bamdad24 | وب سایت بامداد24

کد خبر: ۵۷۱۴
تاریخ انتشار: ۴۰ : ۱۵ - ۲۷ مهر ۱۳۹۵
محمدرضا صفدری در دیدار با اهالی قلم بوشهر:
ساعت کم‌کم به نه نزدیک می‌شود و این تاخیر کمی حاضران را کلافه کرده، به یکباره صدای سلام و خوشامدگویی‌های پیاپی نوید حضورش را می‌دهد. مردی کمرو در نهایت متانت که لبخندی بر لب دارد، با...
بامدادجنوب- الهام بهروزی:
ساعت کم‌کم به نه نزدیک می‌شود و این تاخیر کمی حاضران را کلافه کرده، به یکباره صدای سلام و خوشامدگویی‌های پیاپی نوید حضورش را می‌دهد. مردی کمرو در نهایت متانت که لبخندی بر لب دارد، با مهربانی پاسخ سلام یاران و دوستداران خویش را می‌دهد. این فرد، کسی جز محمدرضا صفدری نیست، نویسنده چیره‌دست و محجوب که اصالتا از خطه دشتی (خورموج) است و اینک ساکن پایتخت. وی نویسنده مجموعه داستان‌های «سیاسنبو» و «تیله آبی» است. همچنین نوشتن نمایشنامه‌هایی نظیر «شام آخر» و «شوراب» را در کارنامه خود دارد. صفدری یک کتاب مشترک را با عنوان «هشت داستان از نویسندگان جدید ایران» با مقدمه هوشنگ گلشیری که به همت انتشارات اسفار چاپ شده است و یک رمان را نیز به نام «من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم» نوشته است و تازه‌ترین اثر وی «سنگ و سایه» است که در سال 92 منتشر شده است. 

اما این‌که چگونه شد این نویسنده‌ نام‌آشنای جنوبی که هم‌شانه محمود دولت‌آبادی در حوزه داستان‌نویسی ایران پیش می‌آید و با تبحر و استادی واژگان و فضای جنوب را در نوشته‌هایش به نمایش می‌گذارد، به دیار خود آمده، باید بگویم که محمدرضا صفدری به دعوت گروه نمایش «هیروی» بوشهر به استان سفر کرده تا افزون بر دیدن نمایشی که از سوی این گروه با اقتباس از رمان وی به نام «من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم» تولید شده، دیداری هم با اهالی قلم این خطه از کشور داشته باشد. این دیدار صمیمانه یکشنبه‌شب در کافه کتاب بوشهر به همت مدیریت این کافه و گروه نمایشی «هیرو» انجام شد. اجرای این مراسم ساده و صمیمی را عبدالله رئیسی، شاعر، منتقد و پژوهشگر ادبی هم‌استانی بر عهده داشت.
عبدالله رئیسی در آغاز سخنان خود با بیان این‌که این نشست، فرصتی دوست‌داشتنی است برای دیدار با نویسنده‌ای که آثارش تمام مولفه‌های لازم را برای ماندگار شدن دارد، گفت: «محمدرضا صفدری» نویسنده‌ای است که اگر چه در داستان‌ها و رمان‌هایش از آیین‌ها، باورها و سنت‌ها و آداب مردم جنوب به‌ویژه خورموج سخن می‌گوید اما او نویسنده‌ای عمومی نیست و باید وی را نویسنده نویسنده‌ها دانست. 
وی در ادامه با اشاره به این‌که صفدری در آثارش مثل تمام نویسندگان جدی و ماندگار، دغدغه زبان، روایت، ساختار و نوآوری و خلاقیت را دارد، افزود: در کنار نویسندگانی چون چوبک و منیرو و شریف، بدون‌شک صفدری را باید از جمله داستان‌نویسانی دانست که حق بزرگی بر گردن داستان معاصر جنوب دارند و به‌واسطه همین افراد است که امروز می‌توانیم با افتخار و جرات از مکتب داستان‌نویسی جنوب سخن بگوبیم.
این شاعر، منتقد و پژوهشگر ادبی هم‌استانی با تاکید بر این‌که صفدری داستان‌نویسی مدرن است که نه از روی دست کسی می‌نویسد و نه کسی می‌تواند از روی دست او بنویسد، خاطرنشان کرد: چراکه جوهره کار او تخیل منحصربه‌فرد و نوآوری در زبان است و این دو ویژگی را نمی‌توان تقلید کرد، به‌ویژه که او هرگز استفاده کننده صرف از عناصر بومی نبوده، بلکه عناصر بومی را در فضا و زبان داستان‌های خود، به زندگی و حیاتی دوباره دعوت کرده است. 

رئیسی در ادامه گفته‌های خود توضیح داد: صفدری چه در دو کتاب داستانی «سیاسنبو» و «تیله آبی» و چه در دو رمان «من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم» و «سنگ و سایه» نشان داده که به زبان و سبک خاص خود در داستان‌نویسی دست یافته و تلفیق هنرمندانه عناصر بومی و اقلیمی با مفاهیم شهری و مدرن، باعث شده آثار او عرصه برخورد و رویارویی دو جریان زنده و قوی در متن باشد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: صفدری به‌واسطه روایتگری مدرن، رویاگونگی قصه‌ها، نزدیک شدن به لحن کودکانه، فضاسازی سوررئال، تصویرسازی بومی و اقلیمی و استفاده از زبانی عمیق و سرشار از تخیل و تحرک، نویسنده‌ای است که در آینده‌ داستان‌نویسی معاصر ایستاده است.
عبدالله رئیسی بعد از این‌که به‌طور مختصر به معرفی این نویسنده نام‌آشنای جنوب پرداخت از وی دعوت کرد تا لحظاتی کوتاه برای افراد حاضر در این نشست سخنرانی کند. محمدرضا صفدری که فردی بسیار محجوب و دوست‌‌داشتنی است، با صدایی بسیار ملایم که به سختی به ردیف‌های آخر می‌رسید، درودی دیگر تقدیم حضار کرد و گفت: ترجیح می‌دهم پرسش‌های دوستان را پاسخ بگویم.

در این میان اهالی قلم که بدون‌شک وجود صفدری در این نشست برای آنها غنمیتی گرانبها بود به طرح سوالات خود پرداختند و وی با طمانینه به پاسخ یکایک آنها پاسخ گفت. صفدری در پاسخ به این سوال که تا چه میزان آن دنیای تخیلی که در داستان‌هایت دیده می‌شود با عالم واقعیت تطبیق می‌دهید، توضیح داد: از دید من تفاوتی بین دنیای واقعی و چیزی که تحت عنوان دنیای فراواقع یا سوررئال می‌شناسیم، وجود ندارد. چون همه آن چیزی که ما در دنیای ذهنی خود داریم و تحت عنوان تخیل از آن نام می‌بریم، این یک زمینه و پس‌زمینه‌ای در دنیای واقعیت دارد که در واقع از همان‌جا هم وارد ذهن و تخیل ما می‌شود، این‌که در داستان‌های من عنصر واقعیت خیلی کمرنگ است، از دید من این‌گونه نسیت، چراکه هر آنچه من نوشته‌ام در واقع پس‌زمینه چیزی بوده که در دنیای واقعی دیده‌ام و این برداشت‌ها تبدیل به فضا، زاویه دید و نوع روایتی که شما در داستان‌هایم به عنوان مخاطب می‌بینید، شده است. پس این مرزبندی از دیدگاه من اصلا معنایی ندارد و اینقدر در ذهن من میان رویا و واقعیت رفت‌و آمد وجود دارد که دیوار و حایلی بین واقعیت و غیر واقعیت به آن شکلی که در سوال شما مطرح شد، وجود ندارد.

نویسنده رمان «من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم» همچنین در پاسخ به این پرسش سعید بردستانی که خود از نویسندگان جوان و مطرح استان است که آینده داستان‌نویسی صفدری به کجا ختم می‌شود، گفت: من از مجموعه اول خودم (سیاسنبو و تیله‌آبی) تا رمان‌هایی که بعد از آن نوشتم، یک خط سیری هم از نظر فضاسازی و هم از لحاظ ذهنیت دنبال کردم که این خط سیر را در آثار اولیه‌ام با مخاطب بیشتر و کلی‌تر شروع کردم و ظاهرا هر چه به جلوتر می‌روم، مخاطبان داستان‌هایم به همان نسبت که نوشته‌هایم حرفه‌ای‌تر و جدی‌تر می‌شوند، ممکن است محدودتر شوند ولی با این حال، هیچ تضمینی نیست که من در آینده داستان‌نویسی خود این روند را دنبال کنم، چون عواملی بر داستان‌نویسی من تاثیرگذار هستند مثل جهانی که در آن زندگی می‌کنم، مثل مردمی که دارم برای آنها داستان می‌نویسم یا ترجمه‌هایی که از غرب وارد ایران می‌شوند، همه و همه اینها باعث می‌شوند که ممکن است من اصلا در آینده رغبتی هم برای نوشتن داستانی نداشته باشم. به همین خاطر یک مساله کاملا شخصی، درونی و ذهنی است، این‌که من در آینده داستان می‌نویسم یا نمی‌نویسم؟! آیا به همین سبک بنویسم یا ننویسم؟! و این‌که ممکن است که داستان‌های من در آینده چه ویژگی‌هایی داشته باشند؟ 

محمدرضا صفدری در پایان در پاسخ به این پرسش که چه تفاوتی میان نسل قدیم و جدید نویسندگان وجود دارد، بیان کرد: ما در نسل گذشته با هوشنگ گلشیری و سایر نویسندگان دیگر که در ارتباط بودیم، فضای خیلی خوبی میان ما حاکم بود، بیشتر رفاقت بود و اگر رقابتی هم میان ما وجود داشت، بیشتر از روی رفاقت بود. به‌عنوان مثال وقتی من متن خوبی می‌نوشتم این موجب می‌شد که بقیه هم خوب بنویسند اما الان وضعیت متفاوت است و من این‌گونه احساس می‌کنم که نویسندگان امروزی فکر می‌کنند اگر کسی خوب نوشت، جای آنها را تنگ می‌کند و به‌جای رقابت، بیشتر شاهد حسادت در عرصه ادبیات و داستان‌نویسی هستیم. در حالی که در زمان ما فضا این‌گونه نبود.
بعد از پایان این پرسش و پاسخ، این نویسنده صاحب‌سبک یک عکس یادگاری با افراد حاضر در این نشست گرفت، سپس مسعود ماهینی، هنرمند هم‌استانی پرتره‌ای که از محمدرضا صفدری کشیده بود، تقدیم وی کرد و بعد از آن حسین آذربان، مدیریت کافه کتاب ضمن خوشامد به این نویسنده جنوبی گفت: ان‌شاءالله برگزاری این‌گونه نشست‌ها در کافه کتاب در آینده ادامه خواهد یافت.
نام:
ایمیل:
* نظر: