بامدادجنوب- سیدعلی موسوی: اما کماندوی ورزیده و نخبه ارتش گرجستان که زمانی زیر نظر ژنرالهای امریکایی اموزش دیده بود، چگونه سر از وزارت جنگ داعش درآورد؟
سال 2008، شمال قفقاز به یکباره به صحنه جنگ خونینی میان قوای روس و نیروهای گرجی در اوستیای جنوبی بدل میشود، این جنگ که میان نیروهای گرجی و استقلالطلبان اوستیای جنوبی آغاز شده است در جنگلهای درهای معروف به دره « دره کودوری» گره میخورد دهها تن از کماندوهای گرجستان نیروی زرهی روس-آبخازی را در منطقه زمینگیر کردهاند. دستگاههای اطلاعاتی روس فاش میکنند که فرماندهی این دسته از نیروهای گرجی را شخصی به نام «ترخان» یا همان ابوعمر چچنی آینده به عهده دارد، شخصی که تا پیش از این نیز در مناطق ملتهب چچن نامش بر سر زبانها افتاده بود. تک تیراندازان معروف چچنی که اکنون زیر نظر ترخان فعالیت دارن به گفته منابع آبخازیایی بیش از 87 تن از نیروهای آبخازی را در این دره از میدان نبرد خارج میکنند.
اکنون با پیچیده شدن مساله روسها دستور به حمله مزدوران قزاق-ابخازی و اوستیایی میدهند که در این جنگ با آنها همراه شدهاند با تزریق نیروی گسترده یگان گرجی از منطقه عقبنشینی کرده و ورق جنگ بر میگردد. نیروهای گرجی حاضر در منطقه کودوری که عملیات بینظیری انجام داده بودند بهدلیل عقبنشینی بدون اطلاع فرماندهان بالا دستی یا از کار برکنار شده و یا مورد بازخواست نیروهای گرجی حاضر در پایتخت قرار میگیرند.
بدین صورت و پس از وقفهای کوتاه از این موضوع ترخان به چچن میرود و چند سال در آنجا به جنگ علیه نیروهای روس میپردازد، آن هم در کنار کسی که چند سال بعد در سوریه دوشادوش هم علیه نظام بشار اسد میجنگند یعنی ابومسلم چچنی. با آغاز بحران سوریه و هجوم سنگین مزدوران خارجی ترخان و دیگر نیروهای تندرو حاضر در کوهستان های قفقاز شمالی خود را به سرعت به سوریه میرسانند و همه گروهی به نام مهاجرین را شکل دهی میکنند که همه اعضای آن را نیروهای قفقازی تشکیل میدهند. با آشفته شدن بحران سوریه به یکباره ستاره اقبال ترخان اوج گرفته و وی با همراه و دوست همیشگیاش یعنی صلاحالدین الشیشانی بیعت خود را با داعش اعلام کرده و گروه مهاجرین را ترک میکنند.
ترخان گرجی که اکنون نام خود را به ابوعمر چچنی تغییر داده خود را از شمال حلب به اطراف دیرالزور میرساند و تا با نیروهای تحت امرش اولین آزمون سخت خود را که از سوی دولت اسلامی عراق و شام به وی محول شده انجام دهد، عمر باید نیروهای جبههالنصره و ارتش آزاد را از مرز میان عراق و سوریه در بوکمال نابود ساخته یا بیعت آنها را با خلیفه خودخوانده داعش جلب کند.
پس از یک هفته و در میان بهت مقامات ارشد داعش عملیات فحرالفرات با در هم کوبیده شدن نیروهای جولانی و ارتش موسوم به آزاد پایانیافته و تقریبا تمامی نیروهای النصره با داعش و امیر داعش در منطقه بیعت میکنند. حالا دیگر نام عمر الشیشانی بیشتر بر سر زبانها افتاده و وی میرود تا پله پله خود را بیشتر به خلیفه خودخوانده نزدیک کند، اما یک ماموریت دیگر هم از طرف بزرگان داعش به فرمانده جوان و نخبه محول میشود و آن هم تصرف شهریست استراتژیک در قلب شام که بعدها به پایتخت دولت اسلامی معروف میشود، رقه! برخی منابع آگاه می گویند بعضی سران داعش ابتدا قصد تصرف رقه و سپس دیرالزور را داشتند ولی عمر تنها شخصی بود که خلاف این امر را بهتر میدانست و خود مسوولیت عملیات را بر عهده گرفت.
حالا با حملات موزاییکی و دفاع متحرک داعش ارتش کلاسیک سوریه در استان رقه زمینگیر شده و مجبور به تخلیه کامل استان رقه و واگذاری شهر به داعش میکند، داعشی که پس از آن تراژدی غمناک پادگانهای معروف در رقه را کلید میزند... حالا تَرخان باتیراشویلی گرجیالاصل که تا چند سال پیش در ارتش گرستان کماندویی بیش نبود از طرف خلیفه لقب شیخالفاتح میگیرد و مبدل میشود به دست راست ابوبکرالبغدادی و عملا وزارت جنگ به وی واگذار میشود.
عملیاتهای محول شده به وی، یکی پس از دیگری با پیروزی و تصرف مکانهای دستوری از طرف خلیفه پایان مییابد الشدادی، جنوب الحسکه، الباب، منبج یکی پس از دیگری به تصرف داعش در میآید و فرماندهی تمامی این عملیاتها را تنها و تنها عمر بر عهده دارد شخصی که میان نیروهای داعش آرام آرام تبدیل به قدیسی شکستناپذیر میشود اما ستاره بخت شیخ چچنی در شمال سوریه و در شهری کردنشین به تاریکی میگراید.
16 سپتامبر 2014 میلادی، داعش عملیات خود را برای محاصره و در هم شکستن مدافعان و یگانهای آرامش باقیمانده در شهر آغاز می کنند، تا پیش از این نیروهای تحت امر وزیر جنگ دولت اسلامی عملا 350 روستای کرد را یکی پس از دیگری تصرف کردهاند و 200 هزار ساکن این مناطق را مجبور به فرار کردهاند، فرماندهی عملیات میدانی را ابوخطاب الکردی و فرماندهی کل عملیات را در اتاق فرماندهی عمرچچنی بر عهده دارد. صبح روز اول اکتبر سال 2014 داعش با سرعت از مسیر جنوب و غرب وارد شهر میشود و کمربندهای امنیتی کرد یکی پس از دیگری در هم شکسته شده و همه چیز طبق برنامه پیش میرود.
روز بعد داعش عملا کلا شهر را محاصره کرده و تنها پایانه مرزی که طولی بیش از 500 متر ندارد، تنها را ارتباطی نیروهای کرد و جهان خارج است و تقریبا همگان تصور پایان جنگ غمناک کوبانی را دارند. داعش در فیلمهای تبلیغاتی ادعا میکند که نبرد در کوبانی دیگر تمام شده و تنها چند خانه در نزدیکی مرز مانده تا پاکسازی شهر کامل شود، دست راست خلیفه که از قفقاز به سوریه گسیل شده به بهترین وجه ممکن وظایف و ماموریتهایش را اجرا میکند اما پشت پرده مسائلی رخ میدهد که نتیجهاش باید آزادسازی کوبانی باشد (بماند که چه کشورهایی دخیل بودند!!!) در 29 اکتبر 2014 به یکباره ورق جنگ برگشته و هواپیماهای ائتلاف نقطه به نقطه تمامی نیروهای داعش حاضر در کوبانی را شخم میزنند و مسالهای که میرفت به ستارهای برای عمرچچنی بدل شود حالا تبدیل به آغازی بر پایان شوم وی شده.
آرام آرام کردها کوچه به کوچه در پناه بمبارانهای نقطه به نقطه ائتلاف داعش را پس میزنند و در 15 نوامبر سال 2014 عملا داعش عملیات فخرالسلام را شکست خورده مینامد و به 15 کیلومتری شهر عقبنشینی میکند. پیروزیهای دومینو وار شیخی با ریشهای نارنجی در کوبانی قطع شده و وی به رقه فراخوانده میشود برای عملیاتهای آینده در عراق جایی که بهخاطر بافت و مسائل خاص خود اجازه جولان زیادی به چچنی نمیدهد و وی تقریبا بدل به همراه خلیفه میشود.