bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۵۴۰۳
تاریخ انتشار: ۰۸ : ۱۹ - ۲۳ آبان ۱۴۰۰
محمدامین فصحتی (سینا): علی عشایری شاعر دهه هفتادی از آن شاعران آینده‌داری است که اگر کار سرودن را جدی بگیرد و خود را از مطالعه‌ها و ممارست‌های پیگیر غنی کند،

محمدامین فصحتی (سینا)

علی عشایری شاعر دهه هفتادی از آن شاعران آینده‌داری است که اگر کار سرودن را جدی بگیرد و خود را از مطالعه‌ها و ممارست‌های پیگیر غنی کند، بی‌اغراق به یکی از شاعران تمام‌عیار در سال‌های آینده تبدیل خواهد شد. هرچند که در این سال‌ها خوب درخشیده است. جای شکرش باقی است که عشایری به پژوهش‌های ادبی هم می‌پردازد که نشان از ژرف‌نگری و موشکافی او در نکته‌های ادبی دارد، پس این دو ویژگی را می‌تواند به شعرهایش نیز وارد کند.

در هر حال، دفتر رباعی «نخل‌ها سرو جنوب‌اند» آیینه‌‌‌ای است که انعکاس‌دهنده روح زلال، وجود شریف و عاطفه‌ جوانی جنوبی است که ما را میهمان این همه زلالی و آیینگی کرده است. گرایش این شاعر جوان بیشتر به قالب رباعی است، قالبی که در وهله‌ اول، ممکن است به اعتبار این‌که دو بیت است سرودنش ساده به نظر برسد؛ اما وقتی از پای گود به وسط میدان بیاییم، می‌بینیم که نه! «هزار نکته‌ باریک‌تر ز مو این جاست.»

البته در این سال‌ها رباعی‌سرایان ما شگردهایی را برای دلچسب شدن این قالب شعری به کار برده‌اند، از جمله ضربه زدن و قوی بودن مصراع چهارم که آن اوایل جواب داد؛ اما خیلی زود این شگرد نخ‌نما شد و جواب نداد و رباعی‌سرایان ما به این نتیجه رسیدند که در وهله‌ اول، هر چهار مصراع رباعی باید دارای نقش محوری باشند و دیگر این که چگالی اندیشه در آن بالا باشد، هرچند مضمونی عاشقانه را یدک بکشد.

با درنگی بر رباعی‌های دفتر «نخل‌ها سرو جنوب‌اند» می‌بینیم که عشایری، به این مهم واقف شده و سعی کرده است چهار مصراع رباعی‌هایش را نقشی محوری ببخشد: «آرام بگیر تا رهایت بکنند/ با مسلک سرو، آشنایت بکنند/ مانند درخت، مهربان باش و لطیف/ بگذار پرنده‌ها صدایت بکنند» (نخل‌ها سرو جنوب‌اند، ص ۱۱).

شگرد درخور توجهی که ردِ آن را در رباعی‌های علی عشایری می‌توان دید، بهره گرفتن از واژه‌هایی است که به‌نحوی حالت کلیدی دارند و کار مضمون‌پردازی شاعر را آسان می‌کنند و باعث می‌شود شاعر با تمرکز بر این واژه‌ها کار خود را بهتر پیش ببرد که این یکی از نشانه‌های مثبت تکرار در شعر می‌تواند باشد به شرطی که با مهارت و دقت استفاده شود که ظاهرا شاعر جوان ما از پس ِاین کار برآمده است. یکی از این واژه‌ها «سرو» است که در عنوان این کتاب هم دیده می‌شود که مشخص می‌کند این درخت برای شاعر مهم است تا آنجا که نخل که یکی از نمادهای زادگاه شاعر است، به سرو تشبیه می‌شود.

نمونه: «در دشت بهار، سبز مادر زادند/ در سینه‌ دی‌ماه زمان آبادند/ از باد خزان، نه زرد گشتند نه سرخ/ این گونه همیشه سروها آزادند» (همان، ص ۱۴).

حسنی که در رباعی بالا دیده می‌شود، این است که سرو، از تنگنای یک معنی واحد و انحصاری رها می‌شود و جان بر کفان میهن را نیز تداعی می‌کند و این سیالیت یک موتیف در شعر، بیانگر شاعر آن است‌. یکی از مضمون‌های اصلی این مجموعه رباعی «عشق» است که از یک شاعر خونگرم جنوبی هیچ بعید نیست و بلکه برای او به‌نوعی سند افتخار است، تا آنجا که وجود او را پالایش می‌دهد و آنگاه که آن را دستمایه‌ شعر خود می‌کند، واکنش مخاطب چیزی جز تحسین و آفرین گفتن نیست: «یک لشکر بی‌حساب دارد چشمش/ شاید سر ِ انقلاب دارد چشمش/ لب‌های فلق‌گونه‌ او می‌گویند:/ انگار که آفتاب دارد چشمش» (همان، ص ۱۷).

درباره مجموعه‌‌رباعی «نخل‌ها سرو جنوب‌اند» بیش از این می‌توان قلم‌فرسایی کرد؛ اما بهتر است مشتاقان قالب رباعی خود، به مطالعه‌ این دفتر بپردازند تا به نقاط مثبت و نقاط منفی احتمالی آن واقف شوند. در هر حال، با شناختی که از علی عشایری دارم مطمئنم که او به‌جای جو زده شدن و خود را گم کردن، بی‌حاشیه و بی‌جنجال، در آینده‌ نه چندان دور در عرصه‌ سرایندگی موفقیت‌های به مراتب بیشتری را به‌دست خواهد آورد. به این امید، حسن ختام این مطلب را رباعی دیگری از کتابش قرار می‌دهیم: «خورشید شوید یا که «من» را بکشید/ اندیشه آیینه‌شکن را بکشید/ قبل از رفتن به جنگ با تاریکی/ شب‌های درون خویشتن را بکشید) (همان ص ۲۶).



نام:
ایمیل:
* نظر: