عبدالرضا فرجیراد
نشست امسال گروه هفت از چندین منظر حائز اهمیت است.
دلیل اول این است که پس از وقفه یک سال و چند ماهه که کرونا بهوجود آورد، رهبران
ارشد این بلوک اقتصادی و سیاسی دوباره دور هم جمع شدند و بهصورت رو در رو با یکدیگر
گفتوگو میکنند که این خود یک دلیل بسیار مهم به حساب میآید. از سوی دیگر اهمیت
این نشست این است که دیگر دونالد ترامپ بهعنوان رئیسجمهوری ایالات متحده در نشست
گروه هفت حضور ندارد و حالا «جو بایدن» جایگزین وی شده است. همه میدانند که رئیسجمهوری
پیشین ایالت متحده فضای سیاسی گروه هفت و همچنین سیاست بینالملل را دستخوش تغییرات
جدی قرار داده بود و اعضای این گروه غیبت ترامپ را به فال نیک میگیرند.
دلیل سوم این است که اقتصاد دنیا در حال بازپروری خود
پس از پاندمی کرونا است و بدون شک بخش اعظمی از موضوعاتی که میان رهبران گروه هفت
به بحث و گفتوگو گذاشته خواهد شد، مسائل اقتصادی و همچنین موضوع واکسیناسیون جهانی
و مقابله با کرونا بود. مسالهای که در اینجا باید به آن اشاره شود، این است که
رهبران غربی سعی میکنند تا در نشست امسال گروه هفت مناسبات خود را بازتعریف کنند
و به همین دلیل حضور جو بایدن بیش از هر وقت دیگر برجسته میشود؛ اما نکته اینجاست
که رئیسجمهوری جدید ایالات متحده سعی میکند تا در بخشی از بازتعریف مناسبات خود،
مساله رقابت با چین بهعنوان رقیب اصلی و همچنین روسیه را در دستور کار شرکای خود
در نشست گروه هفت قرار دهد. بایدن عملا در این نشست سعی میکند تا اتحاد با سایر
شرکا علیه چین و روسیه را علنی و نهایی کند و به همین دلیل معتقدم که بخش اعظمی از
محتوای این نشست به بحث تقابل با چین مربوط خواهد بود.
نکته دیگری که در این میان باید به آن اشاره شود این
است که بایدن در حالی وارد خاک بریتانیا شده است که این کشور چندی پیش با اجرای
کامل برگزیت از جمع اعضای اتحادیه اروپا خارج شد. بر همین اساس شاهد بودیم که رئیسجمهوری
امریکا چند روز پیش در بدو ورود به بریتانیا پس از دیدار با بوریس جانسون، نخستوزیر
این کشور پیمان فراآتلانتیکی را به امضا رساندند که همه را به یاد توافق چرچیل و
روزولت انداخت. این پیمان بهنوعی یک همکاری نظامی و اقتصادی را میان واشنگتن و
لندن منعکس میکند که دو طرف سعی دارند با علنی کردن آن، همکاریهای خود را بیش از
گذشته تقویت کنند که باید آن را یکی از آثار برگزیت به حساب آورد. در این میان بسیاری
معتقدند سیاست ایالات متحده علیه چین از منظر تامین منافع ملی امریکا یک موضوع
قابل دفاع است؛ چراکه چین در حال رشد اقتصادی و نظامی در سطح بالایی قرار گرفته و
برآورد امریکا این است که همین حالا باید جلوی پکن گرفته شود.
بایدن با حضور در گروه هفت بهدنبال آن است تا
متحدانش را علیه پکن تقویت کند و این موضوع را باید فاز اول اقدامات ایالات متحده
علیه چین دانست. در فاز دوم، واشنگتن سعی میکند چین را در حوزه انرژی هدف قرار
دهد و در فاز سوم مجموعه ساختار امنیتی، اقتصادی و سیاسی ایالات متحده بهگونهای
عمل میکند که توسعهگرایی را بر اساس ادبیات خود تعریف کند تا در نهایت بتواند هزینههای
زیادی را به چین تحمیل کند. بایدن حتی میخواهد از اتحاد چین با کشورهایی مانند ایران
جلوگیری بهعمل بیاورد و بهنظر میرسد که او ادامهدهنده راه ترامپ خواهد بود.
همه به یاد داریم که رئیسجمهوری پیشین ایالات متحده اساسا با به راه انداختن جنگ
تعرفهای و همچنین نزاعهای سیاسی و دیپلماتیک سعی کرد تا پکن را مورد هدف قرار
دهد که تا حدودی هم موفق عمل کرد.
حالا با آمدن جو بایدن به کاخ سفید، او همان سیاست
ترامپ را بهگونهای دیگر ادامه خواهد داد و بهدنبال کنترل رشد اقتصادی چین خواهد
بود. این در حالی است که بسیاری از کشورهای اروپایی هنوز آماده همراهی با واشنگتن
علیه پکن نیستند. بهعنوان مثال کشوری مانند آلمان بهدلیل سرمایهگذاریهای چین
در برلین، بهصورت محافظهکارانه با بایدن هماهنگ خواهد شد و از سوی دیگر دولتهای
مستقر در اروپای شرقی هم در وضعیت فعلی تمایلی به درگیری با پکن ندارند. همین
موضوعات ممکن است اختلافهایی را در فرایند تقابل با چین به وجود بیاورد. از سوی دیگر
کشورهای شرق اروپا هم بهدلیل نزدیکی مرزهایشان با روسیه تا حدودی از همراه شدن با
ایالات متحده ترس دارند و این در حالی است که در داخل امریکا هم مشکلاتی وجود دارد
که میتواند بایدن را مورد آزار سیاسی قرار دهد یا حداقل نتواند اوضاع را آنگونه
که میخواهد مدیریت کند.