bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۲۹۰۶
تاریخ انتشار: ۰۴ : ۱۶ - ۲۵ بهمن ۱۳۹۴
وقتی قسم برایمان می‌شود مثل آب خوردن، وقتی خدا می‌شود بهانه سی ایکه بتونیم خومونه توجیح کنیم، وقتی کلام‌الله میشه لقلقه دهن، خو معلومه که اوضاع کدوم وری میره. الان تو میخَی بری اوراح خت تو مجلس شورای اسلامی بشینی و سی مردم کار کنی؟

وقتی قسم برایمان می‌شود مثل آب خوردن، وقتی خدا می‌شود بهانه سی ایکه بتونیم خومونه توجیح کنیم، وقتی کلام‌الله میشه لقلقه دهن، خو معلومه که اوضاع کدوم وری میره. الان تو میخَی بری اوراح خت تو مجلس شورای اسلامی بشینی و سی مردم کار کنی؟
گفتم ای بوا، سی چه تش بَرَک می‌کنی، مِی چه واویده که ایقه می‌زنی تو خت. سی چه ایقه هوگاله می‌کنی؟


داشتم با خان عمو جر و بحث می‌کردم، جمعه‌ای که از کنارتخته برمی‌گشت – دنبال خرما و رطب درجه یک برای صادرات به کشور دوست و برادر روسیه بود – می‌بینه دم این هتل ورودی برازجون خیلی شلوغه، می‌ره ببینه اوضاع چه خبره و خلاصه یه چند دقیقه‌ای هم سرپایی تماشا می‌کنه و بعد که به قول خودش مجری حرّاف بیانیه‌ای رو به نقل از آقای...... مبنی بر استعفاش از مشارکت در انتخابات به نفع آقای... فلان خوند. این خان عموی ما هم وقتی کسی خر فرضش می‌کنه دیگه قاطی می‌کنه و می‌زنه به سیم آخر و خلاصه از اونجایی که از همه جا خبر داره و می‌دونه که سیم کی به کجا وصله، درست از وسط قطعش می‌کنه.
این چند کلامی هم که برای من منبر رفت، در همین راستا بود. ایشون که مثل اصلاح‌طلبای دشتسونی و کلاً بوشهری قافیه رو باخته و تو این منطقه آدمی برای خرج کردن پولاش نداره تا فردا یکی دو تا امتیاز بگیره و این ور و اون‌ور می‌زنه تا یکی پیدا کنه چهار قرون بده و چهارصدتومن بگیره، همه چیش به هم ریخته است.


بعد از این همه حرف و حدیث، بهش می‌گم خوب حضرت والا، دیگه چه خبر داری؟
گفت: مگه واسه تو مهمه؟ اصلاً بهت نمیاد که برات مهم باشه چی تو این مملکت داره می‌گذره....
گفتم: به اندازه نصف شما هم مهم باشه، کافیه. خدا خیرت بده بگو چه خبر دیگه‌ای داری؟
گفت: والله خبر که زیاده، اما اول این رو بدون که اینایی که تو دشتستون نشستن و همینجوری اجماع کردن و رفتن و اصلاً سراغ من هم نیومدن، فردا تیرشون به سنگ می‌خوره، دوم هم اینکه عرض کنم خدمت خبرای خوبی از تهرون دارم که تا بیاد درست می‌دم دست خودت تیتر یکش کنی؟ مهم‌تر از همه 200 تن رطب درجه یک اصل گیرم اومده که قراره به‌زودی صادر کنم پتربورگ!!!
گفتم: جون به جونت کنن تو فکر کاسبی هستی و از آب هم کره می‌گیری!
گفت: نه، نه که تو نیستی، آب باشه همچی شیرجه می‌ری که قشنگ عمق چهارمتری استخر رو لمس کنی. تازه دیروز هم که استخر برات افتتاح (باخنده) کردند.
گفتم: والله من دیگه شنا نمی‌کنم، می‌ترسم مریض بشم. استخری که موتورخونه‌اش خراب و با تانکر توش آب بریزن که تکلیف مشخصه.
گفت اینا رو بی‌خیال، شنیدم که قائمی 40تا بشقابش رو تو شام ائتلاف گم کرده، براش آگهی نمی‌زنی پیداش کنه...

برچسب ها: بامدادیه ، طنز
نام:
ایمیل:
* نظر: