد
میدانم که از اشعار شاعرانی مثل مولوی و نظامی برای مقدمه بعضی مراسمهایشان استفاده
میکنند؛ علاوه بر این مراسم شاهنامهخوانی، خیامخوانی و... در این استان بسیار
شنیدنی و پرطرفدار است و برای من هم قابل احترام است؛ چون باعث استمرار ادبیات غنی
فارسی خواهد شد.
سخن پایانی؟
در پایان به
صورت مختصر در خصوص کتاب «ترس از تعبیر» میخواهم بگویم که دستاورد من با نگاهی بوده
که تا به امروز به ادبیات و اطرافم داشتهام و از تجربههایی که تا به امروز داشتم،
در خلق آن و سرودن ترانههایش استفاده کردم. قطعا ادبیات، موسیقی و بهطور کل هنر،
جهان خیلی گستردهای است که انتهایی ندارد. امید دارم که با تلاش بیشتر تجربیات آیندهام
بهتر خواهد بود.