bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۱۵۵۴۷
تاریخ انتشار: ۳۸ : ۱۳ - ۰۵ بهمن ۱۴۰۰
نگاهی به رمان «سارا و سرافینا»؛
بهروز ناصری: در جریان جنگ بوسنی به‌عنوان آخرین جنگ بزرگ قاره اروپا که طی آن هزاران بوسنیایی به جرم مسلمان بودن و داشتن نام‌های اسلامی کشته می‌شدند.

بهروز ناصری

در جریان جنگ بوسنی به‌عنوان آخرین جنگ بزرگ قاره اروپا که طی آن هزاران بوسنیایی به جرم مسلمان بودن و داشتن نام‌های اسلامی کشته می‌شدند. قرار است یک زوج جوان با کمک اسناد غسل تعمید جعلی از سارایوو تحت محاصره خارج شوند. اما خروج با شکست روبه‌رو می‌شود. کسانی که در تهیه اسناد جعلی به این زوج کمک کرده‌اند هم از این موضوع ناراحت شده‌اند. اما در این میان سرافینا، به‌عنوان مادر، نمی‌تواند از دست دادن دخترش و نابودی یک عشق را تحمل کند و تصمیم می‌گیرد، بمیرد جنگ تحمیلی صرب‌ها اوضاع در سارایوو را به‌گونه‌ای رقم زده است که سرافینا بیلال گرچه برای زندگی کردن حق انتخاب ندارد؛ اما برای مردن می‌تواند حق انتخاب داشته باشد، و او تک‌تیراندازان صرب را انتخاب می‌کند. داستان در یک مارپیچ زمانی خواننده را به سال ۱۹۴۲ بازمی‌گرداند، زمانی که سرافینا که خود را سارا می‌خوانده است و می‌خواهد به‌دنبال دوست یهودی‌اش برود.

به گزارش مهر، جواد کارا‌حسن، برجسته‌ترین نویسنده زنده بوسنی و هرزگوین و یکی از جدیدترین پدیده‌های ادبیات معاصر اروپا است. او توانایی خاصی در دیدن دنیای اطرافش از منظر دیگران دارد و معتقد است: باید سعی کنیم خودمان را جای دیگران بگذاریم، سعی کنیم اطرافیانمان را درک کنیم و نه آنکه آنها را قضاوت کنیم زیرا دنیا فقط با مهربانی خودمان است که به سمت بهتر شدن تغییر پیدا می‌کند کارا حسن، ایووآندریچ را به‌عنوان یکی از نویسندگان مورد علاقه خود می‌داند که از او بسیار آموخته و با او مشاهده می‌کند.

جواد کارا‌حسن نویسنده این رمان معتقد است من می‌توانم از سارایوو خارج شوم؛ اما سارایوو نمی‌تواند از من خارج گردد؛ چراکه سارایوو نمادی از فراز و نشیب‌های تاریخ اروپا است. از این‌رو در این رمان جنگ به‌عنوان بستر اصلی و نقطه اتصال شخصیت‌ها و جدایی‌ناپذیر مطرح شده است. رمان سارا و سرافینا هزارتوی خاطره‌های یک استاد دانشگاه سارایوو و در زمان محاصره این شهر توسط صرب‌ها است. او می‌گوید در سارایوو فرمولی را یاد گرفته است: من من هستم، چون تو هستی، و تو تو هستی، چون من هستم.

در این رمان از طریق یک استاد قدیمی دانشگاه سارایوو که از قضا راوی ماجرا نیز است وارد خاطره‌های گاه و بیگاه او از زندگی و نحوه آشنایی وی با دوستانش می‌شویم در بازه زمانی آوریل ۱۹۹۲ تا فوریه ۱۹۹۳، ما شاهد زندگی روزمره در محاصره مردم بی پناه سارایو هستیم، مبارزه مردم عادی برای بقا همه جا به شدت محسوس است، در خیابان، در داخل خانه، در پناهگاه، و حتی پشت میز شام. سارا و سرافینا.

از همان ابتدا راوی با پرگویی زمینه را برای مطرح کردن مسئله اصلی آماده می‌کند این مقدمه چینی در لابه‌لای پرحرفی‌های راوی به قدری است که خواننده باید صبر پیشه کند تا یک فصل رمان را پشت بگذارد؛ بلکه بتواند درگیر این رمان شود. البته در ادامه راوی به پرحرفی خودش نیز اعتراف می‌کنند اما با هوشمندی تمام خواننده را برای شنیدن داستان اصلی رمان آماده می‌سازد؛ چراکه عنوان رمان فقط نگین انگشتری است و خواننده تا رسیدن به این نگین باید مراحل مختلفی چون شناخت نحوه رفتاری اشخاص به هنگام باز کردن در آپارتمان، شناخت قشر چمدانی های بوسنی، شناخت دونجرها یا آدم‌های آچار فرانسه، آشنایی با تلالوی نور و جاری شدن آنها از چشمه‌های نامرئی در سارایوو، آشنایی با شخصیت‌های برنزی، آشنایی با صدای خفه کردن غاز، شنیدن سخنرانی در خصوص گندم، نگرش عمومی بوسنیایی‌ها به نان و خوراک مخلوط ماکارونی با لوبیای و... را پشت سر بگذارد.

کارا حسن در این رمان وضعیت اسف باری از جنگ تحمیلی از سوی صرب‌ها و تأثیرات آن بر مردم مسلمان بوسنی ایجاد کرده است. رمان او از ترس مداوم و نحوه مدیریت زندگی از سوی مردم مسلمان بوسنی برای زنده ماندن در این جنگ نابرابر را توصیف می‌کند.برای درک بهتر این رمان آشنایی با اوضاع بوسنی و به ویژه محاصره سارایوو طی سالهای ۹۲ تا ۹۵ میلادی می‌تواند روایت تو در تو و بحث‌های فلسفوی نویسنده را کمی آسان‌تر کند. محاصره سارایوو طی ۱۴۲۵ روز یکی از طولانی‌ترین محاصره‌های شهری در طول جنگ‌های معاصر است در کنار تک تیرانداران صربِ در کمین. گاهی اوقات فقط در یک روز بیش از سه هزار شلیک توپ و خمپاره به سمت این شهر انجام می‌شد.

در طول داستان جنگ خیابانی سارایوو در جریان است و حملات توپخانه ای از بلندی‌های دره سارایوو همچنان ادامه دارد. کارا حسن پشت این راوی شخص اول که دانای کل محدود هم هست ایستاده است او حتی روایت‌های گفته شده برخی از شخصیت‌های داستان را هم خودش خلاصه و سپس بیان می‌کند گویی فقط برای یکدستی کار و حذف پرحرفی‌های دیگران و گویا انگار فقط خودش قرار است در این رمان پرحرفی داشته باشد و بسیاری از ویژگی‌های رمان نو مانند بحث بر سر مسائل بسیار جزئی و اولویت دادن آن بر محتوا، ابهام در شخصیت‌پردازی، بازی پی در پی زمان و مکان، پررنگ بودن زمان ذهنی نسبت به زمان عینی، وجه ناشناخته برخی شخصیت‌ها و دیده می‌شود. قابلیت و توانایی کارا حسن در باور پذیرکردن این مجموعه روایتی قابل ستایش است که در این میان نقش مترجم با ارائه یک ترجمه روان برجسته‌تر شده است؛ گویی رمان به فارسی نوشته شده است.

مرحوم ابوالحسن نجفی، زبان‌شناس و مترجم در خصوص ویژگی‌های رمان می‌گوید: رمان سه ویژگی دارد که آن را از قصه‌ها، افسانه‌ها و دیگر انواع ادبی متمایز می‌کند. باورپذیر بودن رمان برای مخاطبان یکی از این ویژگی‌هاست. ویژگی دوم در این است که نمی‌توان رمان را نقل کرد و مخاطب برای فهمیدن رمان باید حتماً آن را از ابتدا تا انتها بخواند. ویژگی سوم نیز، همذات پنداری مخاطب با شخصیت‌های رمان‌هاست. یعنی مخاطب در زمان مطالعه رمان، با قهرمان آن همدلی می‌کند.

جواد کارا حسن سال‌ها در خارج از مرزهای بوسنی و هرزگوین، به عنوان نویسنده و کارمند دانشگاه عمدتاً در دانشگاه‌های اتریش و آلمان فعال بوده است و جوایز ادبی متعددی در خارج از کشور دریافت کرده است او را به عنوان یک مسلمان بی نظیر ایجاد کننده پل‌های ادبی برای فضای فکری اروپا می‌شناسند که با این حال هنوز هم وی به زبان مادری بسیار تاکید دارد و می‌گوید: می‌توانم تجربیات، ترس‌ها و انسدادهای رقت انگیز، احساسی، وجودی خود را حس کنم اما به نظرم نمی‌توانم آنها را به زبان دیگری بیان کنم.

نویسنده براساس خاطرات یک استاد دانشگاه که راوی داستان است، رمان را پی‌ریزی کرده است و در روند داستان سعی کرده با تلفیق خاطرات سایر شخصیت‌ها خط مشی مشخصی به این رمان بدهد. در نگاه اول شخصیت اصلی این رمان به نظر یک زن با شخصیتی دوگانه است اما با آشنایی و عادت کردن به لحن راوی که استاد قدیمی دانشگاه سارایوو است.

خواننده با یکی دیگر از شخصیت‌های اصلی و مؤثر رمان که همان استاد است آشنا می‌شود که این استاد دانشگاه مدام در تلاش است تا این زن را به یک وجه از شخصیتش برساند همان وجهی که او عاشقش شده است. احساسات دوسویه بین سارا بودن و سرافینا بودن فشار زیادی بر سارا وارد می‌کند، همچنین احساس گناه او نسبت به دوست یهودی اش اِلا کامهی. منشأ یاس و ناامیدی استاد دانشگاه هم از این واقعیت ناشی می‌شود چرا که او بسان یک عاشق بی قرار معضل سارا را از آن خود می‌داند.

هویت دوگانه خانم سرافینا بیلال از او شخصیت ویژه‌ای ساخته است در جایگاه سارا گرچه واقع بین نیست اما مشتاق و رویاپردازاست و در مقابل به عنوان سرافینا عمگرا مفید و خدمتگزار است اما با این شرایط سارا به شدت از تنهایی رنج می‌برد، گر چه او کاملاً به حرفه معلمی و کارهای خیریه خود علافه وافری بروز می‌دهد اما با این وجود، احساس پوچی و بیهودگی او را فرا گرفته و در پی تزلزل شخصیتی قصد خودکشی می‌کند آن هم از طریق تک تیراندازهای صرب.

کشمکش هویتی سارا یا سرافینا بودن شاید برای خواننده این گمان را تشدید کند که گر چه او از یک خانواده چمدانی مهاجر یهودی است ولی پس سال‌ها زندگی در سارایوو در واقع بین مسلمان یا یهودی بودن خود به تشکیک افتاده است حتی راوی رمان نیز بارها از عبارت «اسم قابل قبول» استفاده می‌کند که باید خواننده خودش از این عبارت به کلمه مسلمانی برسد البته جواد کاراحسن نویسنده این رمان می‌گوید: واضح است که کتاب‌های من، که در آن قهرمانان معمولاً افرادی هستند که نمی‌توان آنها را به وابستگی تقلیل داد، نمی‌توان آن‌ها را به چیزی تقلیل داد که بشود آن‌ها را با برچسب، صرب، کروات، بوسنیایی، مسلمان، ارتدکس، کاتولیک، برجسته کرد. منظورم این است که ما همه این‌ها هستیم، اما هر کدام از ما همیشه و یا حداقل خیلی بیشتر از آن چیزهستیم. جوامع ما بر این فرض استوارند که انسان ابتدا عضوی از یک ملت است، و فقط بعد یک شخص، و من نمی‌توانم تشخیص دهم، نمی‌توانم خودم را در کتاب‌هایم بشناسم.

درگیری شخصیتی خانم بیلال در سارا بودن و یا سرافینا شدن در طول رمان به گونه‌ای پیش می‌رود که گویا این دوگانگی شخصیت، هرگز به نور و آرامش نخواهد رسید جز توسل به تک تیراندازهای صرب!!؟ که خواننده را وامیدارد از خود بپرسد آیا اسم من هم می‌تواند در مقابل رفتارهای اجتماعی ام معرف و یا احتمالاً پاسخگو باشد؟ البته شاید خواننده رمان خود با استعاره‌های اینچنینی و یا چیزی شبیه به آن در زندگی اش سر و کار داشته است «در ذهنمان چیزی می‌گذرد و بر زبانمان چیز دیگری جاری می‌شود.» کارا حسن عقیده دارد: تا زمانی که خود را فرشته و دیگری را شیطان معرفی کنید، ما نمی‌توانیم صحبت کنیم، نمی‌توانیم یکدیگر را درک کنیم و هیچ یک از ما نمی‌توانیم خودمان را بشناسیم.

در طول تاریخ همواره برخی از نویسندگان و کتاب‌هایشان نمادی از کشورشان محسوب می‌شوند این‌ رمان را نیز می‌توان نماینده‌ای از ادبیات معاصر بوسنی و هرزگوین به حساب آورد. شخصیت‌های این رمان فارغ از ظرفیت‌های شخصیتی سه قوم ساکن این سرزمین همان‌گونه که هستند به خواننده معرفی می‌شوند گرچه راوی سعی می‌کند خواسته یا ناخواسته در برخی از موارد وجوه تاریکی را به برخی از این شخصیت‌ها بتاباند؛ اما در پایان رمان خواننده به درک صحیحی از شخصیت‌ها می‌رسد. ستار شاهی با انتخاب و ترجمه روان این رمان برجسته علاقه‌مندان ایرانی را با جواد کاراحسن، نویسنده اندیشمند بوسنیایی بیشتر آشنا می‌کند.


نام:
ایمیل:
* نظر: