امین بندری:
دیروز عروسی پسر خالم بود، با اجازتون از تهران که اومدم، یه راست رفتم ولات که بریم تالار و هم عروسی شرکت کنیم، هم شومی بخوریم و هم بچههای فک و فامیل رو ببینیم. ما که اهل کراوات و پاپیون و این چیزا نیستیم که ببندیم، چرا که خان عمو که ببیند، به حضرت پدر میگوید این خر را از کجا خریدهای، عجب افساری دارد، افسارش از خودش گرونتره. خلاصه از ترس از تیکههای خان عمو حتی پسر خاله ما هم که دوماد بود جرات بستن کراوات نکرد، یا اگه هم بسته بود موقعی که مقابل عموجان رسید، چنان با مهارت بازش کرد که کسی لنگر کشتی را هم به این سرعت باز نمیکند.
سوت و کور تو سالن نشسته بودیم، نه صدایی، ندایی، نه خبری، نه هایی، نه هویی، هیچی خلاصه. خشک و خالی خیار محترم را به جای موز گاز میزدیم و شکر خدا میکردیم. به برادر دوماد گفتم مگه عروسی نیست، چرا تار و تمبکی ندارید؟ اگه اینجوری بود که میرفتید تو خونه خوتون عروسی میگرفتید؟
گفت: چرا داریم، خوبش هم داریم. الان زوده بزار بهت میگم.
رفت و ما هم به دنبالش. گفتم چیه، کجار میری. اول درها رو محکم بست، بعدش هم سر بلندگوها رو به داخل داد و رفت بیرون و گفت: شروع کنیم.... گفتم با منی، گفت نه بابا، کی با توئه، دیدم سرش بالاست و داره به ستون بالای در نگاه میکنه و یه نفر اون بالا نشسته و میگه یه خورده دیگه صبر کنید. دو سه دقیقه صبر کرد و گفت: شروع کنید، اما گوش به زنگ باشید، گفتم قطع کنید، بجنبید.
تو این وسط مونده بودم که چه خبره، هی بالا و پایین میکردم، عقلم به جایی قد نمیداد و این وسط صدای نیانبان به زور دم در میرسید، اما دیدم اون بابایی که روی ستون نشسته هی این ور و اونور رو میپاد. من که هنگ کرده بودم، دوباره رفتم سراغ برادر دوماد و گفتم اینجا چه خبره؟
گفت: چی چه خبره، مگه نمیدونی نیانبونه ممنوعه؟ نمیدونستی اگه نیانبونه بزنی آسمون رو سر ملت خراب میشه و همه میرن جهنم و بهشتی نمیشن؟
گفتم: این حرفها چیه میزنی؟ والا ما همین هفته گذشته تهران بودم دو تا کنسرت بوشهری رفتم، تازه کلی هم خوش گذشت.
گفت: ای بوا، پس کلا تو باغ نیستی، اینجا بوشهره، اونجا تهرانه، نمیدونی زمین تا آسمون فرق داره. اینجا جایی هست که تو یه مراسم رسمی هم یه گروه موسیقی رسمی میان و اجرا میکنند، گزارششون رو میدن به تهران. مثل همین برنامه خبرنگاران تو روز 17 مرداد که گزارش دادن تهران و گفتن کارهای خلاف کردند..
گفتم: کی گزارش داده، گفت: والا اونایی که به نهاد ریاستجمهوری دسترسی دارند، حالا انتظار نداری که ما تو تالار نیانبونه بزنند...