بامدادجنوب- هدی خرم آبادی: ظاهری نامناسب دارد. نوزادی سیاهچرده را در آغوش گرفته و دو سه فرزند دیگر هم بهدنبالش راه افتادهاند و چقدر خوب هم کار مادرشان را تقلید میکنند. به هر سمتی که مادر میرود، میدوند و مانند او دستشان را بهسمت آدمها دراز کرده و طلب پول میکنند.
در حال حاضر، «تکدیگری» به یکی از مشاغل ثابت برخی افراد بدل شده که درآمدزایی بالایی هم دارد. همین چند ماه پیش بود که شهرداری بوشهر یکی از این اشخاص را با مبلغ زیادی پول دستگیر کرد. این نوع درآمدزایی نه تنها به یک شغل ثابت تبدیل شده بلکه یکی از مظاهر مبلمان شهری نیز شده است. اگر به برازجان سری بزنید، به ویژه به پایانه مسافربری آن، بهطور قطع یکی از مشاهدات شما که خاطراتی را نیز برای شما رقم میزند، دیدن گداهایی است که خانوادگی از این سو به آن سو میدوند. این در حالی است که اگر تا کنون تجربه سفر با اتوبوس به تبریز را داشته باشید و با پایانه اتوبوس بینشهری این دیار آشنایی داشته باشید، حتما این تابلو نظرتان را جلب کرده است: «به تبریز، شهر بیگدا خوش آمدید!».
به هر حال، سماجت، خصیصه اصلی این شغل است که گاهی باد روی شاد و احساسی توام با ترحم و دلسوزی و گاه با چشمغره و نگاههای غضبآلود روبهرو میشود. آنچه بدیهی است، آن است که از یک طرف در انسانیت این افراد هیچ شکی نیست و لزوم رفتار انسانی با آنها نیز یک ضرورت است اما از طرف دیگر وجود آنها در سطح شهر، به گسترش اینگونه درآمدزایی کمک میکند، زشتی آن برای دیگران از بین میرود و بهگونهای تنپروری و تنآسانی در جامعه ترویج میشود. یکی از شهروندان بوشهری در گفتوگو با بامداد جنوب در این خصوص خاطرهای را تعریف کرد و گفت: روزی در خیابان به سمت مقصد مورد نظرم میرفتم که دیدم جوانی به سمتم آمد و بعد از سلام و احوالپرسی گفت من گدا نیستم، در این شهر غریبم و کیف پولم را گم کردهام و حالا برای رفتن به شهر خودم پول ندارم. این شهروند ادامه داد: با دیدن این صحنه بسیار تعجب کردم، چراکه چند روز بعد هم او را دیدم که دارد از شخص دیگری درخواست کمک میکند. تعجب من از آنجا بود که فرد مورد نظر خیلی جوان و بسیار خوشتیپ هم بود!
«تکدیگری» ترفندها و دستاویزهای مختلفی دارد که خاطره شهروند بوشهری یکی از قدیمیترین این ترفندهاست که هنوز هم به قوت خود باقی است. از دیگر ترفندهای البته بسیار ناپسند که هر انسانی را به فکر وامیدارد، استفاده از نوزادان و کودکانی است که سر راهها، زیر آفتاب یا در سرما روی زمین گذاشته میشوند تا دل عابران پیاده را به دست بیاورند. در این بین، ذکر این نکته خالی از لطف نیست که رئیس دادگاههای عمومی و انقلاب ایلام اعلام کرده است: کسانی که کودکان را به تکدیگری تشویق و ترغیب میکنند، به دو تا سه سال حبس محکوم خواهند شد.«عباس گوهری» در مورد برخورد دادسرای استان با تکدیگری، تصریح کرده که: متاسفانه پدیده زشت تکدیگری روز به روز در حال افزایش است و بیشتر گدایان و متکدیان استان، غیر بومی هستند و از احساسات و عواطف مردم ایلام سوء استفاده میکنند، بنابراین باید برای حل این معضل اجتماعی چارهاندیشی شود.
ناگفته نماند همه این افراد به دستاویز و بهانه متوسل نمیشوند و در واقع مشکل مالی دارند و راه دیگری پیش پای خود نمیبینند اما تکدیگری و توسعه آن، روش صحیح کمک کردن را از افراد میگیرد. حال این سوال مطرح میشود که دلیل اینکه شهری مانند برازجان پر از گداست که اغلب پاکستانی هستند و اینکه شهری مانند تبریز ادعای شهر بیگدا بودن را میکند، در چیست؟ آیا این موضوع به سختگیر بودن تبریزیها و آسانگیری برازجانیها برمیگردد؟ چرا با اینکه مسوولان بارها در این خصوص اظهار نظر کردهاند اما همچنان وجود این افراد به قوت خود باقی است که میتواند به نوبه خود تبعات و مشکلاتی را ایجاد کند.
بیشک یکی از راهکارهای کارساز در این خصوص، بررسی این معضل در شهرهایی است که نمود کمتری دارد. باید بررسی کرد و دید که چرا در فلان شهر گدا نیست یا کمتر وجود دارد. بهطور قطع خلاف پاسخ، دلیل وجود پررنگ این معضل در شهری مانند برازجان است. حتی میتوان به این نکته اشاره کرد که چرا در فلان شهر «دستفروشی» به سبک و سیاقی که در استان ما وجود دارد و مطرح است، نمودی ندارد اما نکته اساسی اینجاست که گاهی مسوولان ما آن همت لازم، کافی و وافی را برای سفر و سرکشی به شهرهای مورد نظر آن هم برای چنین منظوری را ندارند. همچنین لزوم توجه به اظهار نظر رئیس دادگاههای ایلام و در نظر گرفتن قوانین بازدارنده برای چنین اشخاصی و معرفی آنها به مکانهای مربوط مانند کمیته امداد و ... میتواند راهکار دیگری باشد.