امین بندری: تعریف میکردن تو یکی از ولاتای دشتستون زمان جنگ یه حسن نامی بود که تو خساست و ناخنخشکی ضربالمثل بود. اواخر جنگ امریکاییها اومده بودند تو خلیجفارس و به عراقیها کمک میکردن. چاههای نفت ما رو میزدن، ناوچهها، بالگردها و آخرش هم با نامردی تموم زدند ایرباس با صدها زن و بچه و بزرگ و کوچک آوردند پایین.
اون روزا همه دهان به دهان میگفتن که ایران میخواد تنگه هرمز رو ببنده. هر کس مثل همین الان که ملت برای حل مشکلات کشور هزار و یک پیشنهاد و راهحل دارند و همه هم اینقدر با مشکلات ریز و درشت دست و پنجه نرم کردند که استاد تحلیل و خبر شدهاند، چگونگی بسته شدن تنگه هرمز را بررسی میکردند.
این حسنآقای ما که البته وضعش هم خوب بود، تو مجلسی که بزرگان اون ولات نشسته بودند برای اینکه خودی نشون بده و بگه منم هستم و حاضرم سی کشورم هزینه کنم، یه دستش رو گذاشته بود زیر گلوی سر قلیون و با یه دست دیگهاش هم نی قلیون رو چسپیده بود و چند پک محکم بهش زد که بوی تنباکوی بویری و دودش همه خونه رو پر کرد، یه تکونی خورد و با دقت تمام که بهنظر میرسید حرفاش رو یه دو سه هفتهای هست که تجزیه و تحلیل کرده، گفت:
والله ای بخوان تنگه هرمز و بیندن، «نامردم که سه تا ستّه سه بنده ندم» فکر کنم همه میدونن ستّه چنه، نیازی به توضیح نیست.
ملت که حاتم بخشی حسن آقا رو دیده بودن، کلا تعجبشون گرفته بود که چطور حسن راضی شده از چهار تا پیش مخ و سه چهار متر بند بگذره و سی بستن تنگه هرمز هزینه کنه.
حالا اون موقع حسن بنده خدا نمیفهمی که نَه ستّه سه بنده، که ستّه هفت هشت بنده و همه تُنگ مخل دشتسون نمیتونن تنگه هرمز رو ببندند، اما مردم همه به نیکی از حسن یاد میکردن، چون واقعاً باز هم خیلیها اون موقع نمیفهمیدن که بستن تنگه نه مثل بستن جو محمدآبادِ.
اما مشکل اینجاست که الان یه عدهای تو استان ما نشستن و فکر میکنن با چهار تا سنگ و آجر ری هم نهادن و سه تا خبر چاخان و دروغ تحویل مردم دادن، میتونن کلاه سرشون بزارن. قابل توجه ای آقایون که فکر میکنن میتونن ولاتشون رو هفت هزار متر آسفالت کنند و یکی دیگشون هم راه بیفته و بره جاده چهار بانده سی ولاتشون بزنه، در حالی که هنوز جاده گناوه دیلم که سالی دهها کشته میده تکمیل نشده، باید بگم:
گوشای خودتون درازه. ما حواسمون هست. حالا میگید نه، بزارید تا بهتون بگم.