bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۲۸۴۱
تاریخ انتشار: ۳۶ : ۱۴ - ۱۸ بهمن ۱۳۹۴
من در این مقوله در کتاب «دری به اتاق مناقشه» در صفحه 118 یک مصاحبه مفصل دارم و در آن به این نتیجه رسیده‌ام که غزل پست‌مدرن فقط یک شوخی است، چراکه...
بامدادجنوب- الهام بهروزی: 
این گزارش ادامه قسمت دوم گفت‌وگو با علی باباچاهی، شاعر و نظریه‌پرداز مطرح هم‌استانی است، در بخش اول این گفت‌وگو از چگونگی گرایش وی به شعر پست‌مدرن، نقش دیدگاه و آثار سه فیلسوف بر شعر شاعران پست‌مدرن و ویژگی این شعر نوشتیم و در این بخش ادامه گفت‌وگو را می‌آوریم. پیش از این گفتیم برای این‌که بتوانیم به شعر باباچاهی راه یابیم، باید ساعت‌ها وی را مطالعه کرد، نقدهایش را خواند اما نکته جالب این است که خود وی نیز معتقد است که برداشت‌ها از شعر متفاوت است و هر کس با توجه به نوع فهم خود مفاهیم شعر را در می‌یابد.

علی باباچاهی در خصوص غزل پست مدرن در گفت‌وگو با بامداد جنوب گفت: من در این مقوله در کتاب «دری به اتاق مناقشه» در صفحه 118 یک مصاحبه مفصل دارم و در آن به این نتیجه رسیده‌ام که غزل پست‌مدرن فقط یک شوخی است، چراکه اگر قرار بود که مثلا جامعه فئودالی و ساختارش به همان شکل باقی می‌ماند و پروسه تکاملی شکل نمی‌گرفت، به جامعه صنعتی نمی‌رسیدیم. بنابراین قالب غزل در همان حال باقی می‌ماند و دیگر شعر نیمایی به‌وجود نمی‌‌آمد. قالب غزل در دوره معاصر در درونش آنتی‌تزهای خودش را پرورش داد و یک انقلاب در آن شکل گرفت، بنابراین غزل اگر بخواهد پست‌مدرن باشد با توجه به محدودیت قالبی که دارد، اگر حکمی صادر کند، تفکر مردمی را نقض می‌کند ولی بعید به نظر می‌آید که این غزل‌های زیبایی را که جوان‌های امروزی می‌سرایند، زیر عنوانم غزل پست‌مدرن قرار گیرند. این شاعران شعر را با عناصر جهان مدرن در می‌آمیزند و بر این گمان هستند که غزل پست‌مدرن سروده‌اند. البته اگر شاعر توانایی چون مولوی بیاید، می‌تواند در غزل‌هایش وارد حوزه‌هایی شود که روبه سوی حوزه پست مدرن باشد، به‌عنوان نمونه خودم در کتاب «فیه مافیه» وی نوشته‌هایی را در خصوص مبحث «ثنویت» یعنی همان خیر و شر دیدم که چقدر نظریات وی به دیدگاه دریدا نزدیک بود.

وی در خصوص شعر نیمایی افزود: من برای نیما یوشیج و شعر نیمایی ارزش زیادی قائل هستم و در این سبک آثار و شعرهای بی‌نظیری نوشته شده است، البته این مساله را نباید هیچ‌گاه فراموش کنیم، متن‌هایی که زیر عنوان پست‌مدرن قرار می‌گیرند، لزوما نباید به معنای برتری آنها بر شعر نیمایی باشد، هر چند می‌تواند بهتر باشد ولی لزوما نیست. به‌عنوان نمونه، شاملو در یکی از شعرهایش به‌نام «آزادی» این مفهوم را بیان کرده است که در این شعر آزادی تثبیت‌شده است و این شعر نمونه یک شعر مدرن است. حال این‌که شاعر دیگری آمده در شعرش سرزمینی را به‌نام «اونتامانا» مطرح کرده است. این شاعر در این شعر آزادی را به سخره گرفته است و می‌گوید آزادی را در اینجا به‌اجبار به مردم تحمیل می‌کردند که اگر مثلا تو نخوری آنها بخوری را به تو تعارف می‌کنند، این شعر «اوناتامانا»یی آزادی را دست‌ می‌اندازد، در حالی که در شعر شاملو آزادی صلابت دارد، چراکه آزادی در رسمی‌ترین گفتمان‌ها یا انتقادی‌ترین خوانش‌ها نیاز به تجزیه وتحلیل دارد، بنابراین در شعر پست مدرن مثال آوردم که این مساله را تحریف نکنم، یکی از ویژگی‌های این شعر این است که مسائلی را که تثبیت شده‌اند، دست بیندازد که این دست‌انداختن‌ها هم بسیار جدی است و البته این مساله می‌تواند قابل نقد هم باشد. 

این منتقد و پژوهشگر هم‌استانی در خصوص شعر مدرن و پست‌مدرن عنوان کرد: شعر پست‌مدرن از دل شعر مدرن زاییده شده است و این دو شعر هم با هم بیگانه و در تضاد و تخاصم نیستند. شعر پست مدرن شعری است که لازم نیست پیام خالق اثر را همان گونه که منظور وی است، انتقال بدهد و اصول طلایی شعر مدرن چشمانش را خیره نمی‌کند بلکه در این نوع شعر یک نوع تخریب یا هنجارشکنی دیده می‌شود که با تالیف تفکر جدیدی همراه است. از دیدگاه من در سطح جهان و ایران به هیچ‌وجه شعرهایی که در زیر عنوان شعر مدرن قرار می‌گیرند، نازل‌تر از شعرهایی نیستند که در زیر شعر پست‌مدرن جا گرفته‌اند، اتفاقا باید این نکته را ذکر کنم در زیر عنوان شعر پست‌مدرن آثار مزخرف فراوانی قرار گرفته است که گاه افراد از شنیدن نام پست‌مدرن زده می‌شوند.

باباچاهی در ادامه افزود: البته ناگفته نماند که عده‌ای از فلاسفه پست‌مدرن و عده‌ای از اندیشمندان غربی با پست‌مدرنیسم در تضاد شدیدی به‌سر می‌برند که در این زمینه کتابی به‌ زبان فارسی به‌نام «یاوه‌های پست‌مدرن» ترجمه شده است اما این نکته هم یادآوری می‌کنم که شعر پست‌مدرن به یک نوع محدود نمی‌شود. ما گونه‌ها و تعاریف مختلفی از این شعر داریم. بنابراین وقتی از فوکو سوال می‌کنند که پست‌مدرن چیست؟ می‌گوید، من نمی‌دانم که مدرن چیست؟ تا چه برسد به پست‌مدرن؟! پس نتیجه می‌گیریم که مقوله پست‌مدرن، مقوله‌ای لغزان، سیار و شناور است اما مرز آن با شعر مدرن بسیار نزدیک است به‌اندازه‌ای که ممکن است انسان در این میان غرق شود یا پایش لیز بخورد.

وی در خصوص این‌که عده‌ای از شعرا که مدعی هستند زمانی که شعر می‌گویند، شعر به آنها الهام می‌شود، گفت: اگر ما فکر می‌کنیم که شعرا کاملا در حالت استغراق شعر می‌سرایند، دروغ و اشتباه است. بنابراین هیچ اشکالی ندارد که آدمی بتواند در حالت استغراق شعر بگوید اما باید بگویم در استغراق کامل امکان سرودن شعر وجود ندارد، چون استغراق‌ همراه با استعشار است، البته این دیدگاه خاص من است، به این‌ دلیل که اگر شاعران در استغراق کامل شعر می‌سرایند، پس چگونه است که مولانا می‌گوید: «من چه گویم یک رگم هشیار نیست/ شرح آن یاری که او را یار نیست...» یا «قافیه اندیشم و دلدارمن/ گویدم میندیش جز دیدار من/ خوش‌نشین ای قافیه‌اندیش من/ قافیه دولت تویی در پیش من...». بنابراین اگر مولانا در حالت بیخودی شعر می‌گفته است، پس چگونه است که به وزن و قافیه شعر توجه داشته است؟! بنابراین گفتن این سخن که در هنگام سرودن از دانش به‌طور مطلق دور هستیم و ندانستگی بر ما حاکم است، اشتباه و به‌دور از ذهن است. ما در اینجا آمده‌ایم با دیدگاه خیر و شر به قضیه نگاه کرده‌ایم، یعنی ندانستگی در کنار دانستگی دیده‌ می‌شود، بنابراین وقتی شاعری ادعا می‌کند که در هنگام سرایش شعر ناهوشیار است، پس چگونه به علم بدیع و قافیه اشراف دارد؟!

باباچاهی در مورد این‌که شعرهای خود وی تا چه حد به وی الهام می‌شود، خاطرنشان کرد: دیگر کار از من گذشته است که به‌دنبال الهام باشم بلکه این الهام است که به سراغ شعرهای‌ من می‌آید، گذشته از مزاح، شعری دارم که به‌تازگی آن را سروده‌ام و آن شعر این است: «لب رودخانه قطره خونی پیدا کردم/ انگشت!/ که بردارمش از شن و ماسه و.../ لبخندی زد و از جا پرید که راه بیفتد با من/ دختر کامل و زن کاملی شده بود فورا/ هر اتفاقی که بیفتد در غروب/ باورکردنی ست/ در تصور من می‌گنجد که غافلگیرم کند/ قطره خونی که تغییر شکل بدهد/ و با تصور من قابل تطبیق باشد/ در غروب که بیفتد/ باور کردنی ست.../ بود!/ حرف که نمی‌زد دریا در سرش توفانی شده بود/ اسمی که صدایش کنم/ آدم‌ها در غروب اسم ندارند/ با اسمی که نداشت صدایش زدم/ شنید و در غروب همه چیز/ حال آن‌که هنوز در خواب/ راه نمی‌رفتم من» بنابراین وقتی این شعر را می‌خوانیم، متوجه می‌شویم که هیچ ربطی به واقعیت جاری ندارد، لب رودخانه قطره خونی پیدا کردم مگر می‌شود قطره خونی در ساحل پیدا کرد که فوری به زنی تبدیل و همقدم با ما شود؟!! پس بدون این‌که مدعی شوم الهام به من روی خوش نشان داده است، می‌گویم اگر تخیل من این‌گونه نبود، پس این شعر هم متولد نمی‌شد.

برچسب ها: فرهنگ ، هنر ، شعر ، باباچاهی
نام:
ایمیل:
* نظر: