امین بندری:
ما یکی دو هفتهای خدمت نبودیم و به مناسبت ماه محرم و شهادت سیدالهشداء و یارانش گفتیم اینجا را اختصاص بدیم به روزشمار محرم، کم و زیادش رو ببخشید و ما در حد وسعمان تلاش کردیم، انشاءالله که عزاداری شما هم قبول باشه. سعی میکنم از این بهبعد بهتر براتون بنویسم، کلا اینجا جائیه که حرفهای جدی رو تو قالب چهار تا نکته خندهدار تحویل میدیم، اونایی هم که راجع بهشون مینویسم زیاد ناراحت نشن، چون واقعیتش رو بخواید اگه کاراشون رو جلوی خر سقط شده بندازید، خر زنده شده و با جفتکپرانی شعف خود را اعلام میکند، درست مانند همین داستانی که الان میخوام براتون تعریف کنم.
شما میدونید که دستمال بازی یعنی چه؟ چه کسانی دستمال بازی میکنند و هدف از این کار چیست؟ اصولا دستمال بازی را تو عروسیها انجام میدهند و همیشه هم مادر دوماد یا خواهر دوماد تکه پارچه سرخ و سبزی را دست میگیرند و با جومه قِری و نیانبون و سرور، دستها رو بالا میگیرند و بهحساب دستمال بازی میکنند که بله، آقا پسرشون میخواد دوماد بشه.
اهداف هم متعدد هست، شامل رساندن پیام شادی، شور، شعف و خوشحالی است. حالا این دستمالبازی خارج از اون مراسم عروسی هم سندیت داره و یهعدهای هستند که به قول دشتسونیها، میخوان خَشواش بکشند و نمیدونند برای طرفی که هیچ عرضهای نداره چکار کنند، میگن داره براش دستمالبازی میکنه. از این دست کارا که ماشالا تو این دو سه سال تو استانمون کم نداشتیم و یهعدهای پیدا شدند که روی هر چه دستمال باز هست رو سفید کردند.
چند روز پیش داشتم میرفتم خارج از استان دیدم تو یکی از این شبکههای اجتماعی دوستی دو تا عکس فرستاده و زیرش نوشته دستمال بازی؟ دیدم عکس یه بابایی هست که انگشت اشارهاش رو زیر چونش زده و کلی هم براش عنوان ردیف کردند که هر کی ندونه فکر میکنه انیشتینه و بهش تبریک گفتن که بله شده چیز... حالا درد اینجاست که اونی هم براش 72 متر بنر رو از جیب مردم بدبخت خرج کرده، کلا خودش هم غیرقانونیه و حالا افتاده تو دستمال بازی. (یادم به بنرهای بفرموده آقای ایکس اومد که آبرو برامون تو کشور نذاشت.)
دیروز یکی از اهالی همین ولایت نگین سبز بهم زنگ زد و گفت پاک آبرومون رفت، این دیگه کیه، بوا دستمال بازی هم حدی داره، آقا بهش بگید چرا از جیب ما هزینه میکنی، برو کاسه کوزت و جمع کن، حیا هم خوب چیزی هست...
یکی دیگه زنگ زده و میناله که از ماست که برماست، مردم شهردار دارن، ما هم شهردار داریم، آقای دستمالباز...
یکی دیگه هم میگفت: دست رو دلم نزار که پر از خینه، هر چی آدم تو شبانکاره و سعدآباد از تو ولات رد شدن و بنر دستمالباز رو دیدن، مسخرمون کردن...