گذر پوست به
دباغخانه افتاد...
کریم جعفری
روز گذشته یک
هیات لبنانی به ریاست دبیرکل شورای عالی لبنان
و سوریه به دمشق رفت تا با مقامات سوری در مورد عبور گاز و برق اردن و مصر از این
کشور جهت تامین نیازهای لبنان رایزنی کند. نصری خوری پس از جلسه مذاکرات هیات وزارتی لبنانی در
ساختمان وزارت خارجه سوریه در دمشق، به خبرنگاران گفت: طرفین توافق کردهاند که یک
تیم مشترک از دو کشور ابعاد فنی موضوع را بررسی کنند. سوریه همواره در تمام رویکردهایش
موضع مثبتی داشته و بهرغم زخمهایی که بهدلیل مواضع متعدد خورده همواره پاسخگو بوده
و بر همکاری و حمایت از لبنان اصرار دارد.
این داستان بسیار جالبی است، داستانی
که نشان میدهد گذر پوست به دباغخانه میافتد و برخی اقدامات خیلی ساده میتواند چه
کسانی را به غلط کردن بیندازد. این هیات دولتی رسمی لبنان پس از 10 سال اولین هیاتی
است که به سوریه سفر کرده و نشان داد که برخلاف باور نادانهایی مانند سعد الحریری
و ولید جنبلاط که هنوز هم فکر میکنند دولت سوریه قاتل پدرشان است، این کشور بدون سوریه
توان زندگی را ندارد. اما پس از 10 سال، بالاخره مشخص شد عیار هر طرف چقدر است و
سوریها باوجود جنایتهای هولناک حریری، جعجع، جنبلاط و سنیوره و سایر اوباش
وابسته به سعودی، اروپا و امریکا روز واقعه در کنار مردم این کشور قرار دارند.
سفرای امریکا و اروپا هم که در طول
سالهای گذشته لبنانیها را در یک مشت کرده بودند که هیچ راهی به سوریه نباید
داشته باشند (انگار لبنان باید به صهیونیستهای اشغالگر در سرزمین اشغالی فلسطین
تکیه میکردند!) حالا پس از ارسال کشتیهای حامل سوخت ایران که با استقبال بسیار
زیاد مردم لبنان روبهرو شده، ناچار شدهاند حتی تحریمهای خود را هم دور بزنند.
امریکا با قانون قیصر، سوریها را به لحاظ اقتصادی در وضعیت بسیار بدی قرار داد،
اما امروز مشاهده میشود که خود آنها ناچار هستند برای سرازیر نشدن کامل لبنانیها
به سمت مقاومت، نزدیکان خود را به دمشق بفرستند تا رایزنی کند که برق و گاز مصر و
اردن با عبور از سوریه، به لبنان برسد.
آن روزها و سالها را نمیتوانم
فراموش کنم، به هیچ عنوان. یادم میآید که چگونه گروه گروه تروریستهایی که توسط
سازمان اطلاعات سعودی، قطر و ترکیه به لبنان آمده بودند از شمال این کشور خود را
به تلکلخ و القصیر رسانده و دنیایی از سلاح، مهمات و پول نقد از طریق همین جریان
14 مارس به سمت آنها سرازیر میشد. خوب یادم میآید که سعد الحریری در کنار
جنبلاط چگونه عقده خالی میکردند و جنبلاط چگونه سرهنگ مسوول امنیت شهر رقه را با
وعده چند صدهزار دلار فریفت تا تروریستهای احرارالشام (به قول داعش، اشرارالشام)
از خاک ترکیه سرازیر شده و این شهر
را اشغال کردند که بعدها پایتخت داعش شد!!
تاریخ جنایتهایی که سران 14 مارس در
حق ملت سوریه کردند (بهویژه مناطق مرزی با سوریه) قابل فراموشی نیست، شما یادتان
به احمد الاسیر و صدها آدمکشی که توسط جریانهای تکفیری لبنانی و با دلارهای سعودی
و هدایت سیاسیون لبنانی به سوریه میرفتند، نمیآید؛ اما در مقابل، گروهی دیگری از
مردم لبنان بودند که نگاه دیگری داشتند و برای جبران صدها تن از بهترین جوانهای
خود را در مبارزه با تروریستهای دستپرورده حریری، جنبلاط، جعجع و سنیوره فدا
کردند تا لبنان در خطر قرار نگیرد. شاید باور نکنید، امثال حریری و جنبلاط و جعجع
و .... دیگر رویی برای روبهرو شدن با سوریها ندارند و همه پلهای پشت سرشان را
خراب کردند....
اما... اما در دمشق مردی حکومت
میکند که بهخاطر مردم کشوری دیگر، لبنانی که هر دو از یک جنس و از یک سرشت هستند هر کاری میکند، این دو مرد در یک مبارزه طولانی
که بعدها تاریخ در موردش خواهد نوشت که چگونه بود، بزرگترین پروژه انهدام منطقه
را با ایستادن در کنار مردان دیگری از ایران از بین بردند تا امروز هم برای حل
مشکلات ملتهای دو کشور دست به دست هم بدهند. اطلاع دقیق دارم که پیش از سفر هیات
لبنانی رهبری مقاومت لبنان از مقامات سوری خواسته بود بدون نگاه به گذشته همکاری
لازم را با این هیات کند و همانگونه که نصری خوری گفت «سوریه همواره در تمام رویکردهایش
موضع مثبتی داشته و بهرغم زخمهایی که بهدلیل مواضع متعدد خورده همواره پاسخگو بوده
و بر همکاری و حمایت از لبنان اصرار دارد...»
این یعنی آنکه خودشان میدانند چه
زخمهای کاری به ملت سوریه، اقتصاد و زیرساختهای آن وارد کردهاند. قرار بود
سوریه منهدم شود تا نتواند به لبنان کمک کند و امروز امریکاییها ناچار میشوند
برای آنکه لبنان بیش از پیش به دامان ایران نیفتد، به سمت سوریها بروند و از آنها
بخواهند تا گاز و برق از خاکشان عبور کند... این نکته و نقطه بسیار مهمی در عرصه
تاریخ منطقه است و باید آن را مدنظر قرار داد. مانند همین گاز و برقی که ما به
عراقیها میدهیم و پولش را که نمیدهند هیچ، چند تا فحش هم بیشتر به ما میدهند...
یا اینکه پول پیمانکاران ترکیهای و غیرایرانی را نقد میدهند و پیمانکاران ایرانی
را سر میدوانند... همه اینها خواهد گذشت و کسی هم به گذشته نگاه نمیکند ولی من
چرا، من همان اندازه که به فکر آینده هستم، گذشته را مانند فانوسی در دست گرفتهام
تا فراموش نکنم چه کسانی دوست بودند و چه کسانی دشمن...