bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۲۹۳۳
تاریخ انتشار: ۵۳ : ۱۳ - ۲۷ بهمن ۱۳۹۴
حسین دهقانی در گفت‌وگو با بامداد جنوب:
حسین دهقانی از نویسندگان مطرح هم‌استانی است که با بازی در نمایش «قلندرخونه» ایرج صغیری پا به عرصه هنر گذاشت و سال‌ها در این زمینه کار کرد و اینک چند سالی است که به نویسندگی روی آورده است و
بامدادجنوب- الهام بهروزی: نویسنده وقتی قلم به‌دست می‌گیرد که متن یا اثری را بیافریند، رسالتش آغاز می‌شود، چون از طریق قلمش نوعی پیام را به مخاطب خود منتقل می‌کند که این پیام می‌تواند پیامدهای مثبت و منفی بسیاری را در پی داشته باشد. در واقع یک نویسنده گاه می‌تواند با نوشته‌هایش شرری به پا کند که دنیا را به‌واسطه آن به آتش بکشد و گاه می‌تواند با نوشته‌هایش چون آبی باشد که آتشی را به خاموشی بکشاند اما فراموش نکنیم که یک نویسنده همیشه باید به‌دور از حب و بغض شخصی بنویسد و سعی کند منافع عموم را بر منفعت‌های شخصی‌اش ترجیح دهد.

در دیار من همواره نویسندگانی دیده می‌شود که با قلم‌های شگفت‌انگیز خود آثاری را خلق کرده‌اند که جزئی از ادبیات مکتوب سرزمین شده است. آنها در آثارشان به تاریخ، هویت فرهنگی و اجتماعی، موقعیت جغرافیایی، آداب و رسوم، موسیقی بومی و محلی، آیین‌های بومی و سنتی، اسطوره‌ها و افسانه‌های جنوب و... اشاره کرده‌اند. در حقیقت این قلم‌زنان چیره‌دست جنوبی، نقش موثر و مانایی را در معرفی و شناسایی استان و قابلیت‌های آن در سطح کشور و حتی خارج از کشور ایفا می‌کنند. حسین دهقانی از نویسندگان مطرح هم‌استانی است که با بازی در نمایش «قلندرخونه» ایرج صغیری پا به عرصه هنر گذاشت و سال‌ها در این زمینه کار کرد و اینک چند سالی است که به نویسندگی روی آورده است و تازه‌ترین اثرش را به‌نام «من‌من‌داس‌ها به ساحل می‌آیند» ماه پیش وارد بازار کرد که در آن به افسانه‌های دریایی جنوب می‌پردازد، البته پیش از این کتاب‌های «تعزیه در بوشهر»، «تئاتر در بوشهر»، «اصناف در بوشهر»، « درام‌نویسان بوشهر»، «درام‌ در یکصد کشور جهان» (پنج جلد)، رمان «مرثیه نقده‌دوز» و ... را روانه بازار نشر کرده بود. این نویسنده هم‌استانی با حضور در تحریریه روزنامه توضیحاتی را پیرامون اثر جدیدش ارائه داد که در ادامه می‌آید.

حسین دهقانی در خصوص گرایشش به سوی افسانه‌ها و اسوره‌های بومی و جنوبی به بامداد جنوب گفت: اگر به ادبیات آغازین جهان مثل یونان باستان یا ایران خودمان توجه کنیم یا به فرهنگ و ادب بین‌النهرین، مصر یا روم نگاهی اندازیم، به‌راحتی درخواهیم یافت که این اسطوره‌ها هستند که روی پوست یا پاپیروس و الواح سنگی از سوی مولفان به ثبت رسیده از زمانی که بشر با جهان پیرامون خود به یک پیروزی نسبی رسید و توانست در برابر طبیعت و عوامل سرسخت و عذاب‌آور آن مقاومت کند و آن را مطیع خود گرداند، خانه بسازد و از آتش برای گرم کردن استفاده کند و در کنار آتش بنشیند و از فراز و فرودهای شکار بگوید و هم‌نوعان خود را با تکنولوژی شکار آشنا کند، حس و حال افسانه‌سرایی و اسطوره ‌پردازی به شکل فرهنگ شفاهی و حماسه‌پردازی در وی جوانه زد. با آمدن جهان مدرن اگرچه مولفه‌ها تغییر کرد اما نباید فراموش کرد که افسانه‌ها و اسطوره‌ها از میان نرفته بلکه شکل مدرن به خود گرفت. همه تلاش مولفان مربوط به اصالت شناخت جامعه‌شناسی ادبیات و ارتباط با هنرپذیر بودن یا همان مخاطب است. اسطوره چیزی جز داستان در‌به‌دری و نشاط انسان نیست. البته که آوارگی و نابسامانی و حرمان و هجران بیشتر در پی دارد. همه انگاره‌های اسطوره‌ای برای خودشان پیام دارند و جلوه‌های سیاسی مطرح می‌کنند. اصل بدایت در ساختار اسطوره نهفته است. اگر شکل خاستگاه انسانی خلق شد، همه از برکت افسانه‌ها بوده. این صورت خیال موجب پیروزی انسان در برابر ظلم و ظالم شده است و نگذاشته تا قدرتمندان و زورگویان تاریخ بر بشر فائق آیند.

در هر جامعه ابتدا اسطوره‌های بدوی خلق شدند. تولد، رشد، مرگ، همه این مشقات مربوط به دورانی است که بشر سینه به خاک می‌سایید و پنجه در زمین فرو کرد تا از دل آن حیات را بیابد. شناخت اسطوره و جایگاه آن در ساختار زندگی اجتماعی بشر در کنار تعامل و تعاریف آن با هنر و اندیشه راستین و از طریق آن کشف بسیاری از رموز و ناشناخته‌های ذوقی، مدت‌هاست که مورد نظر صاحبان تعقل و تفکر به‌خصوص هنرشناسان است. همه اینها بسیاری از سوال‌های دیگر موجب شد که خود را جدا از اسطوره‌ها و افسانه‌ها ندانسته و آن را خمیرمایه و فندانسیون این رمان قرار دهم.
وی در پاسخ به این سوال که در رمان «من‌من‌داس‌ها به ساحل می‌آیند» به افسانه‌های خشکی توجه داشته‌اید یا آبی، افزود: شهرهای داخلی ایران از بزرگ تا کوچک، تنها از سهم خشکی برخوردارند و کلیه خلاقیت‌های ادبی آنان برگرفته از فضای خشکی است اما ما در بوشهر از دو سو سهم می‌بریم، یعنی هم داستان‌ها و افسانه‌های خشکی داریم و هم سرشار از نمونه‌های دریایی و حکایت‌های غریب آدم‌های آبی هستیم. این دو مقوله می‌تواند به نویسنده وسعت فکری دهد و او را با دو جهان هستی همسو و همخوان کند. شما می‌دانید در ساختار بنای دریا چقدر مطلب ادبی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، دینی و هزار تو ماجرا وجود دارد که هر کدام می‌تواند دستاویز مفید و پژوهشی سترگ باشد. موضوعی که در سایر شهرهای دور از دریا نیست. بر اساس همین واقعیت، من هم افسانه‌های خشکی را باورپذیر می‌دانم و هم افسانه‌های تری را. شاید پتانسیل افسانه‌های دریایی بسیار گسترده‌تر و عمیق‌تر باشد، من که این‌طور فکر می‌کنم. نه تنها حکایت دریایی شیرین‌تر و پر معناتر است بلکه برای بسیاری ناشناخته و غیر قابل باور است. شاید داستان‌های جنوبی در بسیاری از کشورهای جهان پر مخاطب‌تر است و اصولا مردم داستان‌های جنوبی را بیشتر دنبال می‌کنند.

نویسنده رمان «من‌من‌داس‌ها به ساحل می‌آیند» با بیان این‌که به‌طور مسلم می‌توان در رمان بیشتر دردها و آلام انسانی را برشمرد. رمان این فرصت را به انسان می‌دهد که راحت‌تر با مخاطبش حرف بزند. چیزهایی که در یک اثر پژوهشی به لحاظ تابوهای مختلف نمی‌توان مطرح کرد، در رمان به آسانی قابل پرداخت و مطالبه است، خاطرنشان کرد: افزون بر این‌که با رمان می‌توان به زیباشناختی هنر و ادبیات هم رسید. زیباشناختی خود شاخه‌ای از فلسفه است. هر زمان که انسان بخواهد در زمینه زیبایی و عوامل وابسته به آن سخن بگوید و تحلیل کند. باید به کلیت فلسفی رجوع کند و از آن نظرگاه به جوهر استیتک بنگرد که همه اینها می‌توان در شکل پرداخت رمان آورد. زیبایی‌شناختی پیوندی مستقیم با رمان دارد و شاید بخش عظیمی از جهان بشریت در ارتباط با زیبایی شکل ‌می‌گیرد و باورپذیر می‌شود، زیرا کلیه دقایق و لحظات و صحنه‌های انسانی در داستان به شکلی معترض می‌آید که در گونه دیگر امکان‌پذیر نیست. رمان می‌تواند بازدارنده باشد و با مطرح کردن موضوعات مختلف اجتماعی و معضلات شدید به‌عنوان پیامی و یا مانیفستی- سیاسی مردم را با دردها و آلام خود پیوند دهد و موجب کاهش بزه‌های اجتمای شود، هرچند کار رمان نصیحت کردن و پند دادن نیست اما می‌تواند باشد. من معتقد هستم که زبان رمان ویژگی خاصی دارد که می‌تواند سریع‌تر و جامع‌تر با مردم ارتباط برقرار کند و شاید انتخاب من بر این اساس سامان گرفته است. در تجربه هم به این مهم رسیده‌ایم که زبان رمان دقیق و کامل است.

دهقانی در پاسخ به این سوال که در این رمان «سهیم»، «بی‌بی‌حکیمه»، «زبیده» و... نماد کدام شخصیت‌های جامعه هستند، گفت: به‌هر حال داستان‌ها سرشار از نمادهای سمبولیکی هستند. از به‌هم پیوستن جدی همین آدم‌ها و انگاره‌ها داستان شکل و سامان می‌گیرد. این به‌هم پیوستگی تا آنجا ادامه می‌یابد که نباید شخصیتی اضافی و بدون جایگاه وارد رمان می‌شود. رمان مثل یک حصیری است که اگر نخی از ارکان آن کشیده شد، داستان وا می‌رود و فله می‌شود. در این رمان «سهیم» نماد شخصیت میانه‌رو جامعه است، انعطاف‌پذیر و می‌تواند تغییر کند. «بی‌بی‌حکیمه» داستان‌سرا است که تمام افسانه‌ها و حرمان‌های بشری را شکل می‌دهد و موجب می‌شود تا افکار شفاهی انتشار پیدا کند و نهادینه و به ثبت برسد. گاهی برخی از آدم‌ها مکمل هستند و روساختی فرعی دارند و می‌آیند تا شخصیت‌های محوری را معرفی کنند، مثل «ننه زبیده». شخصیت‌های جانبی می‌توانند داستان را رو به جلو هدایت کنند. پرداخت آدم‌ها در تمام زمان داستان وجود دارد و هرگز بی‌پایه خلق نمی‌شوند، چون رمان خود بخشی از جهان هستی است. بنابراین آدم‌ها، سرنخ‌ها، تیپ‌ها و شخصیت‌ها زاده می‌شوند و در روند تکاملی رشد می‌کنند و شکل می‌گیرند، جست‌وجو و کنکاش می‌کنند و سپس یکی‌یکی در صندوق بایگانی می‌شوند و از یادها‌ می‌روند.

وی در مورد این‌که چرا «بستانو» را برای فضاسازی داستان انتخاب کردید، عنوان کرد: این اتفاق می‌توانست در هر جای جهان پیش بیاید، «بستان» بهانه است. باید از جایی شروع کرد. روستای «بستانو» می‌تواند یک جهان پهناور باشد که مردمانش زیر استعمار و استثمار حاکمان خونخوار تاریخ هستند. هرجا که ظلم بر انسان روا شود، آنجا بستانو است. «من‌من‌داس‌ها» اقلیتی هستند که همیشه از مکان‌ها‌ی غریب می‌آیند، زبان و فرهنگ خاص خود دارند، حتی از نظر شکل و آناتومی هم فرق می‌کنند. آمده‌اند تا هستی مردم ساده‌دل روستای بستانو را ببرند، سهیم‌ها و بوبون‌ها قربانیان مطامع این سوداگران مرگ می‌شوند. هیچ ساحلی از هجوم آنها در امان نیست. فضا بیش از آن‌که رئالیست و واقع‌گرایانه باشد، یک تمثیل، حدیث یا داستانی را به‌عنوان مثل بیان کردن بی‌رحم است. یک نماد است، یک شاهد و مشهود است. تو خود حدیثی مفصل خوان... . 

دهقانی در پاسخ به این سوال که چرا «من‌من‌داس‌ها» به دنبال غارت تفکر انسان‌ها هستند، گفت: وقتی قرار است که موجودیت و هستی یک جامعه به غارت برود، باید ابتدا از مردمانش، آن هم از آدم‌های فکور و بادانش شروع کرد. خالی شدن افکار مترقی و روشنفکران متعهد فضا را آماده ضربه زدن و غارت می‌کند. از بیست و پنج قرن پیش، آن هم بدون توقف و در فراز و فرودهای سخت و دشوار تاریخی و در معرض تندباد اتهامات گوناگون و دسته‌بندی‌های قومی و اعتقادی، هنر داستان‌نویسی یا رمان توانسته شکل زندگی یا سایه‌ای از زندگی انسانی را سخاوتمندانه در طبق اخلاص بگذارد و هشدار بدهد و تقدیم مشتاقان داستان‌نویسی کند. در واقع رمان یکی از ساختارهای فرهنگی مهم بشر بوده که در تعالی انسان نقش کلیدی و ارزنده‌ای بازی کرده است، او را در برابر تهاجمات لجام گسیخته هدایت و باخبر کرده است. 

نام:
ایمیل:
* نظر: