بامداد جنوب
مصطفی فیض اردکانی که به مدت سه سال در پلیپروپیلن
جم ریشه نیروهای بومی را زد، نیروهای خوب و متخصص را به حاشیه برد تا دوستان
گرمابه و گلستانش را دور خودش جمع کند، در حالی از این پتروشیمی میرود که مستندات
بسیاری در مورد تخلفات مالی او و اطرافیانش وجود دارد که باید به همه آنها پاسخ
دهد. او باید بگوید که با میلیاردها ریال کارت هدیهای که بهنام کارگران بیچاره
گرفت، چه کرد؟ او حتی حرمت ماه مبارک رمضان را هم نگه نداشت و بهنام این ماه،
دنبال کارت هدیه بود!! مدیرعامل جدید اگر میخواهد کاری کند، باید دست به یک خانهتکانی
همهجانبه زده و از همه عوامل برکشیده شده توسط فیضاردکانی حساب و کتاب بخواهد و
افراد پاکدست جدیدی را بهجای آنها منصوب کند.
بالاخره
پرونده مدیریتی!! و پر از حاشیه و مشکل مصطفی فیضاردکانی هم در پلیپروپیلن جم به
پایان رسید، پروندهای که با بررسی هر روز از آن با مصیبتهای بسیاری روبهرو میشویم
که شاید کوچکترین آن برخورد عجیبوغریب با نیروهای متخصص و دلسوز، به حاشیه بردن
افراد پاکدست و فداکار و نابودی این مجموعه و به مرحله ضرر رساندن مجتمعی بود که
در طول سالهای گذشته از آن بهعنوان یک دست طلایی در صنعت پتروشیمی ایران یاد میشد.
در سالهای گذشته در مورد اقدامات نامبرده که به
شکل عجیبی در طول یک سال حضور دولت رئیسی هم سر کار بود، نوشتیم؛ اما امروز میخواهیم
پرده از گوشه دیگری از اقدامات این آقای فامیل نزدیک برداریم که نشان میدهد آنچه
او در پلیپروپیلن جم انجام داد از مرز فاجعه عبور کرده و هیچ واژهای نمیتواند
اقدامات زشت و زنندهاش را جبران کند. او در حالی میرود که باید به مساله صدها کارت
هدیهای که در طول سه سال حضورش در این مجموعه به شکلها و ترفندهای مختلف با
مبالغ هنگفت بهدست آورد و مشخص نیست سر از کجا درآورد.
بر اساس مستنداتی که بامداد جنوب به آن دست پیدا
کرده، مصطفی فیضاردکانی با کمک تعداد معدودی که به بخش مالی
پتروشیمی پلیپروپیلن جم منتقل کرد، موفق شده در سه سال گذشته به شیوههای
محیرالعقول یک کاسبی شیرین چند میلیاردی را شروع کند که فکر میکند کسی از آن خبر
ندارد.
بهعنوان مثال، ضعیفترین و مظلومترین قشری که
بهعنوان کارگر در پتروشیمیها و سایر صنایع نفتی در جنوب کشور فعالیت میکنند،
رانندهها و کارگران روزمزدی هستند که برای یک لقمه نان حلال در گرمای طاقتفرسا و
آلودگی بینهایت این منطقه روز را شب کرده وگاهی اوقات چهار هفته متوالی در این
منطقه کار میکنند. اما اگر بدانید که فیضاردکانی از این قشر مظلوم و بیچاره که
صدایشان بهجایی نمیرسد هم سوءاستفاده کرد و به آنها رحم نکرد شاید باورتان
نشود. کسی که پشت تبلیغات پولکی مخفی شده بود، چهره واقعیاش حالا نمایان میشود
که به تعداد همه این کارگران و رانندهها کارتهای هدیه 18 میلیون ریالی گرفته؛
اما از قرار معلوم این کارتها به هیچ یک از این افراد نرسیده است.
بر اساس مستندات در یک شیوه عجیب که امیدوارم
دیگران یاد نگیرند و به همین دلیل شگرد پیچیده او در دستبرد زدن به اموال عمومی را
اینجا نمینویسم، صدها میلیون تومان پول جابهجا شد. اگر روزی یک نهاد نظارتی
اراده کرد ما حاضر هستیم این شیوه را افشا کنیم. در این شیوه مشخص شده که او یک
میلیارد تومان کارت هدیه 10 و 20 میلیون تومانی گرفته که مشخص نیست سر از جیب
مبارک چه کسانی درآورده است.
از قرار معلوم هر فرصتی که پیش آمده، در هر
مناسبت و در هر موقعیت فیضاردکانی با کمک و همراهی عوامل خود در مجموعه اقدام به
ضرب کارت هدیه چند میلیونی کرده که هیچ اثری از آنها نیست. البته بخش بزرگی از
این تخلفات به مرور و با شیوههای مختلف نابود شده و فقط با حسابرسی دقیق و
استادانه میتوان رد این پولهای بیزبان که متعلق به کارگران و بازنشستههای
بیچاره تامین اجتماعی است را پیدا کرد.
بهنظر میرسد که فیضاردکانی پیش از آنکه بخواهد
ساختمان خیابان شهرک غرب را ترک کند، باید این پولها را بیتالمال برگرداند. این
موضوع را ما در روزهای آینده پیگیری خواهیم کرد و بدون شک از مدیرعامل جدید خواهیم
خواست تا به حسابهای مالی شرکت رسیدگی کند و از سوی دیگر، نهادهای نظارتی که در
طول این سالها امثال فیضاردکانی را رها کردند، باید به این موضوع با دقت رسیدگی
کنند.
این داستان تلخی است که هر چه به آن عمیقتر شویم
ابعاد آن پیچیدهتر میشود. بهعنوان مثال مشخص نیست چرا یک حساب بسته شد و دهها
حساب جدید باز شد، چرا حساب بانکی از یک بانک به بانک دیگر منتقل شد، در حساب
ریالی و ارزی چه اتفاقی افتاد، مابهتفاوت تبدیل یورو به درهم و ریال سر از جیب چه
کسانی درآورد؟