گفتوگوی بامداد جنوب با نویسنده کتاب «انباشت
بیهودگی»
احساس بیهودگی
در آدمها را تجربه کردم
داود علیزاده
«انباشت بیهودگی» نام مجموعه داستانی از «مریم پژمان» است
که به تازگی از سوی «نشر سیبسرخ» روانه بازار کتاب شده است. وی که پیش از این با داستان
«رنج متبرک» برنده نخستین دوره جایزه ادبی داستان زنان نیز شده بود؛ سعی کرده تا
دغدغههای نسل پرآشوب خودش را در قالب داستان کوتاه به خوانندگان عرضه کند. نسلی
که در چالشهایی دوران مدرن مثل پیوند اعضا، فضای مجازی، داعش،... نقبآرمانهایش
را خورده است و تلاش میکند تا از ورای یاس و بیهودگی به انگارههای دانایی و
آگاهی دستیابد، مولفهای که پیش از این
نویسنده شهیر فرانسوی، آلبر کامو نیز بر آن تاکید داشت.
به بهانه انتشار «انباشت بیهودگی» با این بانوی نویسنده گفتوگویی
داشتهایم که در ادامه میخوانید.
اگر موافق باشید از ترکیب «انباشت بیهودگی»
شروع کنیم؟ چه شد که این نام را برای کتاب انتخاب کردید؟
این مجموعه داستان از 9 داستان کوتاه تشکیلشده که یکی از
آنها دارای عنوان «انباشت بیهودگی» است و شاید در نگاه اول تشخیص مخاطب این باشد
که من نام داستان موردعلاقهام را روی کتاب گذاشتم. این دیدگاه بیراه نیست؛ ولی در
حقیقت در انتهای تمام داستانها خواننده بهنوعی برداشتی از بیهودگی را خواهد
داشت.
به نظر من تمام انسانها فارغ از جنسیت، در مرحلهای از
زندگی یا پس از حادثهای، این رنج ناگزیر را تجربه خواهند کرد. همان سؤالهای
بنیادین و چراهای بیشماری که ناشی از رنج انسان بودن ما است و در تله ناشی از
بیهودگی امیدهای متعالی که واهی به نظر میرسند، رویاهای شیرینی که به سراب تبدیل میشوند
و آرمانهای آتشینی که شکستخورده از کار درمیآیند گرفتار میشویم و در خود فرو میرویم.
این انباشت بیهودگی نوعی القای حس پوچی نیست؟
در واقع به معنای آن است که گاهی تمایلات ما با آنچه سازوکار
دنیاست در تعارض قرار میگیرد و در نهایت باید با ناشناختههایی که ناگهان برای ما
و از پس جزییات هویدا میشوند روبرو شویم و این آگاهی به نظر من هرچند سخت ولی
بسیار ارزشمند است. شاید این دیدگاه تأثیر پذیرفته از همان داستان اساطیری معروف
سیزیف باشد که آلبرکامو برگ برنده او را در پی آنهمه رنج عظیم، کسب آگاهی میداند.
داستان این مجموعه حاصل چه دورهای از زندگی
شماست؟
من از کودکی یک کتابخوان حرفهای بودم و در زمان نوجوانی برای
خودم داستان مینوشتم؛ اما بااینحال که نویسندگی را دوست داشتم، همیشه فکر میکردم
داشتن قلم خوب تنها گام اول برای نویسندگی است و نویسنده مؤثر کسی است از درون یک نگرش
و جهان منحصربهفرد را برای خودش ساخته باشد تا با داستانهایش به نمایش بگذارد.
این جهان برای من زود ساخته نشد، مدتها طول کشید تا بر تردیدهای خودم غلبه کنم و
البته مشغولیات زیادی که داشتم مانع از پرداختن به آرزوی کودکیام بود. تا اینکه
چندسال قبل تصمیم گرفتم که بهطورجدی بنویسم.
چه مدتی طول کشید که این داستانها را بنویسید
و در قالب کتاب منتشر کنید؟
نوشتن و بازنویسی این مجموعه داستان با احتساب مدتزمانی که
درگیر فرایند نشر بود، حدود سه سال طول کشید؛ ولی اشاراتی در داستانها مانند
پیوند اعضا، فضای مجازی، داعش،... برگرفته از وقایع دو دهه اخیر است.
داستان «رنج متبرک» در این کتاب برنده نخستین
دوره جایزه ادبی داستان زنان شده است. این داستان چه ویژگی زندگی زنان امروز جامعه
ایران را بازتاب میدهد؟
رنج متبرک اشاره به آن جنس رنجهایی دارد که از نگاه انسان
امروزی پاداش ملموسی را در پی ندارد. این داستان دارای شخصیت محوری زن با موضوع
خاص و ویژه زنان در مورد قدرت فرزندآوری و زندگی بخشی است.
اینکه اشاره کردید چه ویژگی از زندگی زنان امروزی را بازتاب
میدهد؟ بهنوعی بیانگر این است که شاید در قرون گذشته به دلیل فشارهای ناشی از
سنت، شرع یا عرف، زنان «بهاجبار» متحمل رنج میشدند ولی رنج شخصیت داستان من «به
اختیار» است. این زن خوشبخت است و زندگی عاشقانه و خوبی دارد؛ ولی با اختیار خودش
رنج را به جان میخرد و با هویتی مستقل، فارغ از مناسبات خانوادگی به زندگی شخصی
خودش معنای غنیتری میبخشد. نگاه این زن فراتر از مناسبات زندگی مادی امروزی است،
هرچند منزه و بیگناه مورد بیمهری قرارگرفته و در پایان دچار اندوه و فقدان میگردد.
شخصیت زن در این داستان از نظر من یک قهرمان آرام است. در رنج متبرک اشارهای نیز
به داستان مصلوب شدن حضرت مسیح میشود که از نظر من ایشان نیز بهنوعی قهرمانی
آرام بودند که تقدس و جاودانگیشان به دلیل رنجی است که برای تعالی زندگی متحمل
شدند.
شما در داستانتان به رنج زنان پرداختید با این
وجود تا چه اندازه به دستهبندی داستان زنانه و مردانه توجه دارید؟
من در مقام خواننده کتاب به نویسنده وابستگی ندارم و ملاک من
همیشه کتاب با محتوای غنی و نثر خوب بوده است؛ بنابراین این دستهبندیهای زنانه و مردانه، ملیت یا سن و سال نویسنده
برای من اهمیت چندانی ندارد.
با این حال نویسنده خانمی هست که نظرتان را جلب
کرده باشد؟
بدون در نظر گرفتن همنسل
بودن من آثار خانم سیمین دانشور را دوست دارم و بهطور خاص اگر کتابی نام ببرم که مربوط
به نویسندگان همنسل من باشد؛ یادم هست که کتاب «خواب با چشمان باز» خانم ندا کاووسی
فر را خیلی پسندیدم.
برگردیم به «انباشت بیهودگی» بنمایه اصلی داستانهای
این مجموعه چیست و بیشترین دغدغهای که باعث شد این داستانها به نگارش دربیایند
چه بود؟
بنمایه اصلی داستانها در حقیقت نمایش آنسوی دیگر لایههای
انسان و یا وقایع است. سوی دیگری که معمولاً از چشم ما پنهان میماند. دغدغه من در
این مجموعه داستان نمایش احساسات درونی بخش تاریکی از انسانهاست. میشود اینطور
در نظر گرفت بهنوعی تجربه زیستی خود من هم باشد. مسلماً در کل تاریخ هر نسلی سختیهای
خاص دوران خودش را تجربه خواهد کرد ولی برخی وقایع مانند انقلاب و اثرات پسازآن
یا جنگ تاثیرات بسیار عمیقی را بر اشخاصی که هنوز شخصیت بالغی ندارند خواهد گذاشت.
نسل دهه پنجاه و اوایل دهه شصت که من هم متعلق به همین دسته هستم کودکی و نوجوانی منحصربهفردی
را تجربه کردند. از کودکی نظارهگر جامعه سرشار از احساسات، رویاهای بدون پشتوانه
و آرمانهای آتشینی در بطن جامعه بودیم و با همین هیاهو بزرگ شدیم. تاریخی که تازه
متولدشده، مستلزم کسب تجربه و آزمونوخطاست. ما هم در میان رشد کردیم و بزرگ شدیم.
گاهی فکر میکنم رخ دادن اینهمه اتفاق برای یک نسل بار سنگینی بود.
بهمرور فارغ از گرایشهای مختلف من این حس خستگی، رسیدن به
بلاتکلیفی و احساس بیهودگی را در آدمهای مختلف تجربه کردم که در داستان «انباشت
بیهودگی» این موضوع بهنوعی نمایش دادهشده است.
بااینحال باید ذکر کنم که آدم بدبینی نیستم و رشد فکری را
در خیلی از سطوح جامعه میبینم. هرچند هنوز باید از مسیر سختی عبور کنیم؛ ولی به
نظرم هرچقدر تلاش کنیم که از واقعیتها نترسیم و در گام نخست شجاعانه با لایههای
مختلف ذات انسان آشنا شویم و به خودمان دروغ نگوییم، از تسلط احساسات جلوگیری میکنیم
و به سمت تعقل حرکت میکنیم و این موضوع درنهایت دستآوردهای قابل ارزشی را به
همراه خواهد داشت و بهصورت جمعی رشد خواهیم کرد.
به نظر شما مخاطب اصلی این کتاب چه کسانی میتواند
باشند؟
برای مخاطبان این کتاب من نمیتوانم محدودیتی ازنظر جنسیت و
یا سن و سال در نظر بگیرم؛ ولی فکر میکنم افراد بالای سی سال بنا به مقتضیات سرشت
آدمی که از هیاهوی جوانی عبور کردهاند باشخصیتهای داستان همذات پنداری بیشتری
داشته باشند و تلنگری برای افراد جوانتر تا در سالهای طولانی که پیش رو خواهند
داشت قدرت درک جنبه دوگانه انسان را در خود تقویت کنند تا نسبت به نسل ما انسانهای
منعطفتری باشند.
شما برای نگارش داستانها از کلاس آموزشی یا
کارگاه داستاننویسی خاصی هم استفاده کردید؟
من به دلیل مشغله زیاد امکان استفاده از کلاسهای حضوری را
نداشتم؛ ولی از کارگاههای داستاننویسی معتبر که بهصورت مجازی برگزار میشد
استفاده کردم و همینطور منابعی که در اینترنت پیدا میکردم. از نظر من داستان ایدهآل
ترکیبی از تکنیک و محتوای خوب است و بنابراین آموزش نقش مهمی را ایفا میکند.
البته امیدوارم خوانندگان این مطلب این نکته را حتماً به
خاطر بسپارند که در انتخاب استاد و منبع دقت زیادی داشته باشند چهبسا که استاد بیتجربه
یا منبع غیرمعتبر باعث پسرفت و یا از بین رفتن خلاقیت شود.
از کتابهایی که بهتازگی خواندید برای مخاطبان
ما بفرمایید؟
در حال حاضر چند کتاب از یوکواوگاوا بانوی ریاضیدان و
نویسنده ژاپنی را خریداری کردم که مشغول خواندن آنها هستم و بعدازآن قصد دارم مدتی
را هم به خواندن ادبیات نویسندگان عرب بپردازم، البته در این بین کتابهای عرضهشده
نویسندههای خوب کشورمان را هم مثل همیشه پیگیری میکنم.
اثری در حال نگارش یا آماده چاپ دارید؟
در حال حاضر چند داستان کوتاه دارم که هنوز نیاز به
بازنویسی و اصلاح دارند و دو طرح دیگر که فکر میکنم برای داستان کوتاه مناسب
نیستند و احتمالاً بهصورت داستان بلند یا رمان نوشته خواهند شد.
سخن آخر؟
سخن آخر اینکه دوست دارم در این فرصت به دوستداران کتابخوانی
توصیه کنم که هرچند مکرر راجع به ازدیاد ساعات مطالعه تذکر داده میشود به نظر من تأثیرپذیری
کتابخوانی به کیفیت مطالعه وابستگی بیشتری دارد تاکمی است آن؛ بنابراین کتاب خوب
انتخاب کنند در آرامش و با دقت بخوانند و بعد کمی فاصله بگیرند و راجع به آن فکر کنند
تا به قول نویسنده معروفی که نامش را فراموش کردم لایههای دیگر داستان کمکم برای
شما آشکار میشود. در پایان از لطف شما و توجه ای که به این کتاب داشتید کمال تشکر
و قدردانی را دارم.