سمیه رسولی: تقویم را ورق میزنم و روی یک صفحه میمانم. امروز روز اول مرداد است. سال 1395. چیزی در پس ذهنم میدود؛ چیزی مثل پیچکی سبز که بر نردههای یاد کسی میپیچد. کسی مثل« ایرج شمسیزاده». برای هرکس امروز یک روز عادی باشد، برای اهالی ادب استان بوشهر نیست. اول مرداد از زمان تولد «ایرجو» یک روز عادی نبوده است، درست از سال 1321 که چشمهایش را در هوای شرجی عبدامام گناوه گشود. کسی آنقدر خوب، آنقدر بزرگ که ایرج زبردست برایش شعری را بهجای هدیه تولد میفرستد: «در وصف تـو سطر و واژهها آماده/ صد نامه سلام ای جنوبــیزاده/ از راه رسید روز میلاد شمــا/ تبریک به تو ایـرج شمسیزاده».
شمسیزاده متولد یکم مرداد ۱۳۲۱ بود؛ دانشآموخته دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبیات فارسی در سال 1356. او از طلایهداران شعر بومی در جنوب کشور بهشمار میرود و داشتن تحصیلات مرتبط با تجربه سرایش، به همراه ذوقی سرشار، از وی شاعری بلندآوازه ساخت که احیاگر شعر محلی در جنوب کشور شد. اشعار او را که میخوانیم، میبینیم ایرج شمسیزاده چه فروتناته خود را در شعر محلی «ایرجو» نامید و شعردوستان او را «استاد» خواندند. ایرج شمسیزاده نامی بنام در شعر و ادبیات استان بوشهر است. کسی که طبع شاعرانه خویش را جسورانه در همه قالبهای شعر فارسی آزموده است. از غزل گرفته تا نیمایی و سپید و سعی داشته در هر حال و در هر قالب شعری از نوآوریهای ساختاری زبان و عبارات تازه سود بجوید. اگرچه که او در این راه بسیار موفق بود اما آنچه نام ایرج شمسیزاده را به اوج کشاند و بر سر زبان مردم بوشهر -از اهالی ادب و آشنایان با مقوله ادبیات و شعر گرفته تا مردم عادی و عامی کوچه و بازار– انداخت، شعرهای محلی او بود. شعرهایی با زبانی صمیمی و ساده و آشنا که اندکی با زخم زبان همراه بود و در زمینههای سیاسی-اجتماعی همیشه حرفهایی برای گفتن داشت.
میهنپرستی و عشق به مام وطن و پاسداشت زادگاه را در اشعار شمسیزاده بهوفور مییابیم. شعر مشهور «خلیج فارس» و «این بندر عزیز من اینجا گناوه است» دلیلی است بر این مدعا.
بیراه نخواهد بود اگر حیات امروزی جامعه ادبی گناوه را حاصل سالها تلاش و مجاهدت او در زمینه ادبیات در این شهرستان دانست. ایرجو مدتها با بیماری سرطان پنجه در پنجه بود و حتی یکبار خبر مسرتبخش بهبودی او و رهاییاش از دیو سهمگین سرطان شادیبخش محافل ادبی شد تا جایی که اصغر شمسی برای انتشار خبر بهبودی وی اینگونه سرود: «دارم خبری خوش به تو ای دلنگران/ بـرخیـز و بـزن دوبـاره آن رطل گـران/ استاد بــزرگ ایــرج شمســیزاده/ غالب شده در مصـاف دیــو سرطان» اما انگار پنجههای منحوس سرطان قویتر از دستهای ترد دعاگویان بود و مرگ، این عریانترین حقیقت جاری در ۲۹ اسفند ۱۳۹۳ او را با خود برد. روحش شاد و یادش مانا باد... .