bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۵۵۱۳
تاریخ انتشار: ۲۳ : ۱۴ - ۲۱ دی ۱۴۰۰
حمید لبخنده، کارگردان عاشقانه‌سرای ایران درگذشت؛
الهام بهروزی: مدت‌هاست خبرهای تلخ و مرگ و میرهای غافلگیرکننده آغازگر روزهای ما شده است؛ یک روز خبر مرگ بکتاش آبتین و روز دیگر رفتن حمید لبخنده روزمان را تلخ می‌کند!

الهام بهروزی

مدت‌هاست خبرهای تلخ و مرگ و میرهای غافلگیرکننده آغازگر روزهای ما شده است؛ یک روز خبر مرگ بکتاش آبتین و روز دیگر رفتن حمید لبخنده روزمان را تلخ می‌کند! از دید من، مرگ واقعیت نامانوسی است که گاه به‌اجبار در دامن فردی نهاده می‌شود تا هر چه زودتر جهان را ترک گوید تا مبادا با شعری یا فیلمی نظم جهان را بهم بریزد!

حمید لبخنده هم رفت. او که سال‌ها سکوت کرد، در سکوت هم رفت. او کارگردانی بود که در خاطر دهه پنجاهی‌ها و شصتی‌ها جای پای محکمی دارد. لبخنده با ساخت سریال «در پناه تو» تصویر تازه‌ و هنجارشکنانه‌ای از عشق را در آن روزگار ارائه و مخاطبان زیادی را به خود جذب کرد.

وی در این سریال، برای نخستین‌بار بر سر یک دختر جوان دانشجو چادر گذاشت و لعیا زنگنه بازیگر نقش مریم آنقدر خوب، نقش خود را بازی و تصویر خوبی از چادر ارائه داد که موجب شد، بسیاری از دختران دانشجو در همان زمان، پوشش چادر را برگزینند.

البته چنانکه گفته شد، مریم جذابیت‌های پنهان و آشکار زیادی برای دانشجویان پسر داشت که پیرامون او بودند. در شخصیت‌پردازی او دقت شده بود که او تنها حجاب ظاهری نداشته باشد و متانت و وقارش به وسیله چادری که به‌سر می‌کرد، کامل‌تر شود. البته سانسورهای تحمیل‌شده به لبخنده در ساخت این سریال موجب شد که او به مقصود مورد دلخواهش در این اثر دست نیابد ولی با همه این‌ها، «در پناه تو» به پرمخاطب‌ترین اثرش تبدیل شد.

حمید لبخنده متولد سال ۱۳۳۰ در اهواز بود. وی در ۱۵ سالگی به اولین کلاس تئاتر نزد حسینعلی طباطبایی در اداره فرهنگ و هنر اهواز رفت. آن‌طور که خودش تعریف کرده در آن کلاس با رضا فیاضی، فرید و علی سجادی حسینی و رضا خندان همراه بود و بعدها در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران پذیرفته شد و در رشته کارگردانی و بازیگری تئاتر تحصیل کرد. این کارگردان از شاگردان هنرمندان مطرحی همچون حمید سمندریان، شمیم بهار، بهرام بیضایی، پرویز پرورش، پرویز ممنون، علی رفیعی، محمد کوثر و نیز منیژه محامدی و گلی ترقی بوده است.

لبخنده که در برخی نمایش‌های گروه تئاتر «پیاده» به سرپرستی داریوش فرهنگ و مهدی هاشمی بازی کرده بود، برای نخستین بار همراه با زنده‌یاد سمندریان در نمایشنامه «مرده‌های بی‌کفن و دفن» نوشته سارتر کار کرد. در آن مقطع نمایشنامه «عادل‌ها» به نویسندگی کامو و با ترجمه محمدعلی سپانلو را هم در تالار مولوی کارگردانی می‌کرد و بعد از تجربه اجراها رابطه دوستانه بیشتری با زنده یاد سمندریان و هما روستا پیدا کرد.

اما او شهرتش را در دنیای سریال‌سازی به دست آورد. لبخنده با ساخت سریال «در پناه تو» در دهه هفتاد در میان عموم مخاطبان به چهره‌ای شناخته شده تبدیل شد و بعد از آن سریال‌های دیگری هم همچون «در قلب من» را کارگردانی کرد. او در سینما فیلم «آبی» را ساخت اما در سال‌های گذشته بیشتر مشغول مدیریت آکادمی سمندریان بود و سال‌ها مدیریت آموزشگاه زند‌یاد حمید سمندریان را بر عهده داشت.

حمید لبخنده خواهرزاده احمد محمود نویسنده فقید و برجسته خوزستانی بود که برخلاف دایی‌اش، رویایش را در تئاتر یافت و دنیای داستان نتوانست بستری برای رویاپردازی او باشد. در حقیقت این سن نمایش بود که لبخنده را مجذوب خود کرد تا داستان‌های ناکوک اجتماعی‌اش را در آن روایت کند.

لبخنده که توانسته بود در تئاتر خود را ثابت کند، رابطه دوستانه و صمیمانه‌ای را با حمید سمندریان و همسرش هما روستا آغاز کرد و تا لحظه مرگ این دو هنرمند رفاقتش را با آن‌ها ادامه داد. خود وی در گفت‌وگویی با اشاره به این موضوع، گفته بود: «اوایل دهه ٥٠ و در دوران دانشجویی با حمید سمندریان آشنا شدم. استادی که همواره درِ خانه‌اش به روی شاگردان باز بود و بانویش هم از مهربانی کم نمی‌گذاشت. محبت سرشار این زوج هنری، مرا پاگیر کرد و از همان‌جا دوستی‌مان آغاز شد که تا سال‌های طولانی ادامه پیدا کرد...»

وی در ادامه این گفت‌وگو به چگونگی راه‌اندازی رستوران ۱۴۱ به همت سمندریان اشاره و تصریح کرده بود: «آن زمان خانه استاد سمندریان در خیابان کاخ بود و معمولا ما بعد از تمرین «گالیله» از تالار وحدت تا خانه استاد را پیاده می‌رفتیم و دورهم جمع می‌شدیم. آن بعدازظهر غمگین که آن ماجرا (تفتیش اعضای نمایش «گالیله» -نمایشی که مجوز اجرا به آن داده نشد- به دست نگهبان جدید سالن محل تمرین که باعث شد به سمندریان و اعضای نمایش خیلی برخورد) پیش آمد، هنگام ورود به مجموعه محل زندگی استاد در طبقه همکف، متوجه مغازه‌ای بزرگ و خالی شدم با نیم طبقه‌ای وسیع که از پس شیشه‌های بزرگش پیدا بود. پرسیدم آقا این مغازه خالی متعلق به کیست؟ استاد گفت: متعلق به همه مالکین است. قرار بوده پارکینگ باشد؛ اما چون درخت‌های کهن چنار در مقابلش سر به آسمان می‌سایند، شهرداری اجازه استفاده پارکینگ نداد و کاربری‌اش را تجاری کرده است. ‌به آپارتمان استاد در طبقه دوم رفتیم و قرار شد تا مدیران تئاتر از استاد عذرخواهی نکنند، به تئاتر بازنگردیم و گفتیم باید واکنش نشان دهیم.»

لبخنده ادامه داده بود: «من پیشنهاد کردم به‌عنوان عکس‌العمل دربرابر برخوردی که با گروه ما شده، آن مغازه را به کتابفروشی تبدیل کنیم و کتابفروش شویم؛ اما شرایط ملتهب‌تر از آن بود که کسی مثل استاد سمندریان کتابفروشی باز کند و در امان باشد. پس تصمیم گرفته شد رستوران باز کنیم. خانم روستا از اداره تئاتر بازخرید شده بود و پولی گرفته بود. آقای سمندریان هم از پدرش پولی قرض کرد و اجازه استفاده از آن فضا را از همسایگانش - که همه دوستانش بودند- گرفت. چند ماهی آنجا کار کردیم و تیر و تخته ریختیم و فضای همکف آن را به رستوران و نیم طبقه‌اش را به پلاتویی تبدیل کردیم برای تمرین تئاتر. همه جا گفتیم این حرکت یک اعتراض است؛ اما متاسفانه همان اوایل کار، دوستان نزدیک ما که خودشان را با آن شرایط تطبیق داده بودند و کار می‌کردند، در مورد سمندریان و گروه ما گفتند که آقایان به اصل خودشان بازگشته‌اند! و این برای ما غم‌انگیز بود. در حالی که تمام بعدازظهرها استاد، گروه را در نیم طبقه جمع می‌کرد و نمایشنامه‌هایی همچون «پدر» استریندبرگ، «راهب و راهزن»، «گالیله»، «ایوانف» و... را روخوانی، تحلیل و تمرین می‌کردیم. رستوران بهانه‌ای بود برای یک ظهر، ناهار، درآمد و ادامه‌اش تئاتر. اما اجازه اجرای آثاری که آقای سمندریان دست می‌گرفت، به دست نمی‌آمد.»

وی در مورد سرنوشت این رستوران یادآور شده بود: «همیشه منتظر تماشاچی بودیم! وقتی مشتری می‌آمد، فکر می‌کردیم تماشاچی آمده. هرکه هم می‌آمد، باید سیر می‌شد و می‌رفت و این‌طور بود که تاب می‌آوردیم. رستوران اما نه تنها هیچ درآمدی برای‌مان نداشت، زیان هم داشت چون بلد نبودیم، کار ما نبود. انگار یک مهمانی بود. اغلب هنرمندان، به‌خصوص هنرمندان رشته‌های دیگر مثل محمود دولت‌آبادی، حسین علیزاده و... به آنجا می‌آمدند. کم‌کم آنجا پاتوق آرتیست‌ها شده بود و این برای‌مان خیلی مطبوع بود. واقعیت این است که دنبال درآمدش نبودیم. اگر هم بودیم، راهش را نمی‌دانستیم. ناگهان از این تکرار به تنگ آمدیم. تکرار بی‌نتیجه تمرینات عصر، تکرار بی‌معنای فروش غذا، تکرار زندگی بی‌حاصل و درغروبی دلتنگ، به آقای سمندریان گفتم آقا! اینجا را ببندیم! و او هم گفت ببندیم! صبح فردا رستوران را بستیم و هرکدام‌مان به راهی رفت.»

لبخنده کارگردان خوشفکری بود ولی پس از ساخت چند سریال و فیلم ترجیح داد به همان هنر مورد علاقه‌اش (تئاتر) بازگردد و به آموزش این هنر در آموزشگاه استادش مشغول شود. وی تا روزهای پایانی عمرش در این کسوت ماند تا در نهایت 18 دی‌ماه در اثر عوارض عمل جراحی که چند مدت پیش انجام داده بود، دچار آمبولی شود و جان به جان‌آفرین تسلیم کند.

مرگ وی موجب تالم و تثار جامعه هنری کشور شد. در این باره رضا صائمی، منتقد سینما و سردبیر سایت موسسه «هنر و تجربه» در صفحه شخصی خود در اینستاگرام نوشت: «نام حمید لبخنده با سریال «در پناه تو» بر سر زان‌ها افتاد. سریالی ساختارشکن در دهه هفتاد که نخستین‌بار روابط عاشقانه در نسل جدید را در تلویزیون به تصویر می‌کشید و با حاشیه‌های زیادی هم همراه شد! هم حاشیه‌های متنی مثل حذف و سانسور عاشقانه‌های پارسا پیروزفر و تلاش برای زشت کردن چهره او با گریم‌های متعدد که البته جواب نداد! هم حاشیه‌های فرامتنی مثل اتفاقاتی که بعدها برای رامین پرچمی و ماجرای زندان رفتنش به وجود آمد...

«در پناه تو» گرچه سریال پرمخاطبی بود و چهره‌های تازه و جذابی از بازیگرانش معرفی کرد؛ اما در زیر متن آن رد پای الگوسازی‌های ایدئولوژیک نهفته بود... استفاده از بازیگران خوش‌چهره‌ای مثل لعیا زنگنه و حسن جوهرچی با المان‌های مذهبی تا هم زیبایی ظاهری آن‌ها نسل جوان را جذب کند و هم به‌واسطه آن‌ها شمایل مطلوب گفتمان رسمی از جوان امروزی صورت‌بندی شود. جالب اینکه برخی از رسانه‌های رسمی این سریال را ترویج فرهنگ مبتذل غرب دانستند و به آن حمله کردند. سریال البته آنی نشد که کارگردان می‌خواست. حذفیات بی‌شمار سریال از جمله حذف صد صفحه فیلمنامه و بیست شخصیت سریال، فشاری بر حمید لبخنده وارد کرد که باعث شد او برای پایان سریال متنی را با صدای حزن‌انگیز در قسمت آخر بخواند...»

انجمن بازیگران سینمای ایران هم به مناسبت درگذشت حمید لبخنده، پیام تسلیتی را به این شرح منتشر کرد: «بازگشت همه به سوی اوست؛ در نهایت اندوه و تاسف یکی دیگر از هنرمندان فرهیخته و ارزشمند از میان ما رفت. جناب حمید لبخنده کارگردان و بازیگر توانا و باسابقه سینما و تلویزیون به جاودانگی پیوست. شورای مرکزی انجمن بازیگران سینمای ایران، در گذشت این هنرمند خاطره‌ساز را به خانواده محترم ایشان و همکاران عزیز تسلیت عرض می‌کند.»

در پایان یادآوری می‌شود پیکر حمید لبخنده، بازیگر، کارگردان تلویزیون، تئاتر و سینما امروز (دوشنبه، 20 دی‌ماه) ساعت 10 تشییع و در بهشت زهرا به خاک سپرده می‌شود.


نام:
ایمیل:
* نظر: