داود علیزاده
تا پیش از
اینکه شبکههای ماهوارهای و شبکه خانگی به تولید سریال روی بیاورد، مخاطب فارسی
با دو نوع سریال مواجه بود. سریال فارسی ساخت صداوسیما و سریالهای خارجی. سریالهای
صداوسیما درگذر از چارچوبها و ساختارهای سازمانی بهصورت پدیدههای ایدئولوژیکی
مبدل شده بودند که از وقایع روز جامعه فاصله داشتند. در سریالهایی که به دروان
معاصر پرداخته میشد روابط آدمها، زندگی روزمره و حتی گاهی دغدغههایشان از آن
مردم روزمره نبود و بااینحال شبکه خانگی توانست این فاصله را در شروع پر کند.
مخاطب با سریالهایی مواجه شد که از خط قرمزها و چارچوبهای مرسوم صداوسیما عدول میکرد،
خشونت بطنی جامعه را به نمایش میگذاشت و گاهی بهطعنه از فسادها روایت میکرد. بااینحال
پس از حاکمیت نظارت سوی سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر (ساترا) و تشدید
اعمال خط قرمزها برای سریالسازی گویی از این به بعد باید در شبکه خانگی نیز شاهد
سریالهایی با ویژگیهای سریالهای صداوسیمایی باشیم.
در زمینه
سریالهای شبکه خانگی به ویژه سریال در حال پخش «زخم کاری» بامداد جنوب با سمیه
سمساریلر، داستاننویس، مترجم و فیلمنامهنویس گفتوگویی صورت داده که در ادامه
میخوانیم.
خانم سمساریلر
سریالهای شبکه خانگی را دنبال میکنید؟
بله تقریباً اکثر سریالهای پخششده در شبکه
خانگی را دیدهام. با بعضی از آنها ارتباط برقرار کردم. سریالی مثل «قورباغه» که
کارگردانی کار را پسندیدم. از طرفی مثلاً دیالوگ و متن سریال «میخواهم زنده
بمانم» به نظرم بسیار خوب بود و «زخم کاری» را هم دوست دارم؛ هر چند احساس میکنم
که سانسور به آن خیلی آسیبزده؛ اما تا الان خوب پیش رفته است. این را هم بگویم که
پیش از این سریالهای اخیر، سریال «هم گناه» را هم دنبال میکردم و آن را هم دوست
داشتم.
امروزه هم
فیلم و هم سریالهای متعددی ساخته میشود و در بسترهای گوناگون هم پخش میشوند. به
نظر شما چه چیزی باعث اهمیت ساخت سریال در شبکه خانگی است؟
بیشترین تفاوت
در آثار تلویزیون، شبکه نمایش خانگی و سینما مربوط به کارگردانی آثار میشود. نوع دکوپاژ
و روایت قصه در سریال و فیلم تفاوتهای بسیاری دارد. از بحث فنی که بگذریم، در سریال
قصه در قالبی شبیه به رمان روایت میشود که در آن جزئیات مطرحشده، اتمسفر و فضا برای
مخاطب فرصت درگیری بیشتری فراهم میکند. ما همیشه تنها با سریالهای صداوسیمای خودمان
مواجه بودیم و تصاویر و وقایعی که در سریالها به ما نشان میدهند با واقعیت موجود
جامعه تفاوت زیادی دارد؛ بنابراین مخاطب شاید سریالهای تلوزیون را به واسطه
کنجکاوی در روایت داستانی تعقیب کند اما کمتر پیش میآید بتواند با آن همذات
پنداری کند. از طرفی محدودیتهای صدا و سیما در بسیاری از موارد فضایی تصنعی و
نامطلوب به وجود میآورد که برای مخاطب آزاردهنده است به همین دلیل است که مخاطب
ترجیح میدهد سریالهای خارجی ببیند؛ اما در شبکه خانگی، تولیدکننده توانسته سریالهایی
بسازد که آدمها و وقایع آن به زندگی روزمره ما نزدیکتر هستند. از این منظر هم
جالب توجه است و هم مخاطب را تحت تأثیر قرار داده است. البته استثناهایی هم وجود
دارد مثلاً سریال دراکولا و یا بعضی از سریالها که خیلی فانتزی هستند.
سریالهای صداوسیما
و شبکه خانگی در یک کشور تولید میشوند و گاهی یک سری بازیگر و کارگردانهای واحد
هم دارند؛ بااینحال چه چیزی باعث این تفاوت میشود؟
تفاوت در شیوهی
نگرش مسئولان امر است که یک دست نیست. با توجه به اینکه من باواسطه و بیواسطه با
این ارگانها و رسانهها همکاری داشتهام یا مواجه بودهام و همینطور برای چاپ کتاب
با ارشاد برخورد داشتهام. نکته جالب توجه این است که خطوط قرمز در هرجایی و
ارگانی فرق میکند. به نظرم اگر قرار است که سانسور یا ممیزی اعمال شود دست کم قوانین
شفاف و یکدستی داشته باشیم. نویسندهای که دارد مینویسند بداند که با چه خطوط
قرمزی مواجه است.
پس بنابراین یکی
از مشکلاتی که در حال حاضر وجود دارد شناور بودن خط قرمزهاست؟
بله من نویسنده
باید در نظر بگیرم که اثرم داستان است یا فیلمنامه و...؟ برای چه نهادی و چه ارگانی
است؟ چه کسی باید مجوزش را بدهد؟ کجا قرار است ساخته شود! همه اینها خط و خطوط خودشان
را دارند که نویسنده را در بلاتکلیفی قرار میدهد و جلوی خلاقیتش را میگیرد. برای
خلاقیت رها بودن لازم است. ضمناً این خط قرمزها برای همه هم یکسان نیست. در برخی فیلمنامههای
تصویب شده با محتوا و دیالوگی مواجه میشویم که دقیقاً همان محتوا و دیالوگ در
فیلمنامه دیگری مساله ساز شده است.
به اعمال
ممیزی بر سریال «زخم کاری» اشاره کردید. یک مساله اینجا پیش میآید. مثلاً زمانی
که نسخه اصلی فیلم خارجی را ببینیم و نسخه ایرانی با مقایسه میتوان متوجه شد که
این فیلم چه حذفیاتی داشته است؛ اما در مورد سریال که مخاطب نمیداند چطور؟
درست است که
ما نسخه قبل از ممیزی را نداریم و ندیدهایم؛ اما در همین نسخهای که میبینیم
گاهی آنقدر سانسورها و ممیزیها به کار لطمه زده است که مخاطب متوجه میشود. مثلاً
کارگردانی مثل آقای مهدویان که ترکیببندی را میشناسد و همواره رعایت کرده است،
وقتی در یک صحنه میبینیم ناگهان تصویر زوم شده و کادر بهم ریخته و ...، این مشخص
است که ممیزی خواسته با زوم، قسمتی از قاب را از چشم مخاطب محو کند. یا گاهی در
سریال با عکسالعملهایی از بازیگران در صحنه مواجه میشویم که تقابلی ندارد یا حذفشده
است. مثل یک دیالوگ بیربط یا یک خنده بیجا و اینجاست که مخاطب متوجه میشود که
چیزی وجود داشته که بازیگر این عکسالعمل را انجام داده و حالا در فیلم وجود ندارد
و همه این موارد به اثر پایانی کار ضربه میزند.
سریال زخم
کاری اقتباسی از کتاب بیست زخم کاری محمود حسینی زاد است و اقتباس آزادی از مکبث
است. این اقتباس را چگونه ارزیابی میکنید؟
کمتر اثر نمایشی
و ادبی به اندازه مکبث به گونههای مختلف و به این تعداد مورد اقتباس قرار گرفته، البته
تراژدیهای شکسپیر متون خوش اقتباسی هستند. گاهی فیلمساز به ادبیات و زبان شکسپیر
وفادار بوده؛ مثل مکبثِ اورسن ولز
(۱۹۴۸) گاهی هم آنها را از سرزمینی اصلی خارج میکنند و به خاور دور میبرند و لباس
بومی خود را بر تن آنها میکنند مثل فیلم سریر خون (۱۹۵۷) که کوروساوا آن را
ساخت.
اینجا ما با
دو سطح روبرو هستیم. اقتباسی که حسینیزاد از مکبث داشته است و کاری که مهدویان
از روی آن نوشته و ساخته است. مهدویان بهعنوان نویسنده فیلمنامه و کارگردان خیلی
خوب توانسته کار را از آب در بیاورد. کارگردانی خوبی داشته است و این را میتوان
از زاویه دوربین، بازی گیری از بازیگر و بسیاری از ظرایفی که در کارش دارد فهمید.
تا جایی که اطلاع دارم دیالوگهای سریال هم برآمده از اصل کتاب است که نشان میدهد
حسینیزاد در این زمینه موفق عمل کرده است.
به نظر ریتم
تحول شخصیتها تند نیست؟ مثلاً شخصیت مالکی در فاصله 20 دقیقه از یک شخصیت ترسو
مبدل میشود به یک قاتلی که پس از قتل هم میتواند فضا را مدیریت کند؟
من البته از
زاویه دیگری به ماجرا نگاه میکنم. از این نظر دارم به این سریال نگاه میکنم
که مالکی و همسرش در 9 قسمت گذشته دائم یکسویه برنده هستند و هنوز هیچ شکستی نداشتهاند؛
اما در مورد این که آیا سرعت وقایع بالا نیست؟ باید بگویم شاید در قسمت اول و دوم
به نظر بیاید سرعت وقایع، در اصل فجایع زیاد است اما در فلاشبکهایی که در قسمتهای
بعدی داریم ریشه این ماجراها، دشمنیها و کینهها را متوجه میشویم.
یک مساله دیگر
در سریال هم شخصیتهای پرت هم وجود دارد که مشخص نیست بر اثر سانسور پرت شده یا در
فیلمنامه در آن قسمت خاص پرداخته نشده است. مثلاً شخصیت سودابه و رابطهای که با
ناصر دارد و همچنین رابطه مالک و کیمیا؟
البته باید به
قسمتهای بعد نگاه کنیم اگر شخصیت کیمیا در همین حد بماند و نقش عمدهای در ادامه
داستان نداشته باشد به خاطر تمرکزی که روی آن گذاشتهشده است به نظر ناقص طراحیشده
است و از ایرادهای سریال خواهد بود. درباره شخصیت سودابه نیز با تاثیری که در روند
ماجراها داشت و نوع ارتباط خاصش با ناصر، انتظار حذف یکباره آن وجود نداشت، ولی
چون سریال هنوز به پایان نرسیده باید دید در ادامه آیا از شخصیت سودابه استفاده میشود
یا نه.
البته در کتاب
شخصیت کیمیا و سمیرا همکار هستند؛ اما در سریال از قسمت هفتم شخصیت کیمیا
وارد قصه میشود و ناگهان رابطه صمیمی با مالکی پیدا میکند که این مساله قابلهضم
نیست!
درست است. ما
البته نمیدانیم که این پرداخت ناقص به خاطر سانسور است یا شخصیتپردازی ... در
سریال شخصیت کیمیا بهعنوان منشی به مالکی معرفی میشود و نوع معارفه و برخوردها
گویای این است که این شخصیت در آینده نقش مهمتری باید ایفا کند.
نکته دیگر
اینکه اگر مخاطب مکبث را خوانده باشد خواسته و ناخواسته در ذهنش شخصیتها را باهم
مقایسه میکند. مثلاً مالک مالکی را با مکبث و یا شخصیت سمیرا را با لیدی مکبث،
مواجه شما با این مساله چگونه بود؟
در ذهن من
مقایسه ایجاد میشد در مکبث، جنسیت شخصیتها و غلبه جنسی خیلی واضح و مشخص است؛ اما
ما به علت محدودیتهایی که داریم بهخصوص در نمایش تصویری همهچیز را با اغماض
نمایش میدهیم. مثلاً در مکبث، مؤلفهها و مشخصههای لیدی مکبث زنی رها و بیپروا و
عصیانگر است؛ اما در زخم کاری مثلاً رعنا آزادی ور در نقش لیدی مکبث میخواهد
شوهرش را بزند اما همین را هم نمیتوان به درستی نشان داد. محدودیتهایی که داریم
ما را وادار میکند که همین سطحی که نمایش دادهشده را بپذیریم. ما نه در منظر متن
و نه در منظر تصویر نمیتوانیم آنچه را میخواهیم بگوییم و نشان دهیم ما محدودیم
به آنچه میتوان کرد.
به بازی رعنا
آزادیور اشاره کردید، بازی کدام بازیگر نظرتان را جلب کرد؟
جواد عزتی که بسیار خوب است. سعید چنگیزیان هم بسیار
خوب بازی کرده است و درون یک شخصیت متزلزل و آشفته را بهخوبی نمایش داده است.
همچنین کاظم هژیر آزاد در نقش حاج مظفر هم به ظرافت تمام از پس نقشش برآمده است.
این گفتوگو
ادامه دارد