بامدادجنوب- الهام بهروزی:
پیوند هنر و صنعت، یکی از اهدافی بود که همیشه دوست داشته و دارم که ممکن شود اما غافل از اینکه به گفته داریوش ارجمند: «اصلا این دو از هم جدا نیستند که ما بخواهیم آنها را به هم پیوند بدهیم». روز دوشنبه در سفری به عسلویه دیداری صمیمانه با این هنرمند نامآشنای تئاتر، تلویزیون و سینما داشتیم. وی که با ایفای نقشهای ماندگاری چون «ناخدا خورشید»، «مالک اشتر»، «سلیمان سیرافی» و... در اذهان مردم ایران از جایگاه ویژهای برخوردار است، به پایتخت انرژی کشور آمد تا تپندگی و تنفس صنعت را از نزدیک شاهد باشد. این برنامه به همت عبدالرحیم قنبریان، مدیریت شرکت پلیمر آریا ساسول و تلاشهای فرامرز پریزی، مسوول روابط عمومی این شرکت برنامهریزی شده بود. در ابتدا ورود به شرکت آریا ساسول، بهمنظور رعایت نکات ایمنی، شرایط و قوانین حضور در این شرکت در قالب کلیپی به نمایش گذاشته شد. اینجا بود که به خود بالیدم از اینکه بار دیگر شاهد ظهور تمدن صنعتی شگرفی در کرانه خلیج همیشه پارس در نزدیکی سیرافی هستیم که روزی شاهراه تجارت دریایی در این خلیج زیبا بهشمار میرفته است. بدون شک حضور هنرمندان مطرحی چون داریوش ارجمند در محیطهای صنعتی، افزون بر آشنایی هنرمندان با اینگونه محیطها، باعث شادی و نشاط پرسنل شاغل در محیطهای صنعتی نیز میشود که این مساله را بهوفور در چهره تکتک این افراد دیدم. در مجموع یکی از خاصیتهای هنر همین نشاط و سرزندگی آن است که بهوفور از وجود خالق خود میتراود و موجب تلطیف و پویایی محیط میشود. ارجمند پر از عشق و انرژی و باحوصله با افراد عکس میگرفت و سخن میگفت، ناخواسته این شادی به وجود ما نیز سرایت میکرد و به همین دلیل کمتر خستگی و گرما را احساس میکردیم.
در حین بازدید از بخشهای مختلف این شرکت که شامل دو بخش اداری و بهرهبرداری میشد، رحیم قنبریان، مدیریت شرکت پلیمر آریا ساسول به معرفی این شرکت و عملکرد آن پرداخت. بعد از پایان بازدید و صرف نهار به دیدار فرماندار عسلویه رفتیم و داریوش ارجمند در این دیدار بیان کرد، من پیش از این هم به بوشهر و اینجا آمدهام اما بوشهر را از سالهایی که دانشجوی رشته تاریخ در دانشگاه مشهد بودم، بهواسطه همدانشگاهی بودن و دوستی با ایرج صغیری، هنرمند بزرگ بوشهر میشناسم. من در تئاتر «ابوذر» این هنرمند نامآشنا به ایفای نقش پرداختم، هر چند صغیری بعدها این تئاتر را در تهران هم با بازیگران دیگری روی صحنه برد ولی تئاتری که در مشهد اجرا شد، موفقتر بود.
وی در ادامه گفت: من در زندگیام سه شعار دارم که عبارتند از: عبودیت خداوند، نوکری مردم و خدمت به فرهنگ این سرزمین است. ایفاگر نقش «مالک اشتر» در بخش دیگری از سخنانش مطرح کرد: هیچگاه هنر و صنعت را از هم جدا نمیدانم، چراکه وقتی با دقت به طراحی زیبای این لولهها و عظمت و نظم این محیط نگاه میکنم، میبینم از هنری شگرفی در این طراحی استفاده شده است، بنابراین هنر و صنعت را هرگز میتوان از هم جدا دانست، همانطور که وقتی در تاریخ غور میکنیم، متوجه میشویم که میکل آنژ، مجسمهساز شهیر دنیا بدون صنعت نمیتوانست هنرش را خلق کند، همان چکش وی بهنوعی خود صنعت بود که به کمک آن هنرش را به منصه ظهور گذاشت. از دیدگاه من هنر ادامه خداوندگاری خداوند در زمین بهدست انسان است و هنرمند با الهام از لگوهایی که خداوند در اختیارش گذاشته است، هنر را میآفریند. امیدوارم مسوولان این منطقه کاری کنند که نه تنها پای هنرمندان به این محیطها باز شود، بلکه در قالبهای تورگردی مردم نیز به این محیطها بیایند و ببینند که چه چیزهایی داریم. خیلی دوست دارم این منطقه را به مردم ایران بشناسانیم. همچنین خیلی دوست دارم برنامههایی نظیر «خندوانه» در اینجا و در میان کارگران این منطقه اجرا شود تا همه بدانند که این افراد در چه شرایطی دارند کار میکنند.
بعد از پایان این دیدار در مسیر بازگشت از داریوش ارجمند چند سوال پرسیدم که با وجود خستگی با رویی گشاده پاسخ داد.
داریوش ارجمند در پاسخ به این سوال که مشخص نیست تولید سری سوم سریال «ستایش» که از سریالهای محبوب تلویزیونی است، از چه زمانی آغاز میشود، به بامداد جنوب گفت: سعید مطلبی فیلمنامه سری سوم ستایش را تمام کرده، منتها مجوز ساخت آن باید از سوی تلویزیون صادر شود که هنوز مشخص نیست، چون تلویزیون در حال حاضر کمی در مضیقه است، البته من اینگونه احساس میکنم، چراکه ساخت فیلم را دائم به سال دیگر حواله میکنند.
وی که در این سریال با ایفای نقش «فردوس حشمت» توانسته بهخوبی با مخاطبان خود ارتباط برقرار کند، در خصوص اینکه آیا شخصیت واقعی شما با فردوس حشمت نقاط مشترکی هم دارد، با لبخندی بیان کرد: خیر، زیرا من نه فردی میدانی هستم و نه میتوانم اشتراکاتی با این شخصیت داشته باشم.
ارجمند در خصوص بازی در نقش «ناخدا خورشید» که نخستین تجربه وی در عالم سینماست، نیز گفت: «ناخدا خورشید» نماینده یک طبقه زحمتکشی است که از آنها غفلت شده است، به همین دلیل است که به قاچاق سیگار روی میآورد. فشار نظام روی وی خیلی زیاد بود، شما اگر در این فیلم عناصر ناخدا خورشید را کنار هم بچینید، متوجه میشوید عدهای که در تهران یک تروری را صورت دادهاند، میخواهند از مرز رد شوند و این آدم هم درگیر زندگی خود است و میخواهند لنجش را توقیف کنند، در کل همه این اتفاقات دستبه دست هم میدهند که یک تراژدی رقم بخورد.
این بازیگر مطرح تئاتر، تلویزیون و سینما در ادامه با بیان اینکه داستان فیلم «ناخدا خورشید» بر اساس یک قصه امریکایی بهنام «داشتن و نداشتن» ارنست همینگوی نوشته شده است، افزود: منتها شاهکار ناصر تقوایی در آداپتاسیون این قصه است، بهگونهای آن را برگردانده و در ایران اجرائی کرده که سوئیسیها در جشنواره لوکارنو گفته بودند، این فیلم از دو فیلم امریکایی که بر اساس این داستان ساخته شده، قویتر است ولی چون فیلم دیر به این جشنواره رسید، جایزه پلنگ برنز را دریافت کرد. در حالی که معتقد بودند لایق پلنگ طلا بوده است.
وی با اشاره به اینکه «ناخدا خورشید» شخصیت بسیار خوبی داشت، یادآور شد: این شخصیت بهشدت ایرانی و دوستدار حقیقت بود. درست است که سیگار قاچاق میکند ولی وقتی با مستر فرحان حرف میزند، زمانی که فرحان میگوید «مگر جنس با جنس فرق میکنه»، پاسخ میدهد «بله مگه تو نه مسلمونی، پاسور و... حرام و تنباک و... حلال، دنیا مثل خرگوش میمونه؛ نصفش حلاله و نصفش حرومه» یا جای دیگری در فیلم که فرحان میگوید «اینها فقط میخوان از آب رد شن، ببر هر جا خواستی پیادشون کن»، ناخدا جواب میدهد «به من بگو کجا، دوبی، شارجه، قطر کجا؟ این سفر تو چشم آنها بهشته تو میخوای من اونا رو ببرم جهنم». بنابراین اینها مشخص میکند که وی فردی معتقد و دارای باورهای خوبی است. من خیلی این شخصیت را دوست داشتم. در نهایت پیام این فیلم بود که «انسان تنها نمیتواند»، پیروزی در ذهن افراد یک معنا دارد ولی در ذهن ناخدا خورشید این گونه نبود و پیروزی از نظر او، پیروز شدن بر خودش و امیال نادرست بود.
داریوش ارجمند همچنین در خصوص فیلم «راه آبی ابریشم» که در آن نقش سلیمان سیرافی را ایفا میکرد، گفت: در قرن چهارم یعنی چیزی حدود هزار سال پیش در سیراف ناخدایی بهنام «سلیمان» بوده که با حاکم شیراز گفتوگو میکند و از وی کشتی میخواهد که از سیراف به چین برود، آن زمان اینگونه سفرها بسیار خطرناک بوده، سوای دزدان دریایی، توفانهای کشنده دریا چین خیلی وحشتناک بوده است. این شخصیت معتقد بوده که باید راه آبی ابریشم هم باز شود. حاکم شیراز با این درخواست وی موافقت میکند و دو کشتی در اختیار سلیمان میگذارد و... .
وی در ادامه با بیان اینکه این قصه را محمد بزرگنیا نوشته است که ریشه تاریخی دارد، افزود: همین سفر سلیمان سیرافی به چین سرآغاز روابط تجاری ایران و چین میشود اما نکتهای که سناریوی بزرگنیا داشت؛ اثبات حقانیت خلیج همیشه پارس بود، اگر یادتان باشد در این فیلم وقتی که سلیمان با آدمهای وحشی که در آن جزیره زندگی میکردند، سخن میگوید و میوهها را میچیند و توضیح میدهد، ما سه دریا داریم که اسمش «پارس» است. بنابراین از هزار سال پیش که سیراف مهد تمدن خلیج پارس بوده، در نقشه سلیمان سیرافی کاملا مشخص است که نام این خلیج پارس بوده و امروز ادعای کشورهای عربی یک ادعای کذب است.
ارجمند با بیان اینکه بهخاطر حس زیبای بزرگنیا در این فیلم و همچنین بهدلیل عرق میهندوستی و عشقی که به ایران و بهویژه ایرانیهای عربزبان داشتم، در این فیلم بازی کردم، یادآور شد: تهیهکننده این فیلم آقای حسن بشکوفه، مرد محبوبی که تمام تلاش خود را کرد تا اسباب آسایش ما را فراهم کند و به جرات میگویم تنها باری که احساس کردم هنرپیشه سینما هستم در این اثر بود. خوشحال هستم که این فیلم را بازی کردم و توانستم که یک پیام هزار ساله را یکبار دیگر به مخاطبان تکرار کنم که نام این خلیج «پارس» است.
وی در بخش دیگری از این گفتوگو درباره اینکه آیا ماهواره باعث شده که دیگر مانند قبل از تلویزیون استقبال نشود یا برنامههایی که بهتازگی تولید میشوند، بیکیفیت هستند و نمیتوانند جوابگوی ذائقه مخاطب باشد، بیان کرد: خیر، ماهواره نمیتواند در این زمینه نقش داشته باشد، چراکه وقتی سریال ستایش پخش میشد، ماهواره هم بود ولی چرا مردم به ماهواره در آن ساعت نگاه نمیکردند و مینشستند ستایش را میدیدند! بنابراین اگر در تلویزیون کار قوی و خوب ارائه شود، بدون شک ببینده دارد. تولید سریال زیبا و قوی هم نیاز به بودجه دارد و متاسفانه تلویزیون در حال حاضر بهدلیل کمبود بودجه دستبهعصا و با صرفهجویی فیلم میسازد. هنر با صرفهجویی معنا نمیدهد. همین الان ما شاهد پخش سریالهای تکراری هستیم، پس این مساله نشانگر خوب بودن این سریالهاست یا همین سریال بانو که در یزد فیلمبرداری شد، با وجود تمام سختیهای کار، ولی یک کار خوبی شد. بههر حال از این دوره باید گذر کرد.
داریوش ارجمند در پایان با اشاره به اینکه امیدوارم هنر بوشهر برگردد به همان جایگاهی که ایرج صغیری برای آن ساخته بود، خاطرنشان کرد: همه جا صحبت از تئاتر، قصه، موسیقی و سینمای بوشهر بود و اینک این آرزو هم دور از ذهن نیست، چراکه هنر بوشهر در حال حاضر در حال ارتفاع گرفتن است.