bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۴۹۷۰
تاریخ انتشار: ۱۶ : ۲۱ - ۲۳ مرداد ۱۳۹۵
دیروز (منظورم پنج‌شنبه‌ای که رفت) مراسم ختمی بود مجبور شدم برم مراسم. از اونجایی که کمتر دهاتمون می‌رم، وقتی یکی ما رو می‌بینه، از اون دنیا هم می‌پرسن. روح اون مرحومی که ما برای فاتحه رفتیم او لحظه‌ها تو گور می‌لرزه که...
امین بندری:
دیروز (منظورم پنج‌شنبه‌ای که رفت) مراسم ختمی بود مجبور شدم برم مراسم. از اونجایی که کمتر دهاتمون می‌رم، وقتی یکی ما رو می‌بینه، از اون دنیا هم می‌پرسن. روح اون مرحومی که ما برای فاتحه رفتیم او لحظه‌ها تو گور می‌لرزه که ای بابا این کی بود اومد که ملت حتی یه صلوات هم نفرستن، چه برسه به یه فاتحه.
تا قبل از این‌که برم، البته ملت سه تا یکی نگاهشون تو گوشیشون بود، خودم که اولیش بودم که از وقتی که می‌رم یه جایی یه بند دستم بند این گوشی خراب شده است. البته ولات ما که به اندازه این ولاتای این سمت و اون سمتی شانس نداشته که هفت‌هزار متر آسفالتش کنند یا همزمان توش سه چهار تا مدیر درجه یک که بحمدالله همشون یهویی دکتر شدن و از سر تلمبه شدن رئیس و معاون که بهش برسن، حالا چه برسه به اینترنت.
سرتون رو درد نیارم، نیم ساعت که ایستادم دم در، به این تار مو قسم، انگار من خدایی نکرده، بلا به‌دور، خدا اون روز رو نیاره، روم به‌دیوار، چشام کور، من استاندارم و اون بنده خدا آبدارچی و تدارکاتچی. اینکه بالاخره که دهات ما آسفالت می‌شه، کی ای‌دی‌اس‌ال بیشتری بهش می‌دن، کی قراره طرح هادی بهش برسه و خلاصه وضع ته‌لنجی و گمرک و صنعت و معدن و .... چی می‌شه و از این‌جور حرف‌ها.... منم با حوصله انگار کنفرانس خبری دارم به همه سوالات پاسخ می‌دادم. این را هم بگم که نمی‌گفتم نفر بعدی یا اینکه اول همه بپرسن و بعدش هر کدوم رو که دلم می‌خواد جواب بدم، قشنگ همزمان با چک کردن تلگرام و کانال شش هفت‌نفره‌ای که یکی از مهمترین دستاوردهام به‌شمار می‌رود، به سوالات هم پاسخ می‌دادم که یهویی یکی از دوستان جانگرفته پرید وسط و گفت: حذفش کن، کلا پاکش کن، دیگه به‌درد نمی‌خوره...
گفتم چی به درد نمی‌خوره، چی رو پاک کنم، چی رو حذف کنم؟
گفت: خودت هم می‌دونی منظورم چیه، همون کانالت رو می‌گم که فقط خودت توش هستی و سه چهار نفر دیگه...
گفتم: تو از کجا خبر داری؟
پوزخندی زد که چشاش شش‌تا شد و گفت: از کجا؟ خوب مشخص بوام، ککام، عزیزم، قلبم، می غیر زدن این کانال‌کو، کار دیگه‌ای هم داشتی، والا بوات و ککات هر کجا می‌رسن می‌گن امینو ما صاحب یه کانال خیلی مهمی شده که یه مشت آدمی از خوش مهم‌تر توش هِسِن.
گفتم: این خونه بوی مو خراب که ای ککام و همه جا می‌برم و همه چی سیش می‌گم... گفت: نه کار ککات نداشته باش، ای نبو که کارت نمی‌شه، یه فکری سی خوت بکن که اوضات خیلی خراوه.... داشت حرف می‌زد که مراسم فاتحه تموم شد و کنفرانس خبری بی‌شام ما هم تموم.... 

برچسب ها: بامدادیه ، طنز ، مراسم
نام:
ایمیل:
* نظر: